تروریسم برآمده از قهر و کین و وحشی گری مطلق است. خانه خراب کن است و بنیاد جامعه جهانی، خاصه ضعفا را نشانه رفته است وهزاران جان بیگناه را بمنظورجاه طلبی خود به قربانگاه فرستاده است.
چه بسیار کسان بواسطه پدیده شوم تروریسم فنا شدند وچه کانونهای خانواده ازهم پاشیدند و زنان و مردان و یا پیران و جوانان خاصه فرزندان خردسال و حتی نوزادان درآغوش مهربانانه مادران وپدران درخون خود غلطیدند وجان سپردند.
تروریسم ازهرمنظرکه نگاه کنید مطرود و محکوم و منزجر کننده است و باید که به دیارعدن وعدم فرستاده شود.
با این وجود، توافقی جامع و جهانی در تعریف تروریسم وجود ندارد! زیرا که دولتمردان وسیاستمداران وحتی گروه های افراطی مدعی حقوق بشر به رای خویش وبزعم خویش وبنا به مصالح ومنافع خویش تعریفی ازتروریسم دارند که ازاساس نابخردانه و مطرود است.
اصولا هر حکومت، سازمان و یا حزبی برای دستیابی به مقاصد خود از طرق مختلف اقدام می کند. در بعضی موارد آنها مجبورند از کانالهای غیر متعارف جهت نیل به اهداف حیاتی مورد نظرخود اقدام نمایند. امروزه یکی از مهمترین این کانالها که در اکثر نقاط جهان به طور وسیعی بکار رفته و به طرق مختلفی اعمال می شود، ترور و اعمال تروریستی است. مطلب مختصر حقیر برگردانی در رابطه با همین مقوله می باشد.
تروریسم چیست؟
تروریسم یکی از واژه هایی است که امروزه در ادبیات سیاسی جهان کاربرد بسیار گسترده ای یافته است. البته درباره این پدیده و چگونگی کارکرد آن اجماع نظری وجود ندارد ودراین حوزه با آشفتگی معنایی روبرو هستیم.
از واژه ترور تعاریف متعددی بعمل آمده است، و افراد مختلف تعاریف متعددی از آن ارائه دادهاند.. داریوش آشوری، در دانشنامه سیاسی درتعریف ترور چنین میگوید:
” ترور در لغت، در زبان فرانسه به معنای هراس و هراس افکنی است و در سیاست به کارهای خشونتآمیز و غیر قانونی حکومتها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها میگویند و نیز کردار گروه های مبارزی که برای رسیدن به هدفهای سیاسی خود، دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز میزنند. همچنین ترور به معنای کشتار سیاسی نیز به کار میرود.”
فرهنگ جامع سیاسی نیز بیان میکند که ترور، به معنای ترس و وحشت است و در اصطلاح عام بیشتر به قتلهای سیاسی گفته میشود که البته معنای واقعی این واژه نیست.
همچنین آلن بیرو در فرهنگ علوم اجتماعی، ترور را به معنای حالت وی ا احساس ترس دسته جمعی میداند که خشونت و کشتار بی حساب موجد آن است.
فرهنگ علوم سیاسی نیز این تعریف را از ترور ارائه میدهد: ترور به معنای وحشت و ترس زیاد است. همچنین در معنی حزب یا جنبشی که باعث حالت ترور شود به کار رفته است.
تروریسم اصطلاحا به حالت وحشت فوقالعادهای اطلاق میشود که ناشی از دست زدن به خشونت و قتل و خونریزی از سوی یک گروه، حزب ویا دولت به منظور نیل به هدفهای سیاسی، کسب و یا حفظ قدرت است.
با بررسی تعاریف فوقالذکر در مییابیم که ترور هم به یک حالت و نیز اقدام خاصی اشاره دارد. منظور از حالت، وضعیت ترس و هراس است که از دست زدن به اقدامات خاص که تروریستی نامیده میشوند، ناشی میگردد. پس میبینیم که ایجاد ترس، وحشت و هراس اجزای لاینفک ترور است.
پس در حالت کلی میتوان ترور را به صورت زیر تعریف کرد: رفتار، فرد، گروه، حزب و یا دولت که از طریق خشونت و قتل و خونریزی و ایجاد ترس و وحشت میخواهد به هدفهای سیاسی خود برسد.
سیستمهای حقوقی مختلف و سازمانهای دولتی از تعریفهای متفاوتی استفاده میکنند. علاوه بر این، خود دولتها نیز با بیاعتنایی به مذاکره و فراهمآوردن تعریفی قانونی و تعهدآور در این باره بیمیلی نشان دادهاند. این دشواریها ناشی از این واقعیت است که این اصطلاح از لحاظ سیاسی و احساسی اصطلاحی پرمعنی و برانگیزاننده است. به عنوان مثال تروریسم در فصل ۲۲ بند ۳۸۶ قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، اینگونه تعریف شدهاست که: «ارتکاب خشونتِ از پیش اندیشیده، با انگیزهٔ سیاسی علیه اهداف غیررزمی توسط گروههای فرعیِ ملی یا عوامل زیرزمینی» است.
عجب! عوامل زیرزمینی را خوب آمده است امریکا این ابرقدرت وابرتروریسم که خاورمیانه وآسیای شرقی را به بهانه های واهی حقوق بشر و حمایت از اقشار ضعیف و رنجدیده ازظلم و جور تروریسم و… به خاک وخون کشیده و منهدم کرده است.
نمیدانم چرا با جستجو دراینترنت وگوگل درخصوص اطلاع ازپدیده تروریسم مرا ارضاء نمیکند. زیرا که:” من با دوچشم خویشتن دیدم که جانم میرود”
تروریسم را ازسن کم یعنی ازاوان نوجوانی با گوشت وپوست واستخوانم به تجربه ی تلخ کسب کردم. 30 خرداد 1360 را با به قربانگاه فرستادن دهها هزارتن ازاغفال شدگان جوان و نیروکارجامعه ایران دیدم. فاجعه هفتم تیروهشتم شهریور را دیدم. صحنه به شهادت رساندن عالمان درمحراب نماز را دیدم و همچنین به شهادت رساندن رقمی بالغ بر12 هزار تن از هموطنان وهمنوعان خویش ازاقشارمختلف جامعه ام ایران را که صرفا بخاطر عقایدشان ویا هیچ به برکت تروریسم کور، قیمت دادند وجان سپردند را دیدم.
به بهانه کشف و انهدام سلاح کشتارجمعی صدام که هیچوقت یافت نشد وبرغم مخالفت شدید جامعه جهانی، امریکا با حمایت 32 کشورجهان با حملات هوایی وحشیانه به بهانه تقاص ازصدام درحمله به کشورکویت،یک ملت بدبخت و محروم را با مهیب ترین بمباران تاریخ و حتی استفاده ازسلاح کشتارجمعی ممنوعه حتی ازموشک کروز به خاک وخون کشیدند و نابود کردند. باتحریم و فشاراقتصادی عرصه زندگی را به مردمان رنجدیده تنگ وتنگ ترکردند و بواسطه سوء تغذیه مادر که فاقد شیروشیردهی بودند یک قلم 600 هزار نوزاد عراقی از سرگرسنگی درآغوش مهربانانه وملتسمانه مادر مظلومانه ومعصومانه جان سپردند که خود شاهد شماری ازآن صحنه های بشدت رنج آور بودم.
وهمچنین یازده سپتامبر بهانه ای شد برای تاخت و تاز امریکا در خاورمیانه از جمله در افغانستان و عراق وسوریه وبعد ایران که مقدمتا در کوک تحریم وفشاراقتصادی بسر میبرد.
همانطور که در تعریف ترور ذکر شد، ترور به معنای کشتار سیاسی نیز به کار میرود و کسانی را که به کشتار سیاسی دست بزنند، تروریست میخوانند.
فرهنگ علوم سیاسی نیز اشخاصی را که دست به ترور میزنند تروریست نامیده، و در بیانی دیگر تروریست را چنین تعریف میکند:
فردی که برای پیشبرد هدفهای سیاسی خود که معمولا واژگون کردن نظام سیاسی موجود است، متوسل به تهدید و خشونت میشود. این واژه غالبا توسط طرفداران یک رژیم خاص برای اشاره به مخالفان رژیم که به اعمال خشونت آمیز دست زده باشند بکار میرود. مخالفان رژیمها ترجیح میدهند که پارتیزان، انقلابی یا عضو نهضت مقاومت خوانده شوند.
برای تمایز تروریست از مبارزه راه آزادی سه معیار مطرح شده است:
-۱تفاوت در روش جنگی
-۲انقلابیون یا مبارزان راه آزادی با نظام حاکمیت ظالمانه میجنگند
-۳تروریستها با رژیمهای خودکامه هم پیمانند.
بعنوان مثال داعش بسیاردرعراق وسوریه به شنیع ترین شکل ممکن جنایت آفرید ولیکن سایر تروریستها ازجمله فرقه رجوی آنان را عشایرانقلابی قلمداد کردند ومورحمایت امریکا وال سعود واسراییل هم قرارگرفتند.
پس تروریست، فردی را گویند که به ترور مبادرت ورزد، البته فرد به معنای خاص نیست بلکه میتوان از گروه تروریست و یا دول تروریست نیز نام برد. به عبارت دیگر، تروریست در معنای عام، هر فردی است که از طریق خشونت و قتل و خونریزی و ایجاد ترس و وحشت میخواهد به اهداف سیاسی دست یابد.
همچنین از تروریسم تعاریف متعدد و مختلفی به عمده آمده است. تروریسم اصطلاحی است که بر سر تعریف آن توافقی میان حکومتها یا تحلیلگران دانشگاهی وجود ندارد، اما تقریبا به شیوه های گوناگون به تعبیری منفی به کار میرود تا غالبا اقدامات گروه های فرا دولتی خودساخته با انگیزه سیاسی علیه جان افراد را توصیف کند.
تروریسم، به معنای مبارزه تروریستی روشنفکران انقلابی جدا از توده ها، عبارت است از یک جریان خرده بورژوایی که درمرحله ای از جنبش انقلابی در اروپا ظاهر شد.
تروریسم، اعمال ترور به صورتی منظم وسازمان یافته را میرساند. تروریسم نه فقط با استفاده از وسایلی که میتوانند زندگی و امنیت افراد را مورد سوء قصد قرار دهند، صورت مییابد، بلکه از طریق تخریب خشونت آمیز خدمات عمومی و یا تجهیزات زیر بنایی متعلق به یک جمع نیز اعمال میشود.
تروریسم که از ریشه لاتینی” Terror” به معنای ترس و وحشت گرفته شده است به رفتار و اعمال فرد یا گروهی اطلاق میشود که از راه ایجاد ترس و وحشت و به کار بستن زور میخواهند به هدفهای سیاسی خود، برسند.
تروریسم، فعالیتهای عاملان دولتی و غیر دولتی است که در کوششهایشان برای دستیابی به اهداف سیاسی از روشها و وسایل خشونتآمیز استفاده میکنند.
ترورگری، روش حکومتهایی است که با بازداشت و شکنجه واعدام وانواع آزارهای غیر قانونی، از راه پلیس سیاسی مخفی، مخالفان را سرکوب میکنند و میهراسانند و یا روش دسته های راست و چپی است که برای برافکندن یا هراساندن دولت، به آدمکشی و آدم دزدی و خرابکاری دست میزنند.
همچنین تروریسم به عنوان شیوه حکومت از طریق ایجاد رعب و وحشت نیز تعریف شده است.
همچنین فرهنگ علوم سیاسی تعاریف مختلف زیر را از تروریسم ارائه میدهد.
نظام حکومت ترور و اعتقاد به لزوم آدمکشی و ایجاد وحشت در میان مردم ویا نظام فکری که هرنوع عملی را برای رسیدن به هدف سیاسی مجاز میشمارد.
کاربرد سیستماتیک ترور، به عنوان وسیله اجبار یا روا شمردن اقدامات دارای ماهیت وحشت آفرینی در اذهان عامه و گروه های انسانی.
در مجموع میتوان گفت که تروریسم به معنی استفاده منظم و سازمان یافته از ترور است. ترور با آنکه شیوه ای نامشروع و پذیرفته نشدهای برای دستیابی به اهداف سیاسی است، ولی به هر حال مورد استفاده قرار میگیرد. اگر فرد، گروه و یا دولتی، برای رسیدن به اهداف سیاسی خود، بطور سیستماتیک، منظم و سازمان یافته، از حربه ترور استفاده کند، به این نوع رفتار و پدیده تروریسم اطلاق میگردد.
شیوه های تروریستی
شیوه های به کار برده شده از طرف تروریست ها عبارتند از: هواپیما ربایی، گروگانگیری، خرابکاری، بمب گذاری، بانک زنی و آدم ربایی سیاسی و آدمکشی.
بمب گذاری، شکل غالب تروریسم را تشکیل میدهد. از اواخر قرن نوزدهم و با اختراع دینامیت، تروریست ها ساختمانها و اماکن عمومی شلوغ را مورد هدف قرار دادهاند. اگر چه اغلب بمب گذاری ها تلفات به بار نمیآورند، تروریستها قادرند که خشونت هایی با تلفات بسیار زیاد را ترتیب دهند که بوسیله پیشرفتهای تکنولوژیکی در ابزارهای زمان بندی و مواد منفجره، تسهیل شده است.
حملات مسلحانه ناگهانی به اهداف غیر نظامی همچنین مسافران خطوط هوایی، یا توریستهای بازدید کننده از مکانهای تاریخی نیز از جمله شیوه های تروریستها میباشد. با گذشت زمان قتل مقامات رسمی دولتی به تدریج کمتر شده است. شاید به این دلیل که مقامات دولتی هم اکنون به شدت محافظت میشوند. گروگانگیری راه مشخص برای چانه زنی مستقیم با دولت میباشد. تاکتیک های آن شامل ربودن هواپیماها و حتی قایقهای تفریحی، آدم ربایی و اشغال مسلحانه اماکنی چون سفارتخانه ها میشود.
انواع ترور
ترور را میتوان به انواع مختلفی تقسیم کرد، از جمله: ترور شخصیت، ترور دولتی، تروریسم بین المللی، ترور هسته ای، سایبر تروریسم و… که در سطور بعدی به تعریف هر کدام از آنها پرداخته میشود.
ترور شخصیت
ترور شخصیت، یا ترور روانی یعنی ترساندن و تهدید افراد از طریق هدف قراردادن روحیه، حس شهامت و اعتبار و به بیانی دیگر کشتن روحیه، هتک حرمت وحیثیت شخص یا لطمه وارد کردن به شهرت و اعتبار و آبروی کسی از طریق ناجوانمردانه و به ویژه در رسانه های گروهی.
این نوع ترور بیش از آنکه به خشونت فیزیکی بپردازد، از خشونت نرم استفاده میکند، و در ترور شخصیت هدف آسیب رساندن جسمی یا فیزیکی با ایجاد خونریزی یا قتل نیست، بلکه هدف این است که از طریق لطمه وارد آوردن به حیثیت فرد و تخریب شخصیت، از وی در راستای اهداف سیاسی استفاده شود و یا اینکه اگر وی مانعی در راه رسیدن به هدف است از طریق ترورشخصیت، این مانع برداشته شود تا راه برای رسیدن به اهداف ترورگران هموارشود.
تروریسم دولتی
تروریسم میتواند همچون یک روش مورد استفاده حکومتی قرار گیرد که در آن اقتدار دولت با اعمال خشونت و از طریق قرار دادن ملت در حالت هراس جمعی و ترس دائم (رژیم وحشت) تحمیل شود.
اصطلاح تروریسم دولتی، غالبا برای توصیف عمل حکومتهای گوناگون در سازماندهی مستقیم یا کمک غیر مستقیم به مرتکبان اقدامات خشونت بار در سایر کشورها به کار میرود.
بعضی از عملیات تروریستی در پوشش دیپلماتیک یا از طریق استخدام تروریست به منظور از میان بردن مخالفان سیاسی برخی از رژیمها در کشورهای دیگر صورت میگیرد که به آن تروریسم دولتی میگویند.
کارهای خشونت آمیز وغیر قانونی حکومتها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنان نیز در ردیف تروریسم قرار دارد که از آن به عنوان تروریسم دولتی یاد میشود.
فرهنگ علوم سیاسی در مورد تروریسم دولتی چنین میگوید: سیاست تهدید و مداخله خشن و قهرآمیز یک دولت در امور دولتهای دیگر و تخلف از قوانین بینالمللی و منشور ملل متحد. استراتژی تروریسم دولتی، شکل افراطی اعمال روشهای خشونت، تهدید و باج سبیل در حوزه های نظامی، سیاسی و ایدئولوژیک است.
ویلیام دی پردیو، در سال ۱۹۸۹ در اثر خود به نام تروریسم و دولت، ویژگیهای تروریسم دولتی را با شرح زیر بیان کرده است:
– اقدامات سیاسی یک دولت نسبت به مردمش برای اعمال سلطه از طریق ایجاد وحشت که ممکن است از راه کنترل مطبوعات و رسانه ها،شکنجه ها و آزار، محاکمات غیرقانونی وغیر عادلانه،منع گردهمایی ها و اعدامهای سریع تحقق یابد.
– حمله مسلحانه نیروی نظامی یک دولت به هدفهایی از دولت دیگر که در آن جان مردم به خطر افتد.
– اشغال نظامی یک کشور، خواه به صورت کنترل مستقیم و خواه از طریق ایجاد پایگاه
– استفاده از مزدوران نظامی توسط یک دولت برای ساقط کردن حکومت کشور دیگر
– حمایت و پشتیبانی از دولتهایی که حق تعیین سرنوشت مردم را نفی میکنند
– فروش اسلحه در جهت ادامه جنگهای منطقه ای
– گسترش یا آزمایش تسلیحات دارای قدرت تخریبی زیاد که در تمام شرایط احتمالی موجب کشتار جمعی و تخریب محیط زیست میشود.
ترور دولتی
ترور دولتی نیز به اشکال مختلفی متجلی میشود مانند: ترور مخالفان سیاسی، ارعاب، بازداشت، شکنجه های فیزیکی و روانی.
دولتهای ترورگر، بطور سیستماتیک مخالفان خود را میربایند، برخی از آن ها را شکنجه میدهند و یا تهدید کرده و یاحتی به قتل میرسانند. و بطور کلی یک جو رعب در جامعه ایجاد میکنند تا از آن طریق بتوانند به هدفهای سیاسی خود برسند و سلطه خود را ادامه دهند.
دولتهایی که به روشهای دموکراتیک اعتقادی ندارند، و ازهمه ابزارها برای حفظ قدرت استفاده میکنند، به ترور دولتی مبادرت میورزند، فلذا به نظر میرسد که ترور دولتی به عنوان یک ابزار مکمل اعمال قدرت از سوی قدرتهای حاکم درکنار دیگر ابزارهای قانونی بکار میرود.
تروریسم بین المللی
تروریسم بین المللی به اعمال تروریستی که به منظور تامین مقاصد سیاسی در سطح بین المللی انجام میشود اطلاق میگردد.
به عبارتی دیگر تروریسم بین المللی عبارت است از اعمال ترور و خشونت فردی یا جمعی که یک عنصر بین المللی (قربانی و مرتکب، شهروندان دولتهای مختلف باشند، یا اینگونه رفتارها در بیش از یک کشور رخ دهد)یا یک هدف مورد حمایت بین المللی (مثل غیر نظامیان خارجی هواپیماهای غیر نظامی و کارکنان سازمانهای بین المللی) را در بر گیرد و مقصود از آن نیل به نتیجه ای قدرت طلبانه (یعنی نتیجه ای که هدف آن تغییر یا حفظ ساختارها یا سیاستهای فعال سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یک دولت یا سرزمین مشخص است باشد.)
پس در تروریسم بین المللی، محدوده عمل تروریستی گسترش مییابد و از سطح یک دولت ملی فراتر میرود و وارد عرصه بین المللی میشود.ممکن است اقدامات تروریستی، در بیش از یک کشور رخ دهد و یا اینکه تروریستی با تابعیت خاص عنصری با تابعیت دیگری را مورد هدف قرار دهد.
تروریسم هسته ای
تروریسم هسته ای عبارت است از حمله به تاسیسات و تسلیحات هستهای، یا خرابکاری در آنها و یا سرقت از آنها توسط افرادی مثل ناراضیان سیاسی، فعالان سیاسی و نیروها ضد دولتی.
مشاهده میشود که تروریسم به عامل تاسیسات هسته ای نیز وارد میشود به نوعی که ممکن است این تاسیسات مورد تخریب قرار گیرند و یا اینکه، گروههای غیر قانونی بدنبال دسترسی به این سلاحهای هسته ای باشند و یا اینکه بخواهند از سلاحهای هستهای به عنوان یک وسیله تروریستی استفاده کنند.
سایبر تروریسم
واژه سایبر تروریسم را که در دهه ۱۹۸۰ توسط باری کالین ابداع شد این چنین میتوان تعریف کرد: سایبر تروریسم حاصل تلاقی تروریسم و فضای مجازی است، سایبر تروریسم عموما به معنای حمله یا تهدید علیه کامپیوترها، شبکه های کامپیوتری و اطلاعات ذخیره شده در آنهاست، هنگامی که به منظور ترساندن یا مجبور کردن دولت یا اتباع آن به منظور پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی خاص، اعمال میشود.
یک حمله برای اینکه به عنوان سایبر تروریسم شناخته شود. باید به خشونت علیه اشخاص یا دارایی ها منجر شود، یا دست کم آسیب کافی برای ایجاد ترس را باعث شود.
همانطور که مواد منفجره وسلاحهای گرم، اصلی ترین ابزار تروریسم کلاسیک هستند، محتمل ترین اسلحه سایبر تروریست ها نیز کامپیوترهاست. روشهای زیادی وجود دارد که تروریستها میتوانند از کامپیوتر به عنوان یک وسیله تروریستی استفاده کنند. اساسیترین روشهای سایبر تروریسم عبارتند از: هک کردن و ویروسهای رایانه ای، جاسوسی الکترونیک، دزدی هویت و تخریب یا دستکاری اطلاعات.
همانگونه که مشاهده می شود همراه با پیشرفت در علوم و فناوری و تجهیزات، انواع و شیوه های تروریستی نیز پیشرفت میکنند و تروریست ها با مجهز شدن به فن آوریهای جدید، راههای جدیدتری برای دستیابی به اهدافشان ابداع میکنند.
سایبر تروریسم نیز جزو جدیدترین گونه های تروریسم است که از کامپیوتر ها و خطوط اینترنت برای اقدامات تروریستی بهره میگیرند.
سیاست جهانی آمریکا به عنوان محور تعیین کننده جهان تک قطبی کنونی در چارچوب دو دغدغه کلیدی و حیاتی شکل گرفته است. آمریکا، تروریسم را تهدیدی موجودیتی برای خود قلمداد ساخته است و مبارزه با تروریسم را بنیان استراتژی خود قرار داده است درحالیکه خود ابرتروریسم درمنطقه است.ضمن اینکه آمریکا، کشور چین را رقیبی جدی تلقی می کند که درصدد این است که جایگزین آمریکا به عنوان قطب اقتصادی و به تبع آن قدرت برتر نظامی گردد.
نتیجه گیری
تروریسم معنی ترس، وحشت و مرگ را در خود حمل میکند و از نظر مطالعه علمی، این واژه مشکل بزرگی در تعریف خود دارد. اغلب تروریست به کسی اطلاق می شود که باعث نگرانی، خسارات مالی یا جانی دیگران شود. یک تعداد محققان، تروریسم را یک نوع عمل جنایی و بعضاً انتقام جویانه خارج ازانحصار دولت در تقابل با افکار، شیوه زندگی یک گروه، یا ملت ها بخاطر ایجاد ترس، نفرت و وحشت در میان مردم تعریف کرده اند.
تروریسم برای نخستین بار در امپراتوری روم، بعداً در جهان اسلام بروز کرده ودرسال ۱۷۹۳میلادی در فرانسه، تـرورشکل رسمی را بخود گرفت و تا امروز به اشکال گوناگون با انگیزه های ایدئولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادی به حیات خود ادامه داده است. بعضی دانشمندان بروز تروریسم را اکثراً با فقر فکری، مالی و یا کمبودهایی دیگر تروریستها ارتباط داده اند و گفته میشود که این افراد آسانتر آلت دست قرار می گیرند.
ملاحظه
با وجود تحقیقات اکادمیک، بحث های حقوقی و سیاسی گسترده، جوابی به سوال”تروریسم چیست؟” ارائه نشده و یک تعریف ازآن واحد وجود ندارد. بدون تعریف واحد حقوقی بین المللی مشترک ازاین پدیده، در این زمینه چه میتوان گفت؟ با استفاده از عدم یک تعریف واحد از تروریسم، بعضی دولت ها، جنبش های سیاسی مشروع را تروریست نامیده وبه شکل بی رحمانه آنهارا سرکوب کرده اند.
در عصر حاضر اکثرا تروریسم را با اسلام و افراط گرایی اسلامی قلمداد میکنند. این نوع برخورد احساساتی بخصوص با پدیده تروریسم در رسانه ها در سراسر جهان تکرار و با تصاویر سر بریدن وحشی امدادگران و روزنامه نگاران غربی در سوریه و عراق به نمایش گذاشته میشود.
در حالیکه واقعیت موضوع چیز دیگریست، زیرا تروریسم یک پدیده جهانی واز همه اولاتر مسلمانان قربانی آن شده اند.
تروریسم را نباید با قتل عام اشتباه کرد. به گفته فرانسوا جره، ازبین بردن کامل یک گروه و یا مردم را توسط یک دولت یا مردم دیگر تروریسم نمی توان خواند زیرا هدف از بین بردن کامل تسلیم شدن نیست، بلکه از روی نقشه برداشتن دیگران است. او کشتن میلیونها یهودی را در هنگام جنگ دوم جهانی عمل تروریستی نمی داند، زیرا هدف هیتلری ها تسلیم شدن یهودیان نبوده بلکه از بین بردن کامل آنها دراروپا بوده است.
سوال
آیا تروریسم یک پدیده قرن بیست است؟ منشاء تروریسم را درکجا باید جستجوکرد؟
ترور یک پدیده نوظهور نیست که زاده عصرجدید باشد. در طول تاریخ، خشونت وکشتار انسانها بخاطر ایجاد ترس درمیان مردم و تحت تاثیر قرار دادن رقبا، جهت نایل امدن به اهداف معین به کار برده شده است.
افراطیون یهودی فرقه زلوتها و سیکرها در قرن اول میلادی اسلحه به دست برای اولین بار در جوده، ایالتی که بخشی از خاک سوریه بود، در مقابل یونانی های مسکن گزین در آنجا و دیگر یهودی هائیکه طرفدار روم بودند، از ترور کار گرفتند.
فرقه اسماعلیه یکی از بی رحم ترین گروه های تروریستی در جهان اسلام بوده است. در سال۷۶۵، بعداز مرگ امام جعفر صادق، ششمین امام بعداز حضرت علی،موسی پسر جوان امام جعفر به جای وی به امامت تعین گردید.در حالیکه اسماعیل پسر بزرگ او از نظر اصول این مقام را باید کسب میکرد.در آغاز قرن نهم میلادی یک اقلیت زیر نام اسماعلیه گروهی را تشکیل دادند.
ولی تروریسم اسلامیست امروز در اثر تقارن منافع کشورهای بزرگ جهان و اندیشه های افراطی منحرف کننده وهابیسم و سلفیسم در تفسیر و قرائت از اسلام بوجود آمده است.ارزشهای دموکراتیک و سکولاریسم خود در تضاد با وهابیسم و سلفیسم قرار دارند.در دهه۸۰ غربی ها در رأس ایالات متحده امریکا جهت حفظ منافع ویا تضعیف رقبای خود با اسلامیست ها علیرغم داشتن ارزشهای متناقض وحدت عمل را ایجاد کرده اندو اسلام سنتی را به طرف افراطیت سوق دادند.طور مثال در افغانستان، بعداز سرنگونی حکومت محمد داود و به قدرت رسیدن حزب دمکراتیک خلق افغانستان درسال ۱۹۷۸ در کابل، یک گروه کوچک اسلامیست های افغان به کمک امریکا و متحدانش اش به یک نیروی بزرگ نظامی بخصوص بعداز تجاوز اتحاد جماهیر شوروی درافغانستان تبدیل شد. تجاوز اتحاد جماهیر شوروی درافغانستان که منافع غرب و بخصوص ایالات متحده و متحدانش را تهدید میکرد، این گروه کوچک اسلامیست افغان را به رهبر جنبش مقاوت مردمی علیه تجاوز شوروی وحکومت کابل تبدیل کرد. درهنگام مبارزه جنبش مقاومت افغانستان، به کمک ادارات استخباراتی غرب و متحدانش به خصوص پاکستان، عربستان سعودی، مصر هزاران اسلامیست افراطی عرب تبار داخل افغانستان و پاکستان شدند تا با جهادیست های افغان علیه نیروهای شوروی و رژیم کابل در افغانستان تحت نام جهاد علیه الحاد و کفر با آخرین تجهیزات مدرن ساخت غرب مبارزه کنند و در نتیجه میلیونها افغان جان خودرا ازدست دادند یا سرزمین خودرا ترک کردند.
بعدازخروج نیروهای شوروی درسال ۱۹۸۹از افغانستان وازبین رفتن حکومت دکتور نجیب الله در سال ۱۹۹۲، به کمک ادارات استخبارتی خارجی این کشور ومناطق سرحدی علاقه آزادپشتون پاکستان به مرکز بی ثباتی، افراطیت وتروریسم جهانی مبدل گردید.گروه های افراطی مانند القاعده، طالبان، لشکر طیبه، شبکۀ حقانی هر کدام آنها نظربه امکانات خود به سبوتاژ، ترور، قتل وویرانگری درمنطقه و جهان پرداختند که در واقعیت، پایه های تروریسم اسلامیست در آنجا گذاشته میشود.
این گروه ها به شکل مستقیم ویا غیر مستقیم تاامروز وسیله سیاست خارجی امریکا و یا پاکستان در مقابله با افغانستان و هند بوده اند.
تجاوز صدام حسین به کویت، احساس خطرنمودن عربستان سعودی ازجانب عراق وایران و اتحاد بدون قید و شرط این کشور با ایالات متحده امریکا وموجودیت نیروهای غربی درسرزمین های مسلمانان بخصوص عربستان سعودی، اندیشه جهاد علیه کفار را در اذهان یک عده مسلمانان بخصوص افراطیون مذهبی رونق داد که نسل دوم تروریستهای اسلامیست را بوجود آورد.
بقدرت رسیدن طالبان در افغانستان در سال ۱۹۹۶ امکانات لوژیستکی بیشتری را برای گروه های تروریستی بخصوص القاعده فراهم کرد و درنتیجه این گروه توانست عملیات های تروریستی را در افریقا و بعدا در داخل امریکا در سال ۲۰۰۱ برعلیه این کشور سازماندهی کند. بعداز تجاوز نیروهای امریکایی ومتحدین اش به افغانستان در اکتبر ۲۰۰۱ و بعدا به عراق در ۲۰۰۳ و همچنان اعمال غیر انسانی عساکر امریکایی در افغانستان و عراق مانند توهین به قرآن مجید، شکنجه و بدرفتاری با زندانیان در زندانهای گوانتانامو، ابوغریب و بگرام، نفرت بیشتر را نزد مسلمانان و گروهای افراطی بوجود آورد که در نتیجه گروه داعش بوجود آمد.
عوامل متعدد نفرت را نسبت به غرب وارزشهای آن نزد تروریستها بخصوص اسلامیست های افراطی ایجاد کرده است.غربی ها در هر کشور اسلامی تحت نام دمکراسی مداخله کرده، آن کشور را از لحاظ مادی و معنوی ویران کرده اند. بدرفتاری کشورهای غربی در کشورهای اسلامی، بی عدالتی در تقسیم ثروت جهانی،عمل کرد رهبران کشورهای اسلامی اکثرا تربیت شده غرب و بی عدالتی آنها درکشورهای شان، ارزشهای متناقض و تساوی مشترک آنها با غربی ها همه و همه منبع بروز تروریسم شده اند.
دیویـد راپوپـورت محقـق انگلیـسی در رابطه با تروریسم مدرن مقاله ای تحت عنوان «چهـار مـوج تروریـسم مـدرن» این پدیده را به چهار مرحله یا موج تقسیم میکند. اولین موج را آنارشیستی می نامد که در دهه۱۸۸۰شـروع شـده و بـه مـدت چهل سال ادامه داشت. در دهـه۱۹۲۰، مـوج ضداسـتعماری یـا تروریـسم قومی شروع شد و عمدتاً در دهه ۱۹۶۰ رو به افول نهاد.در اواخـر دهـه ۱۹۶۰، موج مارکسیستی متولد شد و تا دهه ۱۹۹۰ ادامـه یافت و هنوز هم در بعضی کشورها نظیر نپال، اسپانیا، پرو، بریتانیا و کلمبیـا، گروههـایی از آن فعال میباشند. چهارمین موج یا «موج مذهبی» در سال ۱۹۹۷ بوجود آمد. در موج اول، قتل یا ترور شخصی بود، موج دوم با حمله به اهداف نظامی و موج سـوم، جـای خـود را بـه هواپیماربـایی و در واقـع گروگانگیری داد. با پایان جنگ سرد و آغاز قرن بیست ویکم موج جدیدی از تروریسم با تکنیـک خاص یعنی عملیات های انتحاری عرض اندام کرد که اکثرا آ نرا با عناصر مذهبی خلاصه میکنند. تروریسم مذهبی یا”ترور مقدس” که در اصل آنرا خشونت به مثابه حق الهی گفته اند، نمی توان آنرا در موارد مختلف قابل اعتبار دانست.
تروریسم نوین
اصطلاح «تروریسم نوین» بعد از رویداد یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ نزد پژوهشگـران و نویـسندگان معروف شده است. شـبکه جهـانی تروریـستی القاعـده و در این چند سال آخر داعش، با استفاده ازامکانات جدید تکنولوژیکی توانستند ابعاد نوین به تروریسم جهانی بدهند، زیرا توانایی سازماندهی این شبکه ها، جهانی شد. تماس افراطیون مـذهبی و توانایی لوژستیکی انها در سر تا سر جهان آسانتر گردید.
این گروه های تروریستی روی یک بنیاد ایدئولوژیکی یا مذهبی عمل میکنند، در بعضی حالات بدون آنکه به آن ایدئولوژی یا مذهب عقیده مند باشند آنرا وسیله قرار میدهند. طور مثال جنگ داعش علیه دیگران جنگ عقیده نیست زیرا بیشتر کشورهای اسلامی ومسلمان قربانی تروریسم داعشی هستند. در رابطه با این گروه تا بحال ظاهراً هیچ فرد، کشور و یا تحقیق علمی ثابت نکرده است که داعش از کجا تمویل میشود، به نفع چه کسانی کار میکند و سرانجام خواست او چیست.
داعش امکانات بیشتر از یک دولت دارد، مانند گروهای تروریستی که اکثرا جنگ چریکی میکنند و امکانات کمتر دارند عمل نمی کند، داعش جنگ های رویاروی با دیگران میکند و بر عکس گروه های تروریستی داعش مناطق را تسخیر میکند ولی هیچ قدرتی در برابرش مقاومت نمیکند. جالبتر از آن، بیشتراز پنجاه نفر که داعش را رهبری میکند هیچ یک آنها اسلامیست و مذهبی نیستند.
“روفر” متخصص جرم شناسی به استناد یک مطالعه رسمی نشان میدهد که در میان۵۰ رهبر ارشد دولت اسلامی، هیچ اسلامیست وجود ندارد. آنها اساسا ژنرال های ارتش صدام حسین بودند.
وهمچنان جوانانی که از سرتاسر دنیا به آنها پیوسته اند اکثراً از اسلام هیچ خبری ندارند. بطور مثال یکی از دو برادران بمب گذار انتحاری مارچ۲۰۱۶ در فرودگاه بروکسل ابراهیم و خالد ال بکراوی،ابراهیم، ۲۹ ساله در سال ۲۰۱۰پس از سرقت مسلحانه به نه سال حبس محکوم شد و در سال ۲۰۱۴ از زندان رها گردید.عبدالسلام و برادرش هردو عرب تبار که در عملیات های انتحاری ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ در پاریس نقش مستقیم داشتند، اسلامیست نبودند و شب ها به کاباره و دیسکو بدنبال عیش و نوش بودند.
تروریسم یک واقعیت اجتماعی
برای درک تروریسم، از همه اولاتر باید روی انگیزه های ایدئولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی آن مکث کرد، زیرا دربعضی حالات گروه های تروریستی نه تنها در سدد سرنگونی یک نظام سیاسی و جاگزینی آن توسط یک نظام جدید اند بلکه در جستجوی برهم زدن بنیاد ایدئولوژیکی وتعویض آن بایک نظم اقتصادی، اجتماعی و ایدئولوژیکی نوین میباشند.
نباید بروز تروریسم را تنها به عوامل اقتصادی کاهش داد زیرا ابعاد اجتماعی، ایدئولوژیکی، فرهنگی و سیاسی اکثرا منبع اعمال تروریستی بوده اند. تروریست ها مانند همه انسانها از گوشت، خون و استخوان شکل یافته اند ودارای احساسات و عواطف منحصر به خود اند.آنها مانند دیگرانسانها به همه ضروریات مادی و معنوی نیاز دارند و به رفاه خود و نزدیکان خود میاندیشند، پس هیچ عمل انها تصادفی نیست.
عوامل اقتصادی، اجتماعی تروریسم
بعضی محققان، فقر اقتصادی وسطح پائین آگاهی را یکی از منابع تروریسم به شمار آورده اند. به نظر آنها افرادیکه بیشتر دچار فقر فکری و مالی هستند و یا در جامعه کمبودهایی دارند و خود را حقیر میشمارند، آسانتر الت دست تروریستها میشوند و به صف آنها می پیوندند اما اگر کمی تعمق کنیم، میبینیم که همه تروریستها سطح پایین فرهنگی ندارند و افراد فقیرنیستند.
طوریکه ج ملا کووا و ا.ب کروگر در تحقیقات خود در فلسطین در سال ۲۰۰۲ نشان دادند، که نمی توان ارتباط بین فقر، آموزش و تروریسم را ایجاد کرد. به گفته آنها هر چند پرداخت پول به خانواده های نامزدهای خودکشی در سال ۲۰۰۲ به خاطر حملات انتحاری همراه بود، ولی اطلاعات موجود نشان می دهد که تعداد کاندیدها بیش از حد وجود داشت که به فکر پول نبودند. بنابراین نمی توان انگیزه عملیاتهای تروریستی را تنها مبدا مالی قلمداد کرد. همچنان این محققان نشان میدهند که اکثر تروریستها ازطبقه متوسط جامعه هستند،هر قدر سطح اگاهی تروریست ها بالاتر بوده به همان اندازه نتیجه عملیاتهای شان خوب تر است.
تروریسم نه تنها از طرف گروه های غیر دولتی مورد استفاده قرار میگیرد بلکه بعضی دولتها به مثابه ابزار فشار در مقابل رقیبان خود ازآن استفاده میکنند.بعضی دولتها باکشتن مردمان غیر نظامی در هنگام جنگ جهت درهم شکستن روحیه دشمن ترور را وسیله قرار میدهند و استفاده از ترور را قانونی میدانند، ولی جوانب مقابل این عمل دولت را تروریستی میخوانند.دولت ها مخالفین مسلح خود را تروریست خطاب میکنند در حالیکه خودشان از ابزار قهر آمیز استفاده میکنند.
از نظر یک عده دانشمندان علوم اجتماعی، فلسفه تروریسم از تضاد و نابرابری سرچشمه میگرد، تروریست ها اکثراً خودرا قربانیان گفته و مبارزه خودرا یک حرکت آزادیخواهانه یا انتقام جویانه قلمداد میکنند.
نکته:
تاثیرات روانی اعمال تروریستی ده ها مرتبه بیشتر از تلفات آن است. اگر کمی دقت صورت گیرد به طور مثال در فرانسه در سال ۲۰۰۰ بر اساس آمار رسمی ۱۵۰۰۴۵ نفر در اثر امراض گوناگون مرده اند و در اروپا، قربانیان حوادث ترافیکی چندین بار بیشتر از قربانیان اعمال تروریستی اند ولی ترسی را که مرگ از تروریسم ایجاد میکند هیچ حادثه مرگ زا ایجاد نمی کند. اگر ارقام تلفات تروریسم را مطالعه کنیم، کشورهایکه قربانی این پدیده بوده اند تلفات شان بسیار کمتر از قربانیان حوادث ترافیکی شان است.
نتیجه گیری
تروریسم با تاریخ دیرینه خود در زمانهای مختلف به اشکال گوناگون در جوامع انسانی تبارز کرده است و از نظرعلمی مشکل بزرگ در تعریف آن وجود دارد.
بروز تروریسم را نباید مستقیمآ با فقر مادی و معنوی ارتباط داد ولی میتوان گفت افرادیکه بیشتر دچار فقر فکری و مالی هستند آسانتر آلت دست تروریستها میشوند ولی نمی توان ارتباط بین فقر، آموزش و تروریسم را ایجاد کرد زیرا تروریسم با فقر مادی و معنوی ارتباط ندارد.
پیدایش تروریسم نه در شکاف ثروت بین شمال و جنوب، نه در مناقشه اسرائیل و فلسطین و نه در تقابل بین تمدن جهان اسلام و غرب بوجود آمده است بلکه در طول تاریخ بشریت در دوره های مختلف به اشکال گوناگون در جوامع انسانی بروز کرده است. گاهی پیدایش گروه های تروریستی بنیاد ایدئولوژیکی داشته، گاهی مذهبی و در بعضی حالات بدون آنکه تروریست ها به ایدئولوژی یا مذهب عقیده مند باشند آنرا وسیله قرار داده اند تا ترس و وحشت را بوجود آرند.
قربانیان تروریسم به مراتب کمتر از قربانیان حوادث ترافیکی اند ولی تاثیرات روانی تروریسم ده ها مراتب بیشتر از حوادث ترافیکی است. تروریسم و عقلانیت با هم ارتباط مستقیم داشته زیرا فشار بالای جانب مقابل یا سرنگونی آن از طریق ترور روی اهداف منطقی استوار است. تروریست ها مانند همه انسانها عواطف دارند و بخاطر رفاه خود و نزدیکان خود میاندیشند، پس هیچ عمل آنها تصادفی صورت نمیگیرد.
ایالات متحده آمریکا و اروپا، همچنین لندن و برلین، پناهگاه و محلهای آموزش و کسب اطلاعات برای همه « تروریستهای » جهان هستند.
چکیده
امروزه مبارزه با پدیده ی تروریسم به یک امر مبتلابه نظام بینالمللی مبدل گردیده است؛ چرا که وضعیت نابه سامان ناشی از وقوع آن نه تنها موجب خدشهدار شدن امنیت انسانی شده، بلکه صلح و امنیت ملی و بینالمللی را مورد هجمه ی خود قرار داده است. بنابراین با چنین شرایطی به نظر میرسد تنها عزم راسخ جهانی میتواند به مثابه راهبردی ویژه در مبارزه با تروریسم تلقی گردیده و موجبات رفع شکافهای موجود در این رابطه باشد. با این حال، یکی از مسائلی که همیشه از دید اذهان جهانی مورد اهتمام بوده و متأسفانه هیچگونه هنجار مؤثری در مبارزه با نقض آن مقرر نگردیده، مسئله ی«صلح عادلانه جهانی» میباشد که با تهدیدات ناشی از ارتکاب اقدامات تروریستی اغلب با چالشهایی مواجه است. از اینرو، تحقق صلح عادلانه ی جهانی زمانی قابل دسترسی است که در بسیاری از چالشهای بینالمللی به ویژه تهدیدات ناشی از تروریسم، دولتها ضمن توافقنظر در امر مبارزه، وضمن مساعدت و همکاری با سازمانهای بینالمللی، شکاف موجود را از طریق اجماع در پذیرش اسناد بینالمللی در نیل به جهانی عاری از هرگونه ناامنی و تهدید مرتفع کنند. به علاوه، امروزه تحقق صلح عادلانهی جهانی به مثابه حلقهی مفقوده در چالشها و هنجارهای بینالمللی مستلزم توجه بیش از پیش به آن است که این امر نه تنها موجب رفع ناهنجاریهای ملی و بینالمللی بوده، بلکه با اجرای آرمانها و اصول مقرر در منشور ملل متحد شرایط تحقق صلح عادلانه ی جهانی را فراهم میآورد. همچنین، لازم به ذکر است در این راستا نظام اسلامی به دلیل عدالتمحور بودن آموزههای متقن خود، دارای راهبردهایی جهت استقرار صلح عادلانه بوده که به عنوان غایت و هدف در تعیین شیوهها و مجاری تنظیم روابط جمعی به شمار میآید و از نظر تحلیلی جلوهای بارز در تبیین و تصدیق گفتمان صلح عادلانه محسوب میگردد. از اینرو، صلح عادلانهی جهانی در صورت اتکا بر پایه آموزههای اسلام به مثابه صلح اسلامی تلقی شده که رسالتی فراگیر در کل جامعه بشری دارد.
تهیه وتنظیم: علی پوراحمد