دو روایت تلخ و تکاهنده
۱- پرویز ثابتی، مسئول اول اداره کل سوم ساواک
۲- پرویز معتمد مسئول تیمهای تعقیب و مراقبت و شنود کمیتۀ مشترک ساواک شاه
با بسته شدن سیاهچال قرارگاه اشرف و خروج فرقۀ رجوی از عراق ماهیت ضد انسانی و ضد بشری این فرقه و سران سرکوبگرش بر همگان وحتی برای افرادیکه سالهای سال اسیر در فرقۀ مافیایی رجوی بودند بیشتر آشکار شد.
سازمان مجاهدین یا نام پوششی آن یعنی شورای ملی مقاومت به پاندول ساعت می ماند که با هر تیک وتاک این پاندول یک چیزی از آن سازمان کنده میشود.
این تیک تاک صدای متلاشی شدن سازمانیست که در سال ۱۳۴۴ توسط محمد حنیف نژاد و … بنیانگذاری شد و مسعود رجوی با همکاری با سازمان امنیت آن زمان (ساوک) رهبران آن زمان را به چوبه های مرگ سپرد.
با کشته شدن رهبران آن یعنی محمد حنیف نژاد، سعید محسن و بدیع زادگان، مسعود رجوی که در آن موقع در زندان بود و با ساواک همکاری کرد اسم آن سازمان را دزدید و حالا پس از دهه ها صدای متلاشی شدن سازمان او به وضوح شنیده میشود.
روایت اول پرویز ثابتی، مسئول اول اداره کل سوم ساواک زمانی که مسعود رجوی در سال ۱۳۵۰ دستگیر و به اعدام محکوم شد، کاظم رجوی با تماس تلفنی و با درخواست از پرویز ثابتی بازجو و شکنجه گر ساواک توانست حکم برادرش را به حبس ابد تقلیل دهد و از مرگ او جلوگیری کند.
کاظم رجوی قبل از انقلاب با نوشتن مقالات شاه پسندانه در خارج از کشور و در جهت جلب رضایت شاه قدم بر می داشت و این موضوع که سازمان از وی یک چهره انقلابی ساخته است دروغ محض می باشد، چرا که کاظم با ماموران رژیم شاهنشاهی ارتباط تنگاتنگ داشت و کلآ شاه دوست بود انتشارات کتاب در لس آنجلس کتاب”در دامگه حادثه”نوشته پرویز ثابتی، مسئول اول اداره کل سوم ساواک در سال ۱۳۴۹ و بعدها رییس ساواک تهران و در بحبوحه انقلاب سال ۱۳۵۷ رییس امنیت داخلی ساواک کشور و بالاخره دوست شاه را منتشر کرد.
این اولین رسانه ای شدن پرویز ثابتی بعد از سال ۱۳۵۷ میباشد. او در صفحه ۲۸۲ کتاب در دامگه حادثه اشاره می کند که: « من در مسافرتم به سوئیس براساس معرف هایی قبلی با دکتر کاظم رجوی ملاقات و بعد از ارزیابی وی را به استخدام ساواک با مقرری ۱۰۰۰ فرانک سویئس در ماه در آوردم!!!!.
زمانیکه برادر وی مسعود رجوی به همراه دوستانش محکوم به اعدام شده بود با تماس تلفنی کاظم رجوی و اصرار وی موضوع را به عرض شاه رساندم و بالاخره ایشان با یک درجه تخفیف رضایت دادند؟؟»
روایت دوم روایت پرویز معتمد مسئول تیمهای تعقیب و مراقبت و شنود کمیتۀ مشترک ساواک شاه روایت شاهد عینی پرویز معتمد مسئول تیمهای تعقیب و مراقبت و شنود کمیتۀ مشترک ساواک شاه از دهۀ چهل تا سال ۵۷ از همکاریهای مسعود رجوی با ساواک از جمله لو دادن خانۀ محمد حنیف نژاد بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق و کمک به دستگیری او و برخی دیگر از سران سازمان و لو دادن محل اختفای سلاحها در خانۀ حنیف نژاد و تنفر حنیف نژاد بنیانگذار سازمان مجاهدین ازاو.
بعلاوۀ روایت معتمد از همکاریهای مهدی سامع با ساواک در شناسایی و دستگیری فدائیان سیاهکل وو… معتمد در این صحبتهایش شرح می دهد چگونه مسعود رجوی را سوار ماشینش کرد و برد تا رجوی خانۀ حنیف نژاد را که کروکی آن را کشیده و به ساواک داده بود نشان داد و موجب دستگیری او شد و چگونه رجوی سوگلی بازجوها شده بود و حنیف نژاد از رویارویی و دیدن مسعود رجوی پرهیز می کرد و نسبت به هم سلول شدن با او اعتراض کرده و گفته بود: مرا اعدام کنید ولی با این «ازگل» یک جا نیندازید!!
حنیف نژاد هر جا که رجوی در زندان حضور داشت نمی رفت و رجوی به دلیل همین همکاریهایش با ساواک بود که از اعدام نجات یافت. سخنانی که آقای پرویز معتمد دراین ویدئو میگویند بسیار تکان دهنده هست از صحنه ای بسیار دلخراشی سخن میگوئید که او خود شاهد بود مبنی بر کشته شدن یک دختربچۀ نه ساله و تکه تکه شدن او و معلول شدن مادر بزرگش که همراه او بود هنگام حملۀ افراد مجاهدین خلق به ماشینهای مستشاران آمریکایی و کشتن آنها در تهران شرح می دهد.
یکی از دلایل جداشدن من از تشکیلات رجوی این بود که دائماً باید خانواده را محکوم میکردیم میبایست آنها را مزدور جمهوری اسلامی و همکاران وزارت اطلاعات میدانستیم و اینکه پدر من قبلاً زندانی سیاسی (سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴) بود واعدام نشده بود بارها من را مجبور میکردند که اعتراف کنم که پدرم با سازمان اطلاعات ایران همکاری کرده و به همین دلیل دولت ایران از اعدام او صرف نظر کردهاند، و این دلیلی بود که نخواهند من را برای درمان پزشکی از عراق خارج کنند.
برای همین افشاگریهاست که آنها در جامعهای ایران و در میان مردم ایران چه در داخل ایران و چه در خارج ایران هیچ جایگاهی نداشته باشند، فقط افرادی با فرقه رجوی کار میکنند که از آنها پول دریافت میکنند و عدهای از افرادیکه از فرقه ای رجوی جدا شدند پول سکوت میگیرند.
فرقه رجوی با مزدوری و خیانت و فروختن اطلاعات مرزی به دولتهای عراق،اسرائیل، عربستان سعودی به ثروتهای افسانهای دست پیدا کردند اگر به تاریخ چهل ساله اخیر ایران نگاه کنیم اگر سازمان مجاهدین به رهبری مسعود رجوی وجود نداشت سرنوشت مردم ایران این طوری نبود. خیلی بهتر از وضغیت فعلی می بود. خیانتی که رجوی به خانواده های ایرانی به نیروهای انقلابی و احزاب نمیشد ترورهای سالهای ۶۰ و کشتن مردم بیگناه در کوچه وخیابان تا اعدامهای تابستان ۶۷ بعداز عملیات فروغ جاویدان، مردم محروم کردستان که به شدت مورد حملات شیمائی توسط صدام حسین قرار گرفتن اتفاق نمی افتاد و هزار مورد دیگر دشمنان ایران از صدام حسین تا سعودی، از اسرائیل تا امریکا ….. از خیانت این مزدوران سود نمی بردند.
زهرا معینی