4 خرداد هر سال که فرا می رسد، تلوزیون و سایت های سازمان از فدای حداکثر رهبران سازمان بخصوص محمد حنیف نژاد می گویند! بخصوص از نپذیرفتن شروط ساواک برای اعدام نشدن و بوسیدن چوبه دار با شعار الله اکبر. حنیف نژاد برای زنده ماندن توجیه نکرد، او نگفت برای ادامه حیات سازمان مجاهدین زنده ماندن من ضروری است!
با توجه به اینکه خودم سالیان در سازمان بودم این برایم تناقض شده بود که این اصل فدا و صداقت بعداز حنیف چرا آنطوریکه حنیف با عملش نشان داد دیگر ضرورت پیدا نکرد بخصوص بعد از اینکه رجوی سازمان مجاهدین را در 30 خرداد 60 وارد فاز مسلحانه کرد؟!
چرا رهبران سازمان و بطور مشخص مسعود رجوی بعنوان رهبری سازمان بعداز اعدام رهبرانش در 4 خرداد 1350 اصل را بر حفظ خود برای استمرار سازمان قرار دادند؟ مگر حنیف نژاد اصل را بر فدا و صادقت نگذاشته بود؟ چرا رجوی همه چیز را در جهت حفظ خود قرار داد؟
آیا عملکرد رجوی بعداز اعدام رهبران سازمان مجاهدین در 4 خردا 1350 حفظ سازمانی بود که حنیف بنیان گذاشته بود یا حفظ خود (رجوی) توسط سازمانی بود که حنیف بنیان گذاشته بود! نگاهی گذرا به آنچه در تاریخ سازمان مجاهدین گذشته بدون تردید این را نشان می دهد که رجوی بعداز اعدام رهبران سازمان مجاهدین در 4 خرداد 1350 همه سرمایه و اعتبار سازمان مجاهدین را برای حفظ خودش بکار گرفته است. حالا به صورت محوری به نقش رجوی بعداز 4 خرداد 1350 می پردازیم:
– چرا بااینکه رجوی جزء کمیته مرکزی بوده اعدام نمی شود؟ (مدارک و شواهد زنده مثل پرویز ثابتی رئیس ساواک گواهی میدهند که رجوی با ساواک همکاری می کرده است)
– چرا رجوی در زندان بعد از ضربه 54 که سازمان را متلاشی کرد با تحلیل انحرافی از این ضربه، سازمان را بیشتر متلاشی کرد و باعث شد اکثر اعضای سازمان مارکسیست شوند؟
– چرا ساواک در زندان و حتی هنگام آزادی زندانیان در دی 1357 اصرار داشت تا رجوی را برای مردم منتظر در بیرون زندان اوین نماینده و رهبر زندانیان معرفی کند؟
– چرا رجوی بعداز آزادی از زندان با سخنرانی و رفتارش از امام و انقلاب فاصله می گرفت؟
– چرا رجوی در جریان درگیریهای انقلاب در بهمن 57 و بعداز پیروزی انقلاب در 22 بهمن با دستبرد به پادگان ها سلاح و مهمات را به سرقت می برد؟
– چرا رجوی حاضر نشد مسئولیتی را در جهت پیشبرد انقلاب بپذیرد در حالیکه در نشست های درونی در اشرف بارها می گفت به ما از طرف بازرگان یا هاشمی رفسنجانی و… پیشنهاد قبول مسئولیت شد ولی ما نپذیرفتیم!
– چرا رجوی در حالیکه کشور و انقلاب نوپا درگیر جنگ تحمیلی از طرف شرق و غرب و ارتجاع بود دست به سلاح برد؟
– چرا رجوی بعد از اعلان جنگ مسلحانه تمام سازمان را در داخل گذاشت و خودش به خارج فرار کرد؟
– چرا رجوی به دامن صدام دشمن ایران و ایرانی پناه برد؟
– چرا رجوی نه تنها به دامن صدام پناه برد بلکه به عنوان ستون پنجم صدام اطلاعات ایران را فروخت و در کنار صدام و علیه ایران و ایرانی جنگید؟
– چرا رجوی حتی اطلاعاتی که از صدام دوست و به گفته خودش هم خون و هم مسلکش داشت به امریکا فروخت و جلودار ارتش امریکا در عراق شد؟
– چرا رجوی طرف حسابش را در عراق امریکا می دانست نه دولت عراق که نماینده مردم عراق بود؟
– چرا رجوی در عراق به درگیری های قومی و مذهبی دامن می زد؟
– چرا رجوی تا قبل از سقوط صدام در اشرف چیزی به نام مسجد نداشت ولی بلافاصله بعداز سقوط صدام یک مسجد بزرگ ساخت؟
– چرا رجوی سیاست هایش همسو با جناح جنگ طلب امریکا، اسرائیل، عربستان سعودی و کشورهای مرتجع منطقه است؟
– چرا رجوی بعداز سقوط صدام مخفی شده و علنی نمی شود؟
و چراهای دیگری که رجوی باید پاسخ دهد!
در یک کلام وقتی پروسه رجوی از آغاز سازمان تا الان را نگاه می کنیم: یک چیز بیشتر نیست و آن هم، رجوی همه چیز را برای حفظ خود خواسته و می خواهد.
بهروزی