سرنوشت غم‌انگیز کودکان در گروه تروریستی مجاهدین

دوشنبه 16 مهر (8 اکتبر) مقارن با روز جهانی کودک است. کودکان پس از زنان ضعیف ترین اقشار جامعه بشری در سرتاسر دنیا هستند. سوء استفاده از کودکان و حقوق آنها در ابعاد عاطفی و جنسی و مالی در مناطق توسعه نیافته جهان هنوز امری شایع است.
همچنانکه موضوع کودکان و حقوق آنها پیوندی ناگسستنی با برخی فرقه ها دارد. این فرقه ها به طور سیستماتیک و برنامه ریزی شده اقدام به نقض حقوق کودکان می کنند.
کودکان در سازمان مجاهدین خلق(مجاهدین) نیز چنین وضعیتی داشته اند. از سال 1368 و مقوله” انقلاب ایدئولوژیک” که به دستور مسعود رجوی رهبر فرقه مجاهدین، انجام شد و طی آن زنان و مردان عضو سازمان مجبور به طلاق از یکدیگر شدند رفتارهای ضدحقوق بشری مجاهدین با این قشر بی پناه بیشتر دیده شد.
اینکه می گویم بیشتر دیده شد به این معنا نیست که انقلاب ایدئولوژیک سرآغاز مشکلات کودکان در این فرقه بود. زیرا کودکانی که باید در این سنین، در دنیای آزاد زندگی کنند، ببینند، تجربه و آزمایش کنند، در اردوگاه های نظامی این فرقه در عراق – ولو در کنار پدر و مادر – محصور بودند و بسیاری از آنها نیز که والدین یا یکی از آنها را در عملیات نظامی از دست می دادند باید در چنین شرایط روحی سختی زندگی می کردند.
در انقلاب ایدئولوژیک، رجوی نشان داد شخصیتی ضدکودک و ضدخانواده است. او معتقد بود که علت شکست نیروهایش در عملیات مرصاد در سال 1367 به دلیل تعلقات عاطفی والدین به فرزندان و خانواده ها به یکدیگر است. وی کودکان را موجوداتی مزاحم می دانست. هادی شمس حائری از جداشدگان فرقه رجوی در کتاب خاطرات خود به نام”مرداب” می نویسد:”رجوی علاوه بر ضدیت با خانواده، دشمن درجه یک کودکان است. به همین دلیل از وجود کودکان در قرارگاه اشرف ناراضی بود، زیرا آنان در معادله قوا به حساب نمی آمدند. کودکان باعث طراوت و تلطیف محیط و استحکام روابط خانوادگی و از طرفی پیام آور عشق و محبت بودند، اما در پادگان اشرف می بایست مادران را از عشق و محبت تهی کرد و قساوت را در آن ها پرورش داد و محیط خشک نظامی و سکوت و مرگ برقرار نمود تا بتوان فرامین رهبری را به اجرا درآورد.”
رجوی با این بهانه که جان کودکان در اردوگاه های سازمان در عراق تحت خطر است و ممکن است آمریکایی ها به اردوگاه ها حمله کنند فرزندان را از والدین جداکرد و آنها را به اروپا و آمریکا منتقل کرد.
این کودکان با سنین مختلف، در غرب بازیچه رجوی قرار گرفتند و علاوه بر آموزش های ایدئولوژیک به آنان، در راستای کلاهبرداری نیز مورد سوء استفاده قرار گرفتند. مجاهدین با تأسیس تعدادی مؤسسه پوششی خیریه، توانستند کمک های مالی دولتی و مردمی از کشورهای غربی جمع آوری کنند. کمک های خوبی که همگی به جیب رهبری این گروه سرازیر شد تا جایی که رفتار مشکوک این فرقه باعث شد تا اردوگاه های متعدد نگاه داری کودکان متعلق به رجوی در سال 2001 در کشورهایی مثل آلمان مورد بازرسی قرار بگیرد و تعدادی از عناصر آن دستگیر شوند و در نهایت نیز پلیس اعلام کند که توانسته است یک سیستم گسترده و مخفی کلاهبرداری را کشف کند.
هرچند که رجوی بعدها و در سال 1997 تعدادی از این کودکان را که دیگر بزرگ شده بودند به عراق بازگرداند و یونیفورم های نظامی سازمان را بر تن آنان پوشانید اما عملا این بازگشت به معنای بازگرداندن کودکی به دامان خانواده ای که دیگر وجود نداشت نبود.
کودکی در فرقه رجوی یک مفهوم مورد تعدی و تجاوزقرار گرفته است تا در مقابل، رهبری این فرقه بتواند به اهداف سیاسی که برای خود ترسیم کرده بود برسد و در این میان تخریب روابط خانوادگی و خشکاندن روحیه و لطافت کودکانه کوچک ترین اهمیتی ندارد.
فرقه رجوی یک فرقه ضد بشری به معنای واقعی است. مرگ خانواده در این فرقه یک تراژدی غم بار برای کودکی است. کودکانی که بدون اختیار اسیر پدران و مادرانی شدند که چارچوب های یکی زندگی حقارت آمیز و سرد و خشن را در چارچوب افکار و آرزوهای سادیسمی رهبر روانی و بیمار یک فرقه پذیرفتند و برخی از آنان دیگر راهی برای بازگشت نداشتند. کودکان این فرقه اکنون همه بزرگ شده اند اما آنها هیچ وقت کودک نبوده اند.
سیدرضا قزوینی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا