بعد از سرنگونی صدام حسین و ازهم گسیختگی دیکتاتوری مطلق رجوی، فضای مناسبی ایجاد شد تا خانواده های اعضای اسیر فرقه برای اولین بار از دروازه های دهشتناک کمپ اشرف عبور کرده و با ارائه تصویری واضح از دنیای خارج از سیم خار دارهای کمپ ، اذهان اعضاء را از سالیان دروغ و فریبکاری رجوی آگاه و مطلع نموده و پیرو روشنگری و اقدامات شجاعانه خانواده ها، طولی نکشید تا اینکه خیل فرار اعضای ناراضی، سران فرقه را بر آن داشت تا به هر قیمت راه خروجی را مسدود و از درز اطلاعات درون فرقه جلوگیری نمایند.
خوشبختانه قافیه چنان از دست عوامل رجوی خارج شده بود که حتی ترفند های کثیف مژگان پارسایی و سایر فرماندهان رده بالا مبنی بردادن پیشنهاد ازدواج و زندگی آرام در گوشه ای از اشرف که خط قرمز رجوی بود نتوانست جلوی ریزش نیرو را بگیرد و تا همین امروز شاهد سلسله وار بودن خروج اعضا از فرقه جهنمی هستیم.
رجوی در نشستهای موسوم به حوض در میانه دهه 70 با صراحت اعلام نمود؛ خروج حتی یک نفر از سازمان به مثابه تیر آتشینی بر قلب اوست.
لازم به تذکر است ، اظهارنظر این شیاد نه از برای دلسوزی برای نیرو بلکه درحفظ تعادل قوای نظامی و سیاسی بود تا با این ترفندها برای حفظ نیرو جلوی خروجی را بگیرد. زیرا خوب می دانست اگر فرصتی برای اعضای ناراضی پیش می آمد برای فرار از لجنگاه رجوی لحظه ای درنگ نمی کردند.
جا دارد یادی کنیم ازجدال بین جواد فیروزمند از اعضای مخالف، قدیمی و با سابقه فرقه با نام مستعار (افشین) با رجوی ملعون درمقر باقر زاده که رو در روی رجوی ایستاد و با صدای بلند گفت: اگر دم از ایدئولوژی توحیدی و دمکراسی می زنید فقط برای یک ساعت دربهای اشرف را باز بگذارید تا ببینید چند نفر نیرو برایت باقی خواهد ماند. و براستی”افشین” گل گفت زیرا به محض فرو ریختن حصارهای اختناق و خفقان رجوی ، سیل جداشدگان به لشکری از دشمنان قسم خورده فرقه تبدیل شدند که با افشاگریهای بی امان، خواب را از چشمان بد ذات مریم قجر ربوده است. و این عفریته را بر آن داشته تا برای حذف فیزیکی جدا شدگان در آلبانی و سایر کشورهای اروپایی تیمهای ترور تشکیل و حتی پا بوس برخی لابی های خود در اتحادیه اروپا شده تا ضمن اخراج اعضای جداشده جلوی اقدامات قانونی آنها را بگیرند. و تازه این از نتایج سحر است باش تا صبح دولتش بدمد.