در یکی از سایت های مزدور و وابسته رجوی چنین آمده است:
” چرا صورتمسئله همچنان پابرجاست؟”
بارها گفتیم و نوشتیم که ماندگاری یک جریان، نمی تواند دلیل حقانیت آن. برخی از دیکتاتورها هم زیاد عمر کردند! اما نفس و حیات شان، ننگ و شرم بوده است.
این سایت، در ادامه با یاوه سرائی و دروغ افکنی نوشته:
“چگونه یک تشکیلات متشکل از افراد داوطلب، زیر «شدیدترین سرکوب متصور درجهانمعاصر»، تحت «اکسیدکنندهترین شرایط منطقهای و بینالمللی» و مواجهه با «موجی غیرقابلتصوری از دروغپراکنی و شیطانسازی علیه آن» که برخوردار از حمایتهای بیدریغ سرویسهای استعماری برای فروپاشی یا به چهارمیخ کشاندن آن بودهاست، اینطور منحنی روبه صعود داشته است؟”
زبان که استخوان ندارد و می شود به هر سمتی چرخاند!
این چند سطر به اندازه یک دنیا دروغ و فریب درخود جای داده است! که می شود درمورد هر کلمه اش، سالها نوشت و مثلا” فاکت” و نمونه آورد! اما به چند سطر خلاصه می کنم:
1 – آیا حضور در تشکیلات شما واقعا” داوطلبانه” است؟ من که بیش از 15-10 سال در تشکیلات شما بودم، به جز چند روز اول (تاکید می کنم فقط چند روز!)، همه سالیان با اجبار تشکیلاتی، زندان انفرادی، شکنجه روحی، اهرم سرکوب عریان نشست های ایدئولوژیک تحمیلی مثل نشست های طعمه، و هزار و یک عامل دیگر، در مناسبات فرقه ای مجاهدین گرفتار شده بودم. تشکیلاتی که از 3000 نفر، در طی فقط چند روز 500 نفر را به زندان انفرادی می برند. آیا صحبت از آزادی و داوطلبی یک جوک بزرگ و مسخره نیست؟!
2 – فرقه رجوی، یک گروه و سکت مسلح، خشونت طلب و تروریست، برای سالیان بوده که توان وشهامت جنگ رو در رو، را نداشته و همیشه در سیاهی و از پشت سر، 17000 نفر ایرانی را مورد اصابت قرار داده است. که در حقیقت با ملتهب کردن جو سیاسی کشور و مسلحانه نمودن آن، اعتراضات مدنی در کشور را برای سالیان به خشونت کشید. با دادن خط و خطوط سیاسی غلط و مغرضانه،خیلی از جوانان این مرزو بوم را به اعدام و مرگ رهنمون شد.
3 – تمامی کسانی که زمانی در چنگال فرقه رجوی، گرفتار بودند و فرصت یافته جان خود را نجات دادند، همواره جز مشاهدات خود و واقعیت های فرقه رجوی، کلامی به گزاف نگفتند. دروغ پراکنی، فریب، نیرنگ، شیطان سازی، شیطان پرستی، فرد پرستی، ستایش رهبر، همه و همه از کارکردهای عادی و روزانه در مناسبات رجوی است و بس. رهبران و سران مجاهدین، یک لحظه صداقت و راستی، در تمام عمر ننگین خود با نیروهایشان نداشتند. با اطمینان می گویم، آقای مسعود رجوی، بعد از اعدام بنیانگذاران و آزادی از زندان شاه، یک ثانیه و یک دم، با دنیای بیرون خود صداقت نداشته است.
4 – از کدام” منحنی رو به صعود” سخن می رانید؟! اگر از بعد از بنیانگذاری سازمان در زمان طاغوت و محمد حنیف، شروع کنیم و به 53 سال بعد یعنی 1397، برسیم. همه چیز نزولی و از جنس سقوط بوده است. کجا محمد حنیف به همسران، هم رزمان خود، تجاوز کرد؟ کجا، در سربزنگاه هم رزمان خود را سرکوب کرد؟ کجا، ضد ارزش ها، را با رنگ و لعاب ایدئولوژیک و فرقه ای به جای ارزش، به دیگران قالب کرد؟ کسانی که مختصر مطالعه ای از تاریخ ایران داشته باشند، به رجوی و ایدئولوژی منحط او، تف و لعن می کنند. خانواده ها به دستور مستقیم رجوی ها سنگباران شدند و آماج فحش و ناسزا قرار گرفتند. تک تک بحث های درون تشکیلات به تنهائی یک سقوط مرگبار به آغوش، ضد ارزشها بود. آیا این است آن صعود و منحنی صعود؟!
5 – غلتیدن به آغوش، دول بیگانه و استعماری و استثماری، افتخار به سلام کردن به جنایتکارانی که به خون ملت ایران تشنه هستند، درراهروهای سازمان های آمریکائی و صهیونیستی، که هنر نیست.
وطن فروشی که افتخار ندارد. مجاهدینی که یک روز علم مبارزات ضد امپریالیستی را در دست داشتند، امروز زیر بیرق آمریکا و عربستان و اسرائیل، سینه زنی می کنند.
برای ما مردم ایران! مجاهدین، گروهی فرقه ای و سکتاریستی هستند که جوانان ما را در یک حصار اجباری در اردوگاههای خود در عراق و آلبانی، در اسارت نگه داشتند.
این کارنامه واقعی، رجوی است!
رجوی! ابلهانه و داعش گونه، معتقد است، که جنگ نهائی در جهان! بین کسانی است که به او گرویدند و مجاهد شدند در مقابل بقیه دنیا!
فرید