فرقه رجوی در حضیض رسوایی در صحنه بین المللی و داخلی از فرط پیسی و ناتوان از مشکلات و تنگناهای تشکیلاتی و ریزش مستمر اعضا در آلبانی اقدام به پاچه گیری جدا شدگان و مشخصا اینجانب کرده و مدعی است که افشاگری های من بر علیه فرقه جنایتکار رجوی بر علیه کل پناهندگان در اروپاست وادعا کرده که دخترم در آبان 89 به همراه همسرش به عراق اعزام شده و به سمت مجاهدین داخل اشرف سنگ پرانی کرده است. اولا بنده در همان تاریخی که فرقه مدعی است در اشرف بودم و در موضع مدیر ایمنی کمپ اشرف مسئولیت داشتم و تا دیماه 1391 در کمپ لیبرتی در موضع مدیر ایمنی کمپ انجام وظیفه می کردم وتا آن زمان به اصطلاح دجالانۀ رجوی «گوهر بی بدیل و جزء بهترین ؛آگاه ترین ؛ پاکباز ترین و قهرمان ترینها» بودم و هیچکدام از مسئولین فرقه به من اطلاع ندادند که دختر من در اطراف اشرف است تا اینکه یکی از فرماندهان قرارگاه که از دوستانم بود بصورت مخفی و خارج از ریل تشکیلات مرا مطلع کرد. بلافاصله من موضوع را پیگیری کردم که همه مسئولین غافلگیر شدند و شخصی بنام فرشته یگانه که مسئول ستاد جنگ سیاسی فرقه در کمپ اشرف بود مرا صدا کرد و جریان را تعریف کرد و همراه با من تعدادی دیگری از افراد هم در رده های مختلف تشکیلاتی بودند.
فرشته یگانه با خواندن پیام منسوب به رجوی اعلام کرد که یا خانواده یا سازمان (منظورش این بود که یا با خانواده تان بروید یا اینکه رجوی را مجددا انتخاب کنید) چند نفر شروع به پچ پچ کردند که ما باید خانواده مان را ببینیم و خودمان با آنها صحبت کنیم. این خانم رجوی صفت گفت: «درست است که در دیزی باز است اما حیای گربه کجا رفته؟! و درست است که من از قول رهبری گفتم یا دیدار با خانواده یا خروج از فرقه را انتخاب کنید اما موضع شما چه شد؟ مگر چنین چیزی در سازمان داریم؟». وی از همۀ نفرات خواست که کتبا و نیز طی مصاحبه با تلویزین فرقه از خانواده هایشان اعلام برائت کنند و گفت که آنچه من گفتم را نشنیده بگیرید! و افزود: «همه ما در اشرف می مانیم و در اشرف هم می میریم».
تمام آنچه فرقه در رابطه با اینجانب می گوید و می نویسد مطلقا دروغ است و تماما تکراری و «صد بار جویده اش» می باشد که آنها را «بازنشخوار» کرده است.
اولا دختر اینجانب وقتی برای دیدار من آنهم طی یک سفر زیارتی و مستقل آمده بود مطلقا متاهل نبود و یک دانشجو بود. وقتی دخترم سه ماهه بود به دلیل هجوم پاسداران به خانه ام برای دستگیری من مجبور به فرار از شهر و دیار خود شدم و همۀ کار و زندگی ام را رها کرده و بصورت قاچاق ار مرز خارج شدم. دهها بار هم در سرپل های مرزی فرقه در خواست دادم که بگذارند خانواده و فرزندانم به من ملحق شوند که هر بار به بهانه ای به من جواب منفی دادند و من همواره خودم را سرزنش می کردم که چرا یک طفل سه ماهه را بدون کمترین حمایت و پشتیبانی مالی رها کردم و این گناه نابخشودنی گاهی مرا به مرز جنون می برد.
این فرقه جنایتکار باید حساب پس بدهد که بر اساس چه قانونی به یک دختر که از سه ماهگی تا سن 25 سالگی رنگ پدر را ندیده است اجازه نداد که پدرش را ببیند؟. تنها جرم دختر من این بوده که خودش را به آب و آتش زده که بعد از 25 سال پدرش را ببیند. حالا فرقۀ کثیف طلبکار هم شده و مارکهایی را که برازندۀ مریم قجر است به دختر من می زند.
بیچاره های مفلوک و طرد شده!… این مزخرفاتی که سرهم بندی کرده و بر علیه من نوشته اید قبل از هر چیز یک تف سر بالا به سر و روی خودتان و آن الملعون و مریم قجر است. من که از مسئولین شما بودم و در سری ترین جلسات فرقه چه تشکیلاتی و چه نظامی همیشه حضور داشتم اگر راست می گویید بیایید تمام سوابق تشکیلاتی مرا از سال 1364 تا سال 1391 را هم بنویسید.
من عمرم را در این فرقۀ تبهکار سپری کردم و همیشه در صف نخست پذیرش خطرات بودم و حتما به یاد دارید که اگر در عملیات مروارید و در ارتفاعات آق داغ صغیر من نبودم تا دشت خانقین همه تان جارو شده بودید. حتما خوب به یاد دارید که فرماندهان عالی مقامتان با اینکه بیش از 30 کیلومتر از خط مقدم فاصله داشتند پا به فرار گذاشته و به دامن نیروهای امنیتی و اطلاعات عراق در خانقین پناه بردند.
چرا به جای پاسخ منطقی به افشاگری های اینجانب و سایر دوستان جدا شده؛ «صد بار جویده های» رجوی ساخته را «باز نشخوار» می کنید؟!. مگر اطلاعیۀ مریم قجر توسط میلیونها ایرانی با هشتک مریم رجوی خفه! مواجه نشد؟ (#مریم رجوی خفه شو).
آیا همۀ مردم ایران و میلیونها ایرانی که گفته اند «مریم رجوی خفه شو» عضو نیروی قدس و مزدور اطلاعات آخوندی هستند؟ اگر این استدلال پوشالی تان درست باشد پس شما در همان لحظۀ نشخوار این جویده های صد بار تکرار شده کارتان تمام است و ول معطلید!!!.
حتما بخاطر دارید که رجوی ملعون در تمام نشستهای خصوصی و نیمه خصوصی اش با مسئولین نیرویی و تشکیلاتی مستمرا تاکید می کرد که «چه اعضای شورا و چه بچه های خودمان (منظورش اعضای سازمان بود) در صورت بریدن تنها راه در قبال آنها این است که اگر این افراد دنبال زندگی خودشان رفتند که هیچ باید مستمرا تحت نظر و کنترل باشند تا دست از پا خطا نکنند اما اگر کلمه ای بر علیه سازمان زدند فورا باید اطلاعیه داده شود تا آنها را رژیم مالی کنیم و بسوزانیم» و این یعنی که باید به آنان مارک اطلاعاتی و وابسته به رژیم زده شود تا کسی دیگر جرأت نکند بر علیه سازمان کلمه ای بگوید.
این شیطان سازیها و تهمت های رجوی ساخته هیچ تأثیری در ارادۀ جداشدگان وارد نکرد بلکه الملعون رجوی از ترس فروپاشی تشکیلاتش سلاح را از رو بست و با کنار گذاشتن همۀ ملاحظات سیاسی حکم قتل اعضای جدا شده و منتقدین فرقه اش را صادر کرد.
حتما دوستان اسیر و آنها که جدا شده اند یادشان هست که رجوی در چندین نشست اعلام کرد که «اگر پیروز شدیم خود می دانیم با متتقدین و مخالفان فرقه چکار کنیم ولی اگر شکست خوردیم باید تک به تک اعضای جدا شده و منتقدین را بکشید و بالای جنازه شان همانجا بایستید تا پلیس بیاید و بگویید من کشتم، نترسید زندانهای اروپا هتل پنج ستاره است و چند سال بعد هم آزاد می شوید»!!
این است منطق فرقۀ رجوی که همۀ خط و خطوط آن تراوشات ذهنی شخص رجوی است.
من بارها طی مصاحبه هایم با روزنامه ها و تلویزیونها و هم چنین طی مقالاتی که نوشته ام اعلام کرده ام که اگر سران این فرقه به ادعای خودشان تنها آلتر ناتیو و یگانه نیروی سرنگون کننده هستند کارنامۀ بیش از 30 سال حضورشان در عراق را اعلام کنند و نتیجه و جمع بندی آنرا به اطلاع ملت ایران برسانند. رجوی زمانی می گفت تمام ایرانیانی که در غرب هستند همگی خائن و وطن فروش می باشند، اکنون به خودش چه می گوید؟
آیا ما اعضایی که تمام عمرمان و همه چیزمان را صادقانه برای آزادی ایران و به نیت رهایی مردممان نثار کردیم مزدوریم یا کسی که نه زنده اش معلوم است و نه مرده اش و بیشتر عمر سیاسی اش را مزدور بیگانه بوده و همیشه هم از تمام صحنه ها فرار کرده است؟!!
فرض کنیم بر اساس توجیهات مریم قجر رجوی زنده است و بخاطر مسائل امنیتی در غیبت کبری است، در این صورت باید پرسید: این چه رهبری است که وقتی در دیماه گذشته بیش از صد شهر قیام کردند جرات نمی کند از سوراخش بیرون بیاید؟ّ، وقتی که دختران و زنان ایرانی روی سکو ایستاده و رو در روی نیروهای سرکوبگر فریاد می زدند و شال و روسری خود را سر چوب کرده و پرچم می ساختند و روانۀ زندان و به حبس های بلند مدت محکوم می شدند چرا رهبر ضعیف النفس و ترسو و بزدل این فرقه یعنی شخص مسعود رجوی جرأت نکرد از مخفی گاهش حتی پیام صوتی بدهد؟
آیا دادن پیام صوتی ضبط شده هم تهدید امنیتی دارد؟ یا اینکه حرف رئیس سابق دستگاه اطلاعات سعودی درست است و رجوی «المرحوم» شده است؟
برای فرقۀ رجوی و شخص مریم قجر و خود آن ملعون همواره ژنرال های سابق؛ نمایندگان سابق شهرداران سابق؛ کاندیداهای سابق خلاصه همه السابقون محرم تر و امین تر از ملت ایران هستند. فرقه ای که بصورت علنی در رابطه با رهبر خود این توان و ظرفیت را ندارد که شفاف سازی کند، آیا می تواند مدعی تنها آلترناتیو باشد؟.
فرقۀ رجوی و سرانش هیچ وقت یک کلمه راست به اعضایشان چه در عراق و چه در حال حاضر در آلبانی نگفته اند و بر خلاف ادعاهای دروغین دستگاه تبلیغاتی فرقه مبنی بر اینکه مناسبات حاکم بر آن «فوق دموکراتیک»!! است، آنگونه که تک تک ما با گوشت و پوست واستخوان خودمان لمس کرده ایم این فرقه در طی بیش از سه دهه شستشوی مغزی و بیگاری کشی مفرط و داغ و درفش و شکنجۀ همواره تلاش کرده که همه را «برده» و «ربات» خود بسازد و همیشه مناسبات کاملا برده داری فکری و حتی جسمی را در کل تشکیلات حاکم کرده است. این فرقه یک هیکل پوشالی از خودش ارائه می دهد که در وهلۀ اول هر فردی فریب آنرا می خورد اما وقتی محتوای آن اشکار می شود پوشالی بودن آن کاملا روشن می شود.
معلم و الگوی این فرقه در دروغ پردازی تنها و تنها گوبلز است چنانکه جمعیت کرایه ای چند صد نفری را صد هزار نفر قالب می کند و ده امضا را پنج میلیون و سه میلیون اعلام می کند.
در پایان به سران این فرقه اعلام می کنم که فروپاشی محتوم در انتظارتان هست و الباقی معلولین و بازنشستگان محبوس در زندان موسوم به اشرف 3 در آلبانی هم شما را ترک خواهند کرد و خودشان را از «بردگی» رجوی رها خواهند ساخت و باید هر چه سریع تر شعار جدیدی را تولید و تکرار و تمرین کرده و آن را بعد از «صد بار جویدن» «باز نشخوار» کنید:
مریم مهرتابان، رو دوش بازنشستگان، به همت رودی و جان، برده میشه به تهران!!!…
ادامه دارد
عیسی آزاده