تصمیم گرفتیم ملاقاتی با خانواده عباس گل ریزان اسیر در فرقه رجوی داشته باشیم. خانواده ای خون گرم و مهمان نواز… ما با داماد خانواده و خواهران عباس گل ریزان ملاقات داشتیم. توضیحی در رابطه با رفتار سران فرقه رجوی با اسیران دادیم. خواهران عباس از توضیحاتی که داده شد ابراز تاسف کردند و در ادامه گفتند چنین انسانهایی وجود دارند که انسانها را به اسارت خود بگیرند و مثل برده از آنها کار بکشند!ما عباس را چندین سال است ندیدیم تا به حال نه تماسی با ما گرفته و نه نامه ای برای ما ارسال کرده است. در همین حین ازخواهران عباس گل ریزان درخواست کردیم گفتگویی با آنها داشته باشیم.
– از خواهر بزرگ عباس شروع کردیم، خانم سلطان خواهر بزرگ عباس، به ایشان گفتیم شما شروع کنید.
خانم سلطان در ادامه گفت: خدا لعنت کند کسی که ما را چندین سال است داغدار کرده. مگر ما چه گناهی داریم که بایستی یک سری آدمهای خدا نشناس ما را به این روز بیندازند. عباس اهل این کارها نبود زمان جنگ به خدمت سربازی رفت روزهای پایانی خدمت سربازی را پشت سر می گذاشت که خبر به ما رسید اسیرعراقی ها شده زمانی که اسیرعراقی ها شده بود نامه ازطریق صلیب به دست ما می رسید.
– خواهر دوم عباس خانم طاهره شروع به صحبت کرد و در ادامه گفت: خیلی دلم می خواهد بعد از چندین سال برادرم عباس را ببینم و الان نمی دانم حالش خوب است و چکار می کند. برادرم در کجا زندگی می کند که نمی تواند تماسی با ما بگیرد! آنهایی که برادرم را به اسارت خود گرفتند مطمئن باشید خدا از آنها نمی گذرد و بایستی به خدا جواب دهند من فقط می خواهم برادرم را ببینم.
– خانم مهین خواهر سوم عباس شروع به صحبت کرد و گفت همانطور که خواهرانم گفتند من هم دلم برای برادرم تنگ شده و همیشه دعا می کنم که عباس خودش را از زندانی که در آن است نجات دهد. من تعجب می کنم در ایران یک بچه 5 ساله گوشی همراه دارد و با همه جا در تماس است چگونه عباس و عباس های دیگر نمی توانند تماس بگیرند. آنهم در یک کشور خارجی! این نشان می دهد کسانی که عباس را به اسارت گرفته اند عقب مانده و از انسانیت بویی نبردند. امیدوارم که عباس بزودی به نزد خانواده برگردد. چون صبرمان تمام شده.
بعد از صحبتهای خواهران عباس، آقای عبدالرضا قلعه ای داماد خانواده شروع به صحبت کردند و در ادامه گفتند. من هم دلم می خواهد عباس را بعد از چندین سال ببینم، من در این خانواده غریبه نیستم فامیل نزدیک این خانواده هستم امیدوارم که عباس بزودی به نزد خانواده اش برگردد و همه را از نگرانی در بیاورد.
در پایان این دیدار خواهران عباس از ما خواستند پیامی از طریق فیلم برای عباس فرستاده شود که شاید عباس فیلم را مشاهده کند.