در سالهای حدوداً بین سال 79 الی 80 آقای حسام را از خارجه به کمپ اشرف آورده بودند تا به نیروهای اشرف نشان روحیه بدهند. ایشان ترانه برای مریم خوانده بود که درآن از مریم و مسعود تعریف های احساسی کرده بودند که در نشست ها برای ما مسئولان نشست خط و نشان کشیده که حسام که تازه خواهر مریم را شناخته ببینید برای او چه ترانه هایی سروده است. اما شما که مجاهد بی بدیل برادران مسئول و…. هستید دارید سازمان را شخم می زنید. به همین خاطر هر کس فاکت های خودرا برای خانم سودابه خواند و نوبت به آقای مسعود وهاب پور رسید سوال کرد مسعود تو چه برداشت از این سروده های حسام نسبت به خواهر مریم داشتی ؟! که جواب داد :
“بگذارید دوماه دراشرف بماند بعداز آن از حسام سوال کنید الان زود است”!
تصادفا امروز درسایت سازمان مطلبی خواندم که مرا به یاد حضورم درسازمان درکمپ اشرف وحرف حکیمانه ی مسعود وهاب پور انداخت :
“فعالیت کانون شورشی به مناسب هفته معرفی مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران با شعار مریم مهرتابان می آریمت به تهران”
طبق قرار ومدارهای دائمی، تا دیروز مریم مهرتابان رودوش قهرمانان به تهران آورده می شد ولی همان قهرمانان رنگ باخته سازمان درباره آوردن مریم به تهران نا امید شده ورهبران به آنها میگویند مریم به شما نیاز ندارد برای رفتن به تهران روی دوش کانون شورشی به تهران می رود.
آیا سازمان تغییرمسیر سیاسی داده که مبارزه مسلحانه را به مبارزه تبلیغاتی تبدیل کرده یا واقعاً همانطور که من فکر میکنم ، در کمپ مانز رزمنده ای وجود ندارد که اورا کول کرده وبه تهران ببرد!
از کجا به کجا رسیدیم! از شعار قهرمانان که مسئولیت آوردن مریم به تهران با آنها بود به کانون شورشی رسیدیم که حداکثر کارشان هوا کردن یک عکس دربیابان های ایران و سوت وکف زدن برای این کار بچگانه است!!
واقعاً مجاهد بی بدیل ، رزمنده آزادیبخش ، شورای رهبری ، هزارنسرین ، صفی تا تهران همه اینها باد هوا شد وامروز دل خوشی مان هوا کردن یک عکس است.
آن زمان ما گفتیم که با انتقال مجاهدین به آلبانی، سازمان بمرور زمان از شعارهای خود وبصورت گام به گام عقب نشینی خواهد کرد وحق با ما بود!
سیروس غضنفری