دریادداشت تحت عنوان «دشمن بیخ گوش ماست!» که ازطرف باند رجوی منتشر شده، چنین میخوانیم:
” جهانگیری گفت: در این جنگ اقتصادی میخواهند علاوه بر کاهش منابع درآمدی ایران، امکان واردات محصولات مورد نیاز را از بین ببرند و در نهایت با فشارها، مردم را ناراضی و علیه حاکمیت بشورانند”.
چه ایراد ودروغی دراین حرف است؟
نظام سلطه گر آمریکائی که به چیزی جز همه چیز قانع نیست، به هرنحو ممکن میخواهد که حکومت های کم وبیش نافرمان را ازسرراه خود برداشته و کوچکترین مانع ورادعی دربلعیده شدن جهان توسط یک درصد ازمردم امریکا- بعنوان ثروتمندان بی درد- وجود نداشته باشد.
ایران هم درلیست این کشورهای نافرمان قرار دارد.
دراین راستا، راهکارهای چندی دربرابر هیئت حاکمه ی امریکا قرار دارد:
1- حمله ی مستقیم نظامی واشغال کشورها:
این عامل باتوجه به وضعیت جغرافیایی خاص ایران، گستردگی سرزمین هایش، وجود دوسلسله جبال مهم البرز وزاگرس، زیادی جمعیت، همجواری با همسایگان ومتحدان بالفعل وبالقوه ای که دربرابر این تجاوزات وبدلیل ضرر وزیان هایی که متوجه آنهاست وساکت نخواهند نشست و… قادر به انجام این کار نیست.
2- انجام انقلاب های مخملی که با توجه به سوابق شکننده و امکان برگشت اش ونیز ضعف مفرط خرده بورژوازی مرفه درایران، جواب نخواهد داد.
3- سوار شدن برموج نارضایتی های ماحصل تنگی معیشت که با نبود آلترناتیو قدرتمند درایران به شورشهای کور میانجامد.
نظریه پردازان آمریکا، تنها این گزینه را مناسب ایران دانسته وباتمام قوا بر روی آن سرمایه گذاری کرده اند که بموقع خود” احمد چلبی” های خود را وارد میدان کرده وبه نیت پلید خود دست یابد.
باند رجوی، علیرغم اینکه عجله دارد وطبعا گزینه ی اول را خوشتر دارد، اما درحال حاضر چاره ای جز توسل به گزینه ی سوم نداشته ودراین میان با مشاهده ی” احمد چلبی” های متعدد ایرانی، دلواپس هم هست.
درادامه ی این یادداشت آورده شده است:
” آن دشمن و نیرویی که در جریان جنگ ضدمیهنی رژیم خمینی را به لبه پرتگاه سرنگونی رساند، سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران بودند که با سلسله عملیات بزرگ و برقآسا خصوصاً در جریان فتح مهران و آمادگی برای خیز نهایی برای فتح تهران، خمینی را وادار به پذیرش قطعنامه و جامزهر آتشبس کرد”.
من کاری با این ندارم که گاهی، دولتمردی با ملاحظات سیاسی ای که دارد ومن دلیل آنرا نمیدانم، حرف هایی درمورد زیاد موثر بودن دخالت ضد ملی باند رجوی در جنگ عراق با ایران، مطرح میکنند!
شخصا معتقدم که این گروه متشکل از اکثریت دانش آموز بارهبری متوهم وخود شیفته ای بنام مسعود رجوی، ریشه دراعماق جامعه نداشت وتاثیر قابل اعتنایی در فعل وانمفعالات کشور نمیتوانسته داشته باشد وپذیرش قطعنامه دلایل دیگری بدون لحاظ نقش کم اهمیت باند رجوی، داشته است.
تاثیر قابل ذکر مجاهدین درحیات سیاسی کشور، در دست زدن به عملیات نظامی وبسته کردن فضای باز سیاسی کشور بود.
سیروس غضنفری
عضو جدا شده از فرقه ی رجوی