در داخل کمپ همه پیر شدند، از بچه های نسل جدید هم خبری نیست

یکی از خبرنگاران آزاد در آلبانی، با تلاشی بی نتیجه برای ورود به اردوگاه مانز، چنین گفته است:
“از بچه های نسل جدید دربین آنها دیده نمی شود و در داخل کمپ همه پیر شدند!”
چرا فرقه رجوی در بین نسل جدید به دست فراموشی سپرده شده است؟ چرا فرقه رجوی، چنین ابتر و بی دنباله شده است؟ حتی در خارج کشور هم یک هوادار جوان که بدون نسبت خانوادگی باشد، در اطراف این جریان دیده نمی شود.
از هر کسی سراغ مجاهدین را می گیریم، در داخل یا خارج، عموما اگر اسم سازمان مجاهدین را شنیده باشند، یا لعن و نفرین می کنند، یا در بهترین حالت می گویند، یک فرقه منحرف است که تعدادی از فرزندان ایران را بدبخت کرده است و ما کاری به کارش نداریم.
مرداب رجوی در آلبانی، به حدی گندیده که بوی تعفن آن همه جا را فرا گرفته است. دیگر مردم آلبانی هم گرفتار زیاده خواهی های این گروه شدند و از عبارت” دولت در دولت” یاد می کنند.
دولت در دولت، اصطلاحی بود که بیشتر در کشورعراق در مورد سازمان استفاده می شد و منظور این بود که اینها کسانی هستند که اگر رو بدهی، شورش را در می آورند. امروز هم در آلبانی کم کم شروع کردن به پوشال کاری وساختارسازی های فرقه ای!
مرداب آلبانی پس از بیست و اندی سال، سرکوب و دیکتاتوری فرقه ای در عراق، تنها می تواند انتظاری کوتاه یا طولانی برای مرگ یک فرقه باشد.
بیماری و افسردگی و احساس تنهائی، جای جای این گروه سکتاریستی را فرا گرفته است، هر روز خبر مرگ است که از درون فرقه بگوش می رسد. هر روز سایه سیاه نگون بختی و سیاه بختی است که از درون این تشکیلات به گوش می رسد! تمامی هم ندارد! یک روز یک نفر غرق می شود، فردایش یک زن از بیماری نامعلومی جان می دهد. لابد فردا هم یک بیماری مرموز دیگر، علت مرگی اعلام می شود! تکثر و سرزندگی و شکوفائی و نشاط و… دیربازی است که از این فرقه رخت بر بسته است.
در این میان شور بختی و بد بختی است که دامان مریم را گرفته و ول نمی کند. مریمی که به شوهر اولش پشت کرد و در سودای قدرت در ایران، در آغوش مسعود، آرام گرفت، آرام، نه آشوب گرفت.
پائیز و برگ ریزان مجاهدین دیربازی است که آغازگشته و هر روز شاهد ریزش نیروئی و فرار کادرها هستیم. رجوی ها، واقعا کی می خواهند از گذشته درس بگیرند؟ کوس رسوائی رجوی ها، در جهان زده شده است.
آنروز که در زندان های انفرادی در اشرف امثال آقای اسداله مثنی و فروغ پاکزاد و نعمت اولیائی و دیگران، عربده می کشیدند و سرمست از قدرت پوشالی صدام حسین بر گوش امثال من سیلی ها می نواختند! باید فکر این رسوائی و بدبختی امروزشان را می کردند. فرقه رجوی همه پل های پشت سرش را خراب کرده است. حتی یک هوادار پر و پا قرص ندارد!
مثال رجوی ها، درعراق و آلبانی مثال گروهی است که هم از گندم ری جا ماندند و هم از خرمای بغداد…
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا