آقای محسن یونسی فرزند محمد هادی یونسی مورخ 4 مرداد در دفتر انجمن نجات استان مرکزی حضور یافت. دفتر انجمن نجات استان ضمن خوش آمد گویی به آقای یونسی، خبرهای مربوط به آلبانی و عملکرد فرقه در مقر اشرف 3 بر روی اسیران را برای آقای یونسی تشریح نمود. در ادامه آقای یونسی ضمن تشکر از انجمن نجات گفت: امیدوارم رجوی و سرانش هر چه زودتر در زباله دان تاریخ انداخته شوند. در این رابطه از آقای یونسی در خواست کردیم مصاحبه کوتاهی با ایشان داشته باشیم. نظر شما به این مصاحبه جلب می کنیم.
– آقای یونسی مصاحبه ما با شما کوتاه است خلاصه و مفید و از شما تشکر می کنیم که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
من هم از شما تشکر می کنم.
س- آقای یونسی شما چند سال داشتید که پدرتان به فرقه رجوی پیوست؟
خدا لعنت کند رجوی را… واقعیت آقای بصری من هنوز به دنیا نیامده بودم وقتی به دنیا آمدم و تا الان که نزدیک ازدواج من است پدری بالا سر من نبوده و طی این چند سال از محبت پدری محروم بودم.
س- چگونه فهمیدید که پدرتان به فرقه رجوی پیوسته؟
من در بی پدری دردهای زیادی کشیدم، هر چه سئوال می کردم پدرم کجاست هیچ کس جواب درستی به من نمی داد. فقط به من می گفتند نگران نباش پدرت می آید. هر چه زمان می گذشت پدرم در ذهنم به فراموشی سپرده می شد. فکر کنم 18 یا 19 ساله بودم کمبود پدرم را در درونم احساس می کردم، شروع کردم از فامیل ها پرس جو کردن یکی از فامیل ها یک نفر پیدا شد واقعیت را به من بگوید به من گفت تو بچه بودی و نمی توانستیم واقعیت را به تو بگوئیم الان که بزرگ شدی می توانم واقعیت را به تو بگویم. پدر تو سال 66 رفته پیش مجاهدین. می گویند در پادگانی بنام اشرف مربوط به مجاهدین است. تا به حال نه تماسی و نه نامه ای برای ما ارسال کرده است ما هم چندین سال است که چشم انتظار پدر هستیم ولی متاسفانه تا به حال هیچ خبری از او نشده است.
س- شما چکار کردید؟
من گیج شده بودم و نمی دانستم باید چکار کنم! کجا بدنبال پدرم بگردم؟ نمی دانستم پادگان اشرف در کجای عراق است؟ چه جور جاییست؟ نامی که به ذهنم نخورده بود من اینترنت را همیشه چک می کردم به طور اتفاقی انجمن ها را برای کاریابی چک می کردم انجمن نجات در انجمن ها بود انجمن نجات را چک کردم در رابطه با فرقه رجوی و خانواده هایی که چشم انتظار فرزندانشان هستند را مرور کردم خیلی کنجکاو شده بودم که داستان چیست طی روز در اینترنت بیشترین وقتم را به سایت انجمن نجات اختصاص می دادم آنقدر پیگیر شدم تا توانستم دفتر انجمن نجات استان را پیدا کنم و خوشبختانه پیدا کردم.
س- وقتی به انجمن نجات مراجعه کردید چه اتفاقی افتاد؟
با مسئول انجمن نجات آشنا شدم در رابطه با فرقه رجوی و عملکرد آن توضیحات زیادی داد که من به اشراف کامل برسم.
س- شما به عراق سفر کردید؟
دو الی سه بار به عراق سفر کردم.
س- تا آنجایی که من یادم است شما به لیبرتی رفتید درست است؟
بله من به لیبرتی رفتم که شاید پدر نادیده خودم را بعد از چندین سال ببینم.
س- آیا پدرتان را دیدید؟
متاسفانه خیر.
س- چرا؟
من در جامعه زندگی می کنم آدم لات دیدم دزد دیدم و….. عناصر فرقه رجوی را در عراق و در کنار لیبرتی دیدم ماندم چه اسمی برای آنها بگذارم اینها واقعا خودشان را انسان می دانند؟ ذره ای انسانیت در وجود آنها نیست در کنار لیبرتی فقط به ما تهاجم می کردند و به ما بد و بیراه می گفتند. رجوی و سرانش و عناصر توجیه شده اش دشمن ایران و مردم ایران هستند جالب این جاست که فرقه رجوی مدعی آزادیست… خنده دار است.
س- در عراق در رابطه با رفتار فرقه رجوی با خانواده ها با خبرنگار و یا شخصیت های عراقی صحبت کردید؟
بله. وقتی دیدیم به نتیجه ای نمی رسیم با خبرنگارها و شخصیت های عراقی صحبت کردیم. خبرنگارها و شخصیت های عراقی هم مثل ما از فرقه رجوی شاکی بودند به ما می گفتند ما تا به حال آدمهایی مثل اینها ندیده بودیم اینها فارسی صحبت می کنند ولی ایرانی نیستند.
س- حرف ناگفته ای دارید بزنید؟
فرقه رجوی بزرگترین ظلم را به من کرد. مرا از محبت پدری دور کرد در کودکی و با نداشتن پدر روزگار سختی را پشت سر گذاشتم. فقط می خواهم بگویم خداوند تو را لعنت کند رجوی که چقدر از کودکان ایران زمین را بی پدر کردی.. من هر طور شده پدرم را از چنگال تو آزاد خواهم کرد و تا آزادی پدرم عقب نشینی نخواهم کرد.
و نکته آخر.. وقتی به عراق سفر می کردم پدر و مادرهایی را می دیدم که با ویلچر به عراق سفر می کردند وقتی آنها را می دیدم انگیزه می گرفتم و کینه ام نسبت به رجوی و سرانش بیشتر می شد جا دارد از تمام خانواده ها و بخصوص پدران و مادران تشکر کنم.
امیدوارم هر چه زودتر تمامی اسیران در بند رجوی آزاد شوند و بدنبال یک زندگی بروند.
آقای یونسی با تشکر از شما من هم آرزو می کنم هر چه زودتر پدر شما از چنگال رجوی آزاد شود به امید آن روز.
من هم از شما تشکر می کنم موفق باشید.