نامه سرگشاده به مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق (2)
ابراهیم خدابنده
6 دی 1385
آقای مسعود رجوی،
باسلام مجدد،
پیام دیگری به ملت ایران، به رئیس جمهور برگزیده مقاومت و اشرف قهرمان به تاریخ 3 دی 1385 داده بودید که در پایگاه اینترنتی همبستگی ملی به تاریخ دوشنبه 4 دی 1385 درج گردیده بود. این پیام را با دقت تمام خوانده و در خصوص آن فکر کردم. بهر حال پیام شما بعد از سه سال و نیم که هیچ پیامی نداده بودید و از صحنه سیاسی سازمان غایب بودید، علی الخصوص در موقعیت بحرانی فعلی، قطعا خواندنی است. پیام نسبتا طولانی شما در ذهن من سؤالات و ابهاماتی را برانگیخت که میخواهم در این نامه جسارتا به آنها پرداخته و همچنین نظرات خود را بیان نمایم و تقاضا کنم تا در پیام های بعدی خود این مسائل را نیز لحاظ نموده و حداقل بخشی از ابهامات مطرح شده در این نامه را پاسخ دهید.
ابتدا ذهنم حول این موضوع رفت که شاید در قرارگاه اشرف مواردی از بحران کنترل نیرو وجود دارد که به وسیله این پیام خواسته اید جلوی بی انضباطی، کج خلقی، بی حوصلگی و نافرمانی نیروها را بگیرید. بهر حال فکر کردم شاید بحث های طعمه و تز نویسی و عملیات جاری و سایر ابزار کنترل ذهنی نیروها مؤثر واقع نیفتاده و اکنون اجبارا، خصوصا در غیبت فیزیکی شما، کار به پیام شخص رهبر عقیدتی برای به نظم در آوردن نیروها کشیده شده است.
اگر قضیه صرفا همان باشد که در بالا اشاره کردم باید بگویم که موضوع باید فوق العاده جدی بوده باشد که چنین هزینه ای برای آن پرداخته و اینچنین گارد خود را به لحاظ سیاسی باز کرده اید. اما اگر بخواهم برای این پیام شأن بالاتری قائل شوم البته باید بگویم که تازه ابهاماتم بیشتر میشوند.
شما که رژیم را ضد تاریخی میخوانید به عنوان بالاترین مسئول سازمان مجاهدین خلق به صراحت اعلام میکنید که در حداقل 21 مورد، اطلاعاتی را در خصوص انرژی هسته ای ایران به غرب داده اید که شاهدتان هم وزارت خارجه آمریکاست. راستش فکر میکنم کمتر کسی در شرایط شما حاضر شود اینچنین خود را در تیررس مخالفین و در مقابل ملت ایران قرار دهد؛ خصوصا اینکه تلاش کرده اید تا پیشاپیش اسرائیلی بودن منابع خود را نیز رد کنید. در زیر به دو مرجع در این خصوص اشاره میکنم که بر اسرائیلی بودن منبع این اطلاعات تأکید دارند.
مقدمه کتاب Target Iran نوشته Scott Ritter بازرس ارشد تسلیحاتی ملل متحد در عراق در دهه 1990 میلادی و نویسنده کتابهای متعدد از جمله Iraq Confidential
بخشم نهم و انتهایی کتاب State of War نوشته James Risen دبیر امنیت ملی در روزنامه نیویورک تایمز و برنده جایزه مطبوعاتی آمریکا در سال 2002 برای پوشش خبری به واقعه تروریستی 11 سپتامبر
آیا منظورتان از مزدوران و همدستان آخوندهای ضد بشری شامل دو مورد فوق هم میشود؟ راستی ابهامی که همیشه ذهن مرا مشغول کرده است اینست که چرا هر کس که مطابق میل شما صحبت نمیکند، از سلطنت طلب گرفته تا عضو جدا شده سازمان بطور خودکار مزدور و همدست و حتی استخدام شده توسط رژیم است؟ آیا میتوانید یک نمونه مخالف خود را نام ببرید که در استخدام رژیم نباشد؟ بهرحال به عنوان یک ایرانی باید به عرضتان برسانم که اینکه منبع این اطلاعات چه بوده است اصلا تعیین کننده و مهم نیست؛ در هر صورت این عمل تماما در جهت منافع آمریکا و اسرائیل است و خود شما بهتر از هر کس دیگر بر این امر واقف هستید و اشراف دارید. شما در پیام خود از رگبار کوبنده روشنگریها و افشاگریهای مقاومت درباره لو دادن اطلاعات انرژی هسته ای ایران گفته اید و یادآور شده اید که رئیس جمهور و وزیر خارجه ایالات متحده نیز آن را تأیید و لابد مراتب تشکر خود را نیز اعلام داشته اند. آقای رجوی! کجا ایستاده اید که چنین فخر و مباهات میکنید که آقای جرج بوش و خانم کاندولیزا رایس، همان سردمداران جناح جنگ طلب امپریالیزم، مهر تأیید بر عملکردهای شما زده اند؟
شما از استقلال در عراق صحبت کرده اید. نمیدانم در جریان فیلم های افشا شده از جلسات خودتان و همچنین سایر مسئولین سازمان با مسئولین اطلاعاتی و امنیتی عراق طی یک دوره بیست و چند ساله هستید یا خیر؟ با مشاهده این نوارها، که به حدود 120 ساعت میرسند و من بخش کمی از آنها را دیده ام، به تنها چیزی که نمیشود فکر کرد استقلال سازمان است. بحث این نوارها را به زمان دیگری موکول میکنم ولی همینقدر اشاره میکنم که تصور نمیکنم مزدوری و خیانت به این شکل در تاریخ مبارزات خلقهای جهان سابقه داشته باشد و جالب اینجاست که شما و مسئولین سازمان مجاهدین خلق دقیقا نعل وارونه زده و هر ناراضی و مخالفی را مزدور و خائن می نامید. به عقیده من تبلیغات و سیاست ها و عملکردهای خودتان طی این سالیان، مصداق بارز همان بحث فرافکنی که در پیامتان مفصلا به آن اشاره کرده اید بوده است که آنچه خود در صدد انجام آن بوده اید پیشاپیش به دیگران نسبت میدادید.
شما پیام خود را خطاب به ملت ایران نوشته اید. اگر در این رابطه جدی هستید و واقعا ملت ایران را مخاطب قرار داده اید باید اشاره کنم که مردم ایران از اینکه تحریم علیه آنان به خودشان تبریک گفته شود و حتی تحریمات هرچه بیشتری هم خواسته شود نظر چندان مساعدی ندارند و از اینکه اطلاعات صنایع ملی شان به دست دشمنان قسم خورده شان بیفتد احساس غرور نمیکنند. کما اینکه نسبت به همکاری با رژیم صدام حسین طی 8 سال جنگ بر علیه ایران نیز دید مثبتی ندارند. البته من فکر نمیکنم که نظرات مردم ایران چندان برای شما حائز اهمیت باشد چرا که فرقه اساسا تلاش میکند خود را از مردم جدا نماید تا دوام بیاورد. اعضای فرقه تا جایی که میشود باید از مردم و فضای واقعی آنان و حتی خانواده و دوستان و آشنایانشان دور نگاه داشته شوند تا قابل کنترل باشند. باز شدن درهای فرقه به روی دنیای واقعیت ها و مردم عادی بلافاصله باعث نابودیش میگردد.
شما به صراحت 21 مورد از نمونه اطلاعاتی که از 15 سال پیش در اختیار محافل غربی قرار داده اید را برملا کرده اید. شاید بد نبود مواردی را که طی نزدیک به دو دهه همکاری تنگاتنگ با صدام حسین در اختیار مخابرات و استخبارات او قرار داده اید را هم لیست میکردید. البته نوارهای ضبط شده از جلسات محرمانه با مقامات اطلاعاتی و امنیتی رژیم بعث عراق در دسترس بوده و موارد کاملا روشن هستند. اما شاید مایل باشید در قالب یک پیام، به عنوان افتخارات سازمان برای ثبت در تاریخ، شخصا به آنها اشاره نمائید. قطعا اگر دادن اطلاعات محرمانه ایران به آمریکا جاسوسی نباشد به طریق اولی دادن این اطلاعات به رژیم صدام حسین که همکاری به مراتب نزدیکتری با آن داشته اید هم جاسوسی تلقی نخواهد شد.
شما در پیام خود مقایسه مسئله چرخه سوخت هسته ای امروز ایران با قضیه ملی شدن صنعت نفت در دوران مصدق فقید را رد کرده اید. من هم موافقم که این دو قابل مقایسه نیستند. اما سؤالم اینست که اگر مرحوم دکتر محمد مصدق در حال حاضر زنده و حاضر بود در قبال این مسئله چه موضعی میگرفت و چه میگفت؟ آیا او نیز در کنار سران نو محافظه کار جنگ طلب آمریکایی قرار گرفته و از همان موضع با این موضوع برخورد میکرد؟ من فکر میکنم که او از حق و حقوق قانونی ایران در محاکم و ارگان های بین المللی دفاع مینمود. در این صورت آیا به وی نیز نسبت مزدوری برای وزارت اطلاعات رژیم میدادید؟
موضوع دیگر اینکه شما در پیام خود سرنوشت رژیم را با مسئله هسته ای گره زده و اینطور بیان کرده اید که: در هرحال، اکنون نبرد ملت و مقاومت ایران با فاشیسم مذهبی حاکم در زمینه هسته ای به مثابه ضامن بقای استراتژیک این رژیم به نقطه تعیین کننده ای رسیده است. حتما به خاطر دارید که سالها قبل عین همین مواضع را در قبال جنگ ایران و عراق داشتید و تأکید میکردید که سرنوشت رژیم به جنگ بستگی دارد. یادم می آید که پیام میدادید که پذیرش آتش بس و پایان جنگ به مثابه سرنگونی نظام است. شاید غیبت سه سال و نیمه شما به این خاطر بوده است که این مسائل از خاطره ها پاک شوند و به قول ما قدیمی ها آب ها از آسیاب بیفتند. راستی آیا غیر از افراد مسخ شده در دستگاه فرقه کس دیگری هم حرفهای شما را باور میکند؟ امروز دیگر بیست سال قبل نیست و خیلی از مسائل روشن شده و خیلی تجربه ها از سر گذرانده شده است. گویا در این غیبت طولانی فراموش کرده اید که جنگ ایران و عراق که سهل است از صدام حسین هم دیگر خبری نیست ولی رژیم که از نظر شما تاکنون چندین بار فاز سرنگونی اش آغاز شده است همچنان به یمن ایجاد تغییرات و اصلاحات سرپا ایستاده است. همیشه از تغییر ناپذیر بودن نظام صحبت میکردید ولی فکر میکنم ظاهرا آنکه به هیچ عنوان تغییر پذیر و اصلاح شدنی نیست فرقه تحت حاکمیت شما باشد. در هر صورت تا دیروز جنگ ضامن بقای استراتژیک این رژیم بود، اما امروز که این بهانه از شما گرفته شده است مسئله هسته ای ضامن بقای استراتژیک این رژیم معرفی میگردد. راستی فردا که این بهانه هم گرفته شود چه چیزی ضامن بقای استراتژیک این رژیم خواهد بود؟
همچنین در پیام خود آب پاکی را روی دست همه ریخته و اعلام کرده اید که: هرگونه برچسب و خصومت و جنگ علیه مجاهدین و مقاومت ایران اعم از داخلی و منطقه ای و بین المللی، برای استمالت و خوشامد و تقویت آخوندهای حاکم یا جناحی از آنها بوده است. شما برای اینکه از زیر بار انتقادات و مخالفت ها شانه خالی کنید دارید از حاکمیت ایران یک ابر قدرت میسازید که نه تنها بر ایران بلکه بر منطقه و تمامی امور بین المللی هم کنترل و تسلط دارد و همه جا بدنبال استمالت و خوشامد آن هستند. راستی پذیرش انتقاد و اشتباه و تصحیح و تغییر حرکت نادرست اینقدر سخت و دشوار است که باید به این شکل به بحث های غیر منطقی و دور از واقع رو بیاورید؟
شما در پیام خود مجددا به راه حل سوم اشاره کرده و عنوان نموده اید که: ما به جامعه بین المللی و به آمریکا و اروپا راه حل مریم را پیشنهاد میکنیم. این راه حل نه فقط مطلوب ما و ملت ما بلکه نیاز مبرم خود آنها و ملتهای آنها هم هست و سپس ادامه داده اید که: بگذارید مردم ایران خود با این رژیم… تعیین تکلیف کند. کافی است راهبند تروریستی… را رسما و صریحا و علنا از روی مقاومت… بردارید و محدودیتهای اعمال شده در عراق و آمریکا و اروپا را بالکل به کنار بگذارید و بساط پرونده ننگین و شبه کودتای 17 ژوئن را جمع و ختم آن را اعلام کنید. شاید تکرار مکررات لازم نباشد اما اولا از کدام محدودیت صحبت میکنید و ثانیا آمریکا و اروپا چه کاری علیه رژیم از دستشان بر آمده و انجام نداده اند؟ از چه کسی میخواهید که بگذارد مردم ایران خود تکلیفشان را با رژیم مشخص کنند؟ آیا فی الواقع جامعه بین المللی و آمریکا و اروپا جلوی مردم ایران را گرفته اند تا با رژیم تعیین تکلیف کنند؟ آن سالهای طولانی که راه بند تروریستی و محدودیتهای اعمال شده در عراق و آمریکا و اروپا و بساط پرونده 17 ژوئن نبود چه کردید؟ البته اینگونه خارج از منطق صحبت کردن در شرایط بن بست و بحران تا حدودی طبیعی است و نباید بر شما خرده گرفت اما بهرحال تلاش کنید تا قدری واقعی تر برخورد کنید. آمریکا و اروپا صد بار بیشتر از شما فریاد حقوق بشر و صدور تروریسم و تلاش برای ساخت بمب هسته ای بر علیه رژیم بلند کرده و در هر کجا که دستشان رسیده محدودیت برای نظام ایجاد کرده اند؛ دیگر چه طلبی دارید؟ تا جایی که به آمریکا بر میگردد بودجه های میلیاردی برای برقراری به اصطلاح دموکراسی در ایران اختصاص داده و از طرح هیچ قطعنامه و بیانیه ای در هیچ کجای عالم دریغ نکرده است. هر کجا هم که شما مختصری تحت مونیتور قرار گرفته اید صرفا به دلیل این بوده که بهرحال متولیان امنیتی در غرب هرگونه فرقه تروریستی را تهدیدی برای امنیت داخلی خود میدانند و دیگر نمیتوانند بخاطر آوانس های سیاسی به شما در ضدیت با نظام، از امنیت داخلی خود نیز کوتاه آمده و حداقل نظارت بر رفتارهای شما در داخل کشور هایشان را هم نداشته باشند.
کلام آخر اینکه آقا جان! جنگ ندارم، دعوا ندارم، شکایت ندارم، گلایه ندارم، طلبی هم ندارم، فقط التماس دارم. شما را بخدا دوباره یک نمایش دیگر برای در بند نگاه داشتن انسان های بی گناه و از همه جا بی خبر براه نیندازید. از من و امثال من دیگر گذشت و ما و خانواده های ما به پای جاه طلبی های شما سوختیم. با عمر و زندگی جوان تر ها که شاید قصه های قبلی را ندانند و یا فراموش کرده باشند دیگر بازی نکنید. کسی که بتواند مختصری خارج از چهارچوب فرقه فکر کند به یقین خواهد فهمید که همین پیام شما مملو از تناقض است. از یک طرف به ملت ایران تبریک میگویید که آمریکا علیه ایران در شورای امنیت قطعنامه تصویب کرده است که پایان عمر رژیم را رقم خواهد زد و از طرف دیگر از همان آمریکا طلبکار میشوید که چرا نمیگذارد ملت تکلیف خودشان را با رژیم مشخص کنند. تقاضا میکنم دیگر بس است. باور کنید احد الناسی حاضر نیست در داخل ایران به فرمایشات شما گوش بدهد ولی نگرانی من از این است که افراد گرفتار در فرقه که همه کس من طی این سالیان هستند برای یک دوره دیگر همچنان اسیر و گرفتار در فرقه باقی بمانند و انبوه خانواده های دردمند خود را همچنان چشم انتظار باقی بگذارند. از صمیم قلب آرزو میکنم که روزی بشود که مناسبات دموکراتیک در سازمان برقرار شود و اعضای سازمان بتوانند آزادانه با دنیای واقعی بیرون از خود ارتباط برقرار نمایند و بتوانند به شیوه معمول دنیای امروز نظرات خود را در خصوص مطالبی که گفته اید بیان دارند.
به امید آنروز