…هم مرگ بر جهان شما نيز بگذرد
مهدی عسگری، کانون هابیلیان، سوم ژانویه 2007
صدام حسين هم رفت همانند بسياری ديگر از ديکتاتورها که آمدند و رفتند با همه عظمت و شکوه ظاهری شان و با همه قدرت بی مثالشان ، همانند هيتلر که با خود کشی ناشی از تلخ ترين شکست زندگی اش حيات را وداع گفت و هانند چائوشسکو که زندگی اش با اعدام به پايان رسيد. ديکتاتورها می آيند و ظلم می کنند و می روند و عدالت است که می ماند ، هر چند که دير بدست آيد. و مکروا و مکر الله ولله خير الماکرين چه تلخ و سرد بود سيمای ديکتاتور زمان که به طناب دار می نگريست و چه غريب است بازی روزگار زمانی که می دانی بايد با چنين سرنوشتی وداع کنی. قربان دست انتقام خداوند که گردونه زمان را آهسته اما مطمئن بر مدار عدالت می چرخاند و مشيت الهی را فصل الخطاب هر خوبی و بدی قرار می دهد. روزگار غريبی است زمانی که می نگری به آنچه بود و آنچه شد و انگشت حيرت می گزی و می گویی عجب سر گذشتی داشت صدام حسين تکريتی! روزی روزگاری آنهمه قدرت و جلال ظاهری ، ژاندارمی منطقه ، رهبر بزرگ جهان عرب ، برترين نيروی نظامی اعراب و… براستی آنهمه هيبت کجا رفت و آن دستگاههای عريض و طويل محافظت از صدام چه شد ؟ صدام حقيقتً حکمرانی بود که در زمان قدرتش _ حداقل در چهار سوی عراق _ کسی را يارای مقابله با او نبود زيرا هر فرياد و اعتراض جنبنده ای را در نطفه خفه می کرد و هر انديشه را در تو در توی پنهان سياهچالها مدفون می ساخت. صدام زمانی جرات و جسارت حمله به کشوری به نام ايران را پيدا کرد و زمانی نيز امريکا و انگليس را به باد تمسخر و استهزاء گرفت ( قبل شروع جنگ اول خليج فارس) ، اما چه شد آن آوازه و شهرت جز اينکه سمبل خشونت و ددمنشی جهان عرب به خفت بارترين وضع توسط همانها که يک روز ستايشش می کردند به زير کشيده شد و به عنوان مهره ای سوخته به عراقی ها تحويل داده شد تا حتی از مرگ و اعدام وی نيز استفاده تبليغاتی شود. امروز و پس از صدام چه مي ماند جز عزاداری عده ای بسیار اندک از ياران وی و دفاع طرفداران پس مانده خور لاشه های شکار وی و اگر شيِری هم در کار بود ديگر نيست ، شير پير شد وشکار قساوت خود گشت : ای کشته که را کشتی تا کشته شدی زار…
اما چرا ازاين مرگ فغان و شيون می کنند ؟
صفحه ی اول سايت مجاهدين را هم ديده ايم ، صدام در دادگاه و در حال قرآن خواندن است. نمی دانم چرا بی اختيار به ياد زمانی می افتم که رجوی در صحبت هايش آيات قران می خواند. حداقل حرمت اجازه حيات _ هر چند موقت _ در عراق را نگه داريد. نقل قول های گزينش شده و کاملا جهت دار از رسانه ها و تلويزيون های ديگر کشورها که اعدام صدام را محکوم کرده اند با چه هدفی می تواند صورت بگیرد، زمانی که ملت عراق از ته دل می خندد و شادمان است. آيا واقعا شما تاييد می کنيد صدام حسين شهيد و قهرمان و افتخار جهان عرب است ؟
ما همه انسانيم و مرگ يک انسان عادی برای همه ما درد آور است اما حقيقتاً اعدام صدام حساب به دست خيلی ها داد. اگر برژينسکی از اين حکم اعلام ناراحتی می کند به خاطر اين است که گمان می کند با وجود 150 هزار سرباز امريکائی در عراق صدور اين حکم باعث می شود تا همگان اين حکم را به حساب امريکا بگذارند ، اگر خانم سگولن رويال اين عمل را منزجر کننده می داند قطعاً در آستانه انتخابات نبايد از ژست حقوق بشری شان ساده گذشت و اگر سخن گوی وزارت خارجه روسيه اين کار را سخت گيری شتاب زده اعلام می کند به واسطه ی پيوند ديرينه و تنگاتنگ استراتژيکی بود که روسيه در طول سالها با صدام و عراق داشت.
اما شما چه ؟ آيا دفاع از صدام با اين سبک و سياق واقعيت سيستم ارباب رعيتی صدام و شما را بيش از پيش نشان نمی دهد ؟ آيا جز اين است که تا قبل از اعدام صدام دست به دعا برداشته بوديد که صدام اعدام نشود و مهر سکوت بی شرمانه ای نيز بر لبهایتان نشانده بوديد ؟
نوری المالکي (نخست وزير عراق) با اقتدار تمام در مقابل تمام جوسازي ها و تهديدها ايستاد و حقيقت را گفت :حکم اعدام صدام بدون حتي يک روز حتي تاخير انجام خواهد شد.و ديديم که چنين شد و امروز لرزه بر جانتان افتاده که حقيقتا بايد رفت ،زماني که حکم صدام با آن همه تبعاتش اجرا شد یقينا حکم اخراج جماعتي اندک مثل شما نيز به طرفة العين اجرا خواهد شد.
به عبارتي وقتي برای شکار شير قدرت کافي وجود داشت ،مسلما شکار کفتار به راحتي آب خوردن است و زماني که شير يال و کوپالش ريخت و شکار شد و قصه اش پايان يافت شغال در جنگل به دريوزگي افتاد و با ناله های سوزناک به ياد دوران بي دردی و پاچه خواری افتاد و فغان کرد.
آری صدام با تمام هيبتش فرو ريخت ،شما که زندگي هرزه بارتان هميشه هم چون دلقکان نمايشي بوده که خودشان سناريو مي نويسند ،خودشان اجرا مي کنند و خودشان هم کف مي زنند و اين زندگي تنها ويژه هرزه گان است وبس. تا آن روز که دست انتقام الهي و مشیت پروردگار برايتان خکم فرما شود…
هم مرگ بر جهان شما نيز بگذرد
هم رونق زمان شما نيز بگذرد
باد خزان نکبت ايام ناگهان
بر باغ و بستان شما نيز بگذرد
آب اجل که هست گلو گيرخاص وعام
بر حلق و بر دهان شما نيز بگذرد
در مملکت چو غرش شيران گذشت و رفت
اين عو عو سگان شما نيز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نيز بگذرد