این پلیدی و دیو صفتی نیست که تا وقتی فردی زنده است باید به او حمله کرد و فرد را لجن مال کرد. وقتی جانش را از دست می دهد یک شبه نام مبارز خستگی ناپذیر و مجاهد و قهرمان بر او گذاشت. اکنون صحبت از مهدی افتخاری است مردی که در فرار رجوی در مرداد سال 60 نقش اول را داشت و همیشه در سازمان از وی یاد می شد.
وقتی به ماه مرداد و مقطع فرار رجوی می رسیم دستگاه تبلیغاتی رجوی همیشه از آن به عنوان پرواز بزرگ نام می برد که توانسته از تهران به فرانسه برود. چند روز گذشته دستگاه تبلیغاتی رجوی در تلویزیون خود مطلبی در این رابطه پخش کرد و از مهدی افتخاری به عنوان فرمانده عملیات پرواز بزرگ نام برد و القابی این گونه نثارش کردند.
برای اطلاع از وضعیت مهدی افتخاری و شیادی فرقه رجوی باید به نکاتی اشاره نمود تا برای همه روشن شود که تا وقتی وی زنده بود همیشه مورد توهین رجوی و زن سومش قرار داشت.
مهدی افتخاری با انقلاب طلاق مریم رجوی مشکل پیدا کرده بود و به همین خاطر رجوی او را به حاشیه برد و دیگر در کار و مسئولیتی از وی استفاده نکرد تا اینکه در نشست های حوض در سال 73 در بغداد یعنی پایگاه سیفی وقتی همه یگانهای اشرف به محل کارشان رفته بودند مهدی افتخاری آن موقع در قسمت پشتیبانی ارتش حضور داشت به دستور رجوی وی را به نشست آوردند. بلایی بر سرش آورد و همه افراد را بر علیه او شوراند و هر چه که شایسته رجوی بود نثار وی کردند و در آنجا بود که رجوی عنوان داشت که تو اصلاٌ فرمانده پرواز نبودی و من این گونه خواستم که تو را بالا ببرم. تو هیچی نیستی و در ضمن در همان نشست نامه ای از زن سابقش خوانده شد که بسیار تهوع آور و انزجار آور بود که رجوی حاضر شده برای خراب کردن فردی مانند مهدی افتخاری این گونه دست به عمل بزند و شخصیتش را خراب کند نامه بیشتر جنبه وضعیت جنسی وی داشت که برای همه ثابت کند وقتی کسی از انقلاب طلاق مریم رجوی جدا می شود به این خاطر است. در این بین هم تعدادی از کاسه لیسان زن و مرد سازمان به فحش دادن مهدی افتخاری مشغول شدند تا قدری دل رجوی خنک شود و این تهدید از طرف دیگر برای همه اعضا هم بود که دیگر کسی جرات حرف زدن سر انقلاب طلاق مریم رجوی را نداشته باشد.
در نشست حوض با توجه به اینکه رجوی تمام سعی خودش را نموده بود که مهدی افتخاری را وارد انقلاب کند اما در نهایت مهدی افتخاری آب پاکی را روی دست رجوی زن باره ریخت و عنوان داشت که می توانم به عنوان مهمان نزد سازمان بمانم.
این حرف مهدی یعنی فحش دادن به رجوی! که فضای نشست را بسیار بهم ریخت و دوباره فحش دادنها شروع شد ولی وی سر حرف خود باقی ماند.
تا اینکه به بحث های طعمه در سال 1380 رسیدیم که نقطه اوج حمله رجوی به مهدی افتخاری بود. مریم رجوی هم حضور داشت. رجوی در این نشست مهدی افتخاری را سر طعمه نامید و گفت که تو با ایستادگی در مقابل انقلاب مریم رجوی می خواهی ثابت کنی که بدون انقلاب مریم هم امکان پذیر است و تاکنون ضربه بزرگی به انقلاب مریم وارد کردی. در این نشست رجوی برای اینکه مهدی افتخاری را تا ته خط ببرد و او را کاملاٌ خورد کند در نشست عمومی عنوان داشت که وی تعدادی کنسرو و غذای بسته بندی شده را زیر خاک پنهان می کند که یا می خواهد فرار کند و یا اینکه به خاطر وارد نشدن به انقلاب ایدئولوژیک دچار ترس و زبونی شده است و از جان خود می ترسد!!!. این در حالی بود که رجوی از تمام افراد حاضر در نشست طعمه در باقرزاده خواست که علیه وی موضعگیری کنند و شخصیت او را خراب کنند. وقتی به مهدی افتخاری نگاه کردم دیگر دل و دماغی برایش باقی نمانده بود و انگار چندین سال پیر شده بود. وقتی مهدی افتخاری با آن سابقه همکاری با سازمان و مسئول اجرای طرح فرار رجوی این گونه زیر ضرب رجوی قرار می گیرد و دیگر در نزد افراد هیچ شخصیتی برایش باقی نمی گذارد دیگر چه انتظاری باید از رجوی داشت و می توان فهمید که رجوی حتی به اندازه نوک سوزن هم راضی نیست مخالفی در تشکیلات خود داشته باشد.
وضعیت مهدی افتخاری که مدتها در سررشته داری و فرماندهی اشرف و بعد از سرنگونی صدام در ستاد قرارگاه علوی در اشرف حضور داشت بسیار ناراحت کننده بود و هر روز کارش رسیدگی به باغچه و سبزی کاری بود و مسئولین فرقه طوری فضای روحی او را برای دیگران ترسیم کرده بودند که کسی جرات نداشت با وی حتی برای چند لحظه حرف بزند چون می دانست که باید شب در نشست عملیات جاری پاسخگو باشد که چه حرفی به مهدی افتخاری زده است.
مهدی افتخاری با رفتاری که رجوی با وی کرد دیگر کمرش صاف نشد و هر روز درخودش فرو می رفت اما در 27 خرداد 90 خبر درگذشت وی توسط سازمان اعلام شد. در پس فوت مهدی افتخاری حقه بازی مریم رجوی برای همه روشن شد. رهبران سازمان که تا روز قبل تشنه خون وی بودند و به هر طریقی سعی می کردند شخصیت او را خراب کنند مریم رجوی بعد از فوت وی پیام داد بدین مضمون : با درود به روح پر فتوح این مجاهد صدیق اشرفی ، درگذشت دریغ انگیز او را به خانواده اش ، به همرزمان شورایی و مجاهدش و به ویژه به مجاهدان اشرفی تسلیت گفته. وی در ادامه برای اینکه حقه بازی خود را کامل کند این گونه اظهار داشت که پر کشیدن برادر مجاهدم مهدی!!! قلوب همه همرزمانش را پر اندوه کرد به راستی که او نمونه ای بود از تقوای رهایی بخش انقلابی و تواضع و فروتنی که همواره نبرد و جنگ صد برابر را الزام مشی می دانست!!!.
مریم رجوی با چه رویی بعد از این همه سال ستم کردن به مهدی افتخاری از وی اینگونه یاد می کند ؟ مریم رجوی از کدام خانواده حرف می زند ؟ مگر در نشست نامه ای از همسر جدا شده اش نخواندید که وی مشکل جنسی دارد و اکنون بعد از مرگ وی به یاد خانواده وی افتادید؟ کدام مجاهد ، مگر برای وی شخصیتی باقی گذاشیتد که بتواند در مناسبات زندگی کند ؟ از کدام همرزمش حرف می زنید مگر کسی در مناسبات جرات داشت که حتی برای چند دقیقه با وی حرف بزند که اکنون دم از همرزمانش می زنید ؟ به واقع باید به مریم رجوی تبریک گفت. یک شبه فردی که به گفته او ترسو و مشکل جنسی داشته به مجاهد متواضع و فروتن تبدیل می کند. این فرهنگ کثیفی بود که رجوی ها در مناسبات خود برقرار نموده بودند.
اکنون هم در مقطع فرار رجوی در مرداد سال 60 باز هم به یاد فرمانده فتح الله افتاده و از او یاد می کنید. تف بر شما که این گونه و به راحتی با شخصیت افراد بازی می کنید ؟ باید به مریم رجوی و رجویها گفت که مهدی افتخاری با مرگش ثابت کرد که می توان بدون انقلاب طلاق مریم هم می توان به زندگی ادامه داد. اولین نقض کننده انقلاب طلاق مریم رجوی خود رجوی بود که حاضر نشد زن سومش را طلاق بدهد ولی در عوض صاحب همه زنان سازمان شد و آنگونه رقص رهایی در حضور صاحب انقلاب طلاق به راه انداخت تا نشان دهد که مسعود بعنوان رهبر فرقه در جایگاهی قرار دارد که نمی توان به آن نقطه رسید و کسی هم حق اظهار نظر ندارد.
در پایان باید برای مهدی افتخاری متاسف بود که این گونه به زندگی خود پایان داد. او می توانست برای معرفی چهره کثیف رجوی گامهای مهمتری بر دارد ولی سقف مبارزه با انقلاب طلاق مریم رجوی را روی خودش بست و اینگونه در ناکجا آباد اشرف عمرش به پایان رسید.
مرگ مهدی افتخاری ماهیت فریبکارانه رجوی ها را برای همه اعضا و دیگران رو نمود که چگونه هیچ ارزشی برای شخصیت انسانها قائل نیستند و مهدی افتخاری یک نمونه از هزاران مورد است.
هادی شبانی