آشنایی با برخی مفاهیم در مناسبات مجاهدین

دار و دسته فرقه رجوی کلا ادبیات و مفاهیم خاص خودشان را دارند و اگر مثلا یکی از آنها به یک باره به کوچه و خیابان بیاید و با مردم عادی شروع به صحبت کند، غیر عادی بودنش کاملا به چشم می آید و بقول معروف داد میزند.
برای نمونه به چند مورد آن اشاره کوتاه میکنم.
از نظر مجاهدین کلمه آزادی به این مفهوم است که شما کاملا آزادید که خودتان را در راه اهداف و آرزوها و برنامه های مسعود و مریم فدا کنید! تنها مفهوم آزادی از نظر سازمان همین است. آزادی در فرقه مجاهدین هیچ معنای دیگری ندارد.هرکس در سازمان کاملا آزاد است که تمام فکر و ذهن و اندیشه و عشق و عواطف و هستی خود را برای رجوی هزینه کند و در قبال این فداکاری هم بایستی که همواره خودش را بدهکار بداند که رهبری به او اجازه داده که آن شخص خودش را وقف وی کند. این مفهوم آزادی در فرقه رجویست.
شاید برای مردم عادی خیلی عجیب و با عرض پوزش از خواننده محترم احمقانه بیاید ولی این، عین واقعیت است. هیچکس در فرقه اجازه اینکه حتی در ذهن خودش به خانواده اش فکر کند را هم ندارد. هیچکس حق ادامه تحصیل ندارد. هیچکس اجازه دسترسی به رسانه های مختلف جهان، اینترنت، تلوزیون، رادیو و … ندارد. دو دوست قدیمی اجازه اینکه ده دقیقه با هم در خلوتی بنشینند وگپ و گفتی داشته باشند را هم ندارند.
این آزادی برای زنان در فرقه بسیار بسیار محدودتر و بسته تر از مردان است. مثلا زنان هرگز اجازه نداشتند که تک نفره از محل استقرار خود خارج و به سالن عمومی محل استقرار خود رفت و آمد کنند! آنها بایستی که بصورت گروهی تردد میکردند چرا که هر لحظه احتمال میدادند که برادران به آنها حمله کنند و آنها را مورد آزار و اذیت قرار دهند.
یعنی محصول انقلاب ایدئولوژیکی مجاهدین که مریم مدعی بود باعث رهایی زنان و مردان از قید و بندهای استثماری میشود این شده بود که کوچکترین اعتمادی وجود نداشت. زنان اجازه و آزادی ورزش کردن بصورت تکی و درمحل عمومی مثلا خیابانهای قرارگاه را نداشتند. آنها بایستی بصورت گروهی و در مسیری خلوت واز پیش تعیین شده و با حفاظت و اسکورت ساعتی را برای ورزش سپری میکردند.
زنان اجازه حتی رسیدگی های فردی بخودشان را هم نداشتند. زنانی بودند که ازبس اصلاح نکرده بودند، از حالت عادی خارج شده بودند و اگر زنی فقط کمی بخودش میرسید، با شدیدترین برخوردهای تشکیلاتی مواجه میشد و مشخصا از وی سوال میشد که برای کی بخودت رسیدی و حتما بفکر شوهر و زندگی هستی و ….
عبارت دیگر در سازمان که بشدت مسخره بود این بود که مریم میگفت: شما مجاهدین ثروتمندترین مردم جهان بلحاظ مالی هستید! بعد استدلال میکرد که ببینید هر کدام از شما تانک دارید که کلی قیمت دارد. نفربر دارید. توپ و انواع و اقسام سلاح ها رادارید که مال خودتان است. انواع خودروهای سبک و سنگین دستتان است که کلی قیمت دارد. درصورتیکه همه میدانستیم که تانک وتوپ که نشد سرمایه و با صد تانک و توپ، نیم کیلو سبزی خوردن هم به کسی نمیدهند! البته خود مریم هم بهتر از هرکسی میدانست که مزخرف میگوید ولی بقول معروف حرف مفت که بهایی ندارد.
عبارت بعدی قدرت انتخاب بود. مریم میگفت که مجاهدین مختارترین آدم های روی کره خاکی هستند که هیچ کاری را به اجبار انجام نمیدهند. اما بر خلاف این حرف مریم، هیچکس حق انتخاب راه و آینده خودش را هم نداشت و همه بایستی در هر شرایطی هر آنچه سازمان تکلیف میکرد را اجرا میکردند و کوچکترین مقاومت با برنامه های مشخص شده با شدیدترین برخوردهای تشکیلاتی همراه بود. از صبح تا شب برنامه های پوشالی برای پر کردن اوقات نیروها پشت سر هم چیده میشد و همه بایستی اجرا میکردند. از علف کنی در بیابانهای اشرف گرفته تا جاروی خیابانهای قرارگاه اشرف و ده ها برنامه مسخره که هیچ آدم عاقلی آنرا انجام نمیدهد! بیگاری کشیدن از نیروها به یک برنامه معمولی و متداول تبدیل شده بود و هیچ کس هم حق اعتراض نداشت که مثلا بگوید این چه کارهای بیهوده و پوچی است که این همه آدم را از صبح تا شب به آن مجبور میکنید؟!
عبارت دیگر واژه مقدس عشق بود. مریم میگفت که مجاهدین عاشقترین انسانهای روی کره زمین هستند. بعد میگفت که همه باید فقط مسعود را دوست داشته باشند و هر لحظه آماده باشند که خودشان را برای مسعود فدا کنند و جانشان را از دست بدهند! هرکس در حتی ضمیر ناخودآگاهش به کسی دیگر فکر کرد، گناه کبیره کرده و مستحق تحمل سخت ترین برخوردهای تشکیلاتی است! مجاهدین معتقدند که عشق به پدرو مادر، خواهر و برادر، همسرو فرزند و اساسا هر چیزی و هر کسی جز مسعود ومریم، عشق استثماری است و بایستی که سرکوب شود! هر مجاهد آزاد و مختار است که هرچه میتواند نسبت به مسعود و عشق داشته باشد و خودش را هر چه بیشتر وقف رسیدن او به اهدافش کند و هر چیزی غیر از این باطل است.
مریم رجوی در سخنرانی هایش حرف های اضافه به معنی واقعی کلمه زیاد میزند. حرف هایی که ذره ای به آنها اعتقاد قلبی ندارد و برداشت او از حرفهایی که میزند و برداشتی که مردم عادی در جامعه از آن کلمات و واژه ها دارند کلا فرق دارد! مثلا وقتی مریم رجوی میگوید که ما به آزادی اعتقاد داریم، مفهومش این نیست که هرکس میتواند آزادانه و مختارانه در هر زمینه ای در جامعه پیشرفت کند و به مدارج بالاتر علمی و ورزشی و اجتماعی و ….. دست پیدا کند و یا مثلا مفهومش این نیست که شما در هرزمینه ای تا جایی که آسیب و ضرری به کسی نزنی آزاد هستی و نیاز به کسی که برای تو دیکته کند که چه کنی و چه نکنی نداری! ازنظر مریم رجوی مفهوم آزادی این است که بخواهی تکان بخوری باید با مسئول تشکیلاتی خود هماهنگ باشی و هر آنچه که او به تو میگوید را انجام دهی.
مجاهدین یک کره شمالی کوچک شده هستند. حتی در زمانی که ازدواج ممنوع نشده بود هم کسی حق نداشت با کسی که مثلا او را میشناخته و دوستش داشته ازدواج کند. ازدواج ها تشکیلاتی بود و تشکیلات مشخص میکرد که کی با کی ازدواج کند! این مفهوم آزادی از دید سازمان مجاهدین است.
در یک کلام فرقه مجاهدین فقط و فقط حرف است و بس! آنها ذره ای با مفاهیم مدرن و امروزی کلمات حتی آشنا نیستند و همه چیز را برای خودشان و رسیدن به اهدافشان میدانند. بهمین علت هم هست که آنها میرا هستند و هرگز نمیتوانند که با تکامل پیش بروند.
الف عباسی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا