دفع خطر جنگ از ايران با تشکيل جبهه وسيع صلح خواهی و آزاديخواهی و دفاع از حقوق بشر و دمکراسی
گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی
تلاش، بیست سپتامبر 2007
من يادآور می شوم که شجاعت در عمل فرزند بصيرت در نظر است. آنهائی که در اين مرحله حساس و حياتی کشورمان، به جای گشايش يک جبهه وسيع آزاديخواهی و دموکراسی و دفاع از حقوق بشر و صلح در برابر جنگ طلبان جمهوری اسلامی و در مقابل حمله نظامی به ایران مهر سکوت بر لب زده اند و يا زيرجلگی و بزدلانه از گزينه جنگ حمايت می کنند، بايد بدانند که دانسته يا ندانسته به ادامه استبداد دينی و به تجزيه کشور و سلطه خارجی و فاجعه تاريخی در منطقه ياری می رسانند.
تلاش ـ آقای تهرانی خدمتتان سلام عرض می کنم.
خانباباتهرانی ـ من هم به شما سلام دارم و خوشحالم که در اين لحظه های حساس و سرنوشت ساز در کشورم و در غوغای بين المللی که در مورد ايران وجود دارد، با شما گفتگو می کنم.
تلاش ـ امروز در گزارش کوتاهی به نقل از سخنان وزير امور خارجه فرانسه، مجدداً بر اين نکته تکيه شد که فرانسه دستيابی حکومت اسلامی به سلاح اتمی را هرگز نخواهد پذيرفت، وی بر فشارهای اقتصادی ـ سياسی بر حکومت اسلامی به عنوان گزينه اصلی تأکيد کرد. اما می دانيم چندی پيش لاريجانی اعلام داشت که حتا در صورت بايکوتهای گسترده تر شورای امنيت سازمان ملل، ايران از تلاشهای خود در زمينه تکنولوژی هسته ای و غنی سازی اورانيوم دست برنخواهد داشت. آيا نتيجه اين پافشاری ايران به معنای تقويت گزينه نظامی نخواهد بود؟ ما شاهديم که اين روزها همه جا نسبت به افزايش خطر حمله نظامی هشدار داده می شود. نظر شما در اين باره چيست؟
خانبابا تهرانی ـ پیش از پاسخ به این پرسش باید به نکته ائی مهم اشاره کنم. از زمانی که برخی محافل آمریکائی و اروپائی گزينه نظامی را برای مقابله با جمهوری اسلامی مطرح کرده اند من همواره نظر براین داشتم که هر نوع حمله نظامی به ایران، محدود یا گسترده، نه تنها راه حل نیست، که به دلیل موقعیت استراتژیک ایران و بحران های که برخی کشورهای همسایه ایران در آن ها درگیر شده اند و دلایل دیگر، ناممکن نیز هست. اگر آتش خانمان سوز جنگ علیه ایران شعله ور شود بحران در ایران و منطقه چندان بالا خواهد گرفت که کنترل آن برای هیچ کس و از جمله برای مهاجمان ممکن نیست و دولت هایی که جنگ را برافروخته اند نیز از عواقب منفی جنگ در امان نخواهند بود. با توجه بدان که برخی دولت ها و جناح های معینی از نو محافظه کاران با نفوذ در دولت کنونی امریکا می کوشند تا به دستاویز دفاع از حقوق اقليت های قومی زمینه تجزیه ایران را آماده کنند، حمله نظامی به ایران خطر چند پارگی جغرافیائی کشور را به تهدیدی جدی بدل خواهد کرد. حمله نظامی به ایران و تلاش برای تجزیه و چند پاره کردن کشور البته بی پاسخ نمانده و با مخالفت مردم ایران رو به رو خواهد شد. اکثریت مردم ایران با رژیم حاکم مخالف اند و از سلطه آن رنج می برند اما در برابر حمله نظامی به کشور ساکت ننشسته و با مهاجمان مقابله خواهند کرد. این عوامل و دلایل و عوامل گوناگون دیگر نشان می دهند که حمله نظامی به ایران گزينه در دستور نيست و احتمال حمله نظامی گسترده به ایران احتمالی بسیار بعید است.
به رغم این گونه محاسبات اما عواملی چون سرسختی نيروهای خشک مغز جمهوری اسلامی و عدم تمايل آنان به حل بحران روابط خارجی، پافشاری در مساله انرژی هسته ای و دیگر سیاست های تنش زای جناح های تند رو حکومت جمهوری اسلامی می تواند ذهنیت محافل محافظه کاران نو را به سود گزینه نظامی سوق دهد. نشانه هائی از تقویت گزینه نظامی در فضای سیاسی دیده می شود. آقای مايکل لدين در کتاب جديد خود به عنوان «بمب ساعتی در ايران» که اخیرا منتشر شده است، گفته است که زیان های پذيرش ايران هسته ای کم تر از فاجعه حمله نظامی آمريکا به ايران نيست. اين کتاب از يک سو هراس نومحافظه کاران را از ايران اسلامی نشان می دهد و از دیگر سو ترجمان سياست جنگ افروزانه محافلی است که تنها راه حل مساله ایران را در حمله نظامی جست و جو کرده، آتش جنگ در منطقه را را برافروخته تر و شعله ورتر می کنند. آقای کوشنر، وزير امور خارجه فرانسه نیز به دنبال و در راستای سخنان آقای سارکوزی تاکید کرده است که تحمل يک ايران هسته ای ممکن نیست. دولت راست فرانسه نقش بلندگوی محافظه کاران آمريکا را در جدال بين ايران و آمريکا برعهده گرفته است.
مجموعه اين سخنان و اخباری که اين روزها در باره استقرار نيروهای آمريکائی ـ انگليسی در مرز شلمچه به من رسيده است و يا مقاله گاردين، نشان می دهند که تنش بین جمهوری اسلامی و آمريکا روز به روز شدیدتر شده و به گفته برخی تحليل گران می تواند به جائی برسد که روزی در آینده نه چندان دور تقابل نظامی دو کشور ايران و آمريکا را مثلاً در باره عراق گريزناپذير کند.
به رغم بعید بودن گزینه نظامی اگر جمهوری اسلامی از يک سو و دولت آمريکا از ديگر سو بحران را با درايت کنترل نکنند احتمال شعله ور شدن آتش جنگ را نیز باید در نظر داشت.
برخی جنگ های گذشته بر زمینه بحران های تشدید شده ریشه دار با جرقه ائی بی خردانه آغاز شدند. جنگ اول جهانی با اقدام صرب ناسیونالیستی آغاز شد که ولی عهد امپراطوری مسلط را ترور کرد. خيره سری نازی های آلمانی آتش جنگ دوم جهانی را شعله ور ساخت.
در موقعیت کنونی خطر جنگ و حمله گسترده نظامی به ایران را ، حتا اگر تهدیدی در سایه و احتمالی بعید باشد، باید جدی گرفت چرا که جنگ فاجعه ائی بزرگ را بر مردم ما و مردم منطقه آوار خواهد کرد. مقامات روسی اخیر گفته اند که شايعه حمله آمريکا به ايران بخشی از يک جنگ روانی است و هدف آن مجبور کردن ايران به انعطاف در اختلافات فی مابين است. شاید این ارزیابی درست باشد اما روس ها در ایران به دنبال منافع خویش اند و ما ملتی هستیم که اگر جنگ رخ دهد هستی و شاید موجودیت خود را از دست خواهیم داد. به همین دلیل خطر جنگ را ، حتا اگر چون احتمالی بعید مطرح شود، باید جدی و تمامی توان خود را برای پرهیز از آن به کار گرفت
من به عنوان فردی که تمام زندگی خود را برای آرمان های خود فدا کرده است به میهن و مردم ایران می اندیشم. از روزگاری که تحقق نظام سوسياليستی را راه حل جامعه ايرانی می دانستم تا امروز که تحقق دمکراسی و تأمين حقوق بشر را در ایران شرط ضرور هر تحولی ارزیابی می کنم، به بقاء و استقلال میهن خود ایران و به نیکبختی مردم ایران دل بسته بوده و هستم.
برای من گذار از استبداد به دموکراسی مهم ترین و ضروری ترین گامی است که بدون آن راه بر هر پیشرفت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در ایران بسته است. اما دمکراسی فرآيندی است برخاسته از درون جامعه. در ایران دموکراسی را با زور و اسلحه خارجی نمی توان تحقق بخشید.
از منظر من دفاع از منافع و مصالح ملی مردم ايران، به دور از مفاهیم و برداشت های منسوخ شده ناسیونالیست های دوران جنگ سرد، و در چارچوب مناسبات نوین جهانی، و مبارزه برای تحقق دموکراسی از وظايف مهم هر نيروی دمکرات و آزاديخواهی است که مواضع خود را جدی می گیرد. در شرايط بحرانی کنونی در سياست گذاری و تعیین و بیان مواضع باید شفاف ، صریح روشن بود. خطر را بايد جدی گرفت. معتقدم که جنگ يک ديوانگی بزرگ است و چنان چه آتش جنگ شعله ور شود کنترل بحران هائی که در پی خواهد آمد به راحتی میسر نیست. در صورت حمله نظامی به ایران آتش خشونت و کشتار عراق را بايد در پنجاه ضرب کرد تا ابعاد فاجعه را دریافت. برای پيشگيری از چنين فاجعه تاريخی و ديوانگی از این دست لازم است که همه نيروهائی که نسبت به حفظ کشور، ملت و حفظ جان و خانمان مردم بی گناه احساس مسئوليت می کنند، موضع بگيرند.
تلاش ـ در حاليکه برخی از سازمانها و احزاب سياسی منتسب به اقوام ايرانی رسماً مشوق حمله آمريکا به ايرانند و در اين ميان مقاصد جدائی خواهانه خود را دنبال می کنند، برخی از نيروهای مخالف حکومت اسلامی ضمن موافقت ضمنی با حمله نظامی به ايران، ابعاد اين حمله را تنها متوجه رژيم اسلامی دانسته و مصرند؛ در صورت حمله گزندی متوجه مردم و متوجه تماميت و يکپارچگی کشور و ملت ايران نخواهد شد. آيا چنين تصوری از پيامدهای حمله نظامی آمريکا به عنوان قدرتمندترين نيروی نظامی جهان، به ايران، پايه ای در واقعيت دارد؟
خانبابا تهرانی ـ از آن جا که از سازمان ها و اقليت های قومی و از بهره برداری برخی دولت ها از خواست ها و مسائل قومی به قصد به آشوب کشاندن بخش هائی از کشور سخن گفتید، باید به نکته ائی مهم اشاره کنم.
من با برخی از رهبران احزابی که از حقوق اقلیت های ایرانی دفاع می کنند، به ویژه با حزب دمکرات کردستان ايران و همرزمانی چون عبدالرحمن قاسملو و سعید شرافکندی آشنائی نزدیک ، روابط طولانی و گاه همکاری داشته ام. بر اساس شناخت خود اعتقاد ندارم که حزب دموکرات کردستان در دوره های مختلف و به ويژه از انقلاب به بعد خواهان حفظ تماميت ارضی ايران نبوده است. آنها هميشه بر حفظ تمامیت ارضی ایران تاکید کرده اند. شعار قاسملو دمکراسی برای ايران و خودمختاری برای کردستان بود و اعتقاد داشت که بدون استقرار دمکراسی در ايران خودمختاری برای کردستان تحقق پذیر نیست. برای او خودمختاری نوعی خودگردانی، يعنی دمکراتيزه کردن قدرت، تمرکز زدائی و البته تامین خواست های به حق اقلیت ها درعرصه های فرهنگ و زبان و هویت قومی معنا می شد. معتقدم که نه احزاب مدافع حقوق اقلیت ها که برخی افراد و گروه های سیاسی، که به اقلیت ها تعلق و توجه ندارند، و تنها از منظر قدرت و با چشم طمع به قدرت به جهان می نگرند، سودای بهره برداری و سوء استفاده از مساله اقلیت های قومی را در سر می پرورانند. اینان به جای مردم و نيروهای اجتماعی ایرانی به ارتش ها و دولت های خارجی تکیه می کنند. نقطه اتکای این گونه افراد و گروه ها نه مردم ایران که دولت های خارجی هستند. عطش قدرت آنان را به رویا دیدن در روز مبتلا کرده است. در خواب سیاسی اینان ارتش خارجی کرسی قدرت را برای آنان به ارمغان می آورد. کسان دیگر نیز هستند که جز به جاه طلبی های خود نمی اندیشند. این افراد به روزگاری که در ایران بودند با جناح های حکومتی در قدرت می پریدند و پس از شکست در تحقق آرزوهای جاه طلبانه خود در داخل کشور به امامزاده بی معجزه نيروهای خارجی دخیل بسته اند. گمان می کنند که اگر در باره فواید یا ضرورت حمله نظامی به ایران تئوری بافی کنند ارتش امریکا کرسی ها قدرت را به عنوان جایزه به آنان هدیه خواهد کرد. برخی دیگر از خاستگاهی متفاوت اما به همان حد قدرت طلب گمان می کنند که با توسل به شعارهائی چون فدرالیزم راه حل سیاسی تولید می کنند. فدرالیزم، خود مختاری یا هر نوع نظام سیاسی دیگر می تواند در درون ایرانیان، در میان شخصیت ها، احزاب و گروه های سیاسی و فرهنگی ایرانی به بحث گذاشته شود. دموکراسی در ایران برای حذف تبعض های نا به حق قومی، فرهنگی، زبانی ، مذهبی ، جنسی و برای تحقق خواست های به حق اقلیت ها راه حلی مناسب در چارچوب حفظ تمامیت ارضی کشور خواهد یافت. گزیدن فدرالیزم، خودمختاری یا هر راه حل دیگری حق مردم ایران است و نه دولت های خارجی که سودائی جز بهره برداری از گره های اجتماعی و سیاسی ایران در سر ندارند.
در موقعیت حساس کنونی روشنفکران و نيروهای آزاديخواه حق ندارند، بنا به مصلحت و منافع شخصی و گروهی زود گذر خود و به بهانه مخالفت با حکومت جمهوری استبدادی ولايت فقيه راه کارهای غير مسئولانه ائی ارائه داده و يا در برابر راه حل های غیر منطقی سکوت کنند.
کسانی که راه حل رهائی ایران را از نظام استبدادی دينی در گزينه حمله نظامی آمريکا به ايران جست و جو می کنند با زندگی و حیات مردم ایران بازی می کنند. يادآور می شوم که شجاعت در عمل فرزند بصيرت در نظر است. آن هائی که در اين مرحله حساس و حياتی کشورمان، به جای گشايش يک جبهه وسيع آزاديخواهی و دموکراسی و دفاع از حقوق بشر و صلح در برابر جنگ طلبان جمهوری اسلامی و در مقابل حمله نظامی به ایران مهر سکوت بر لب زده اند و يا زيرجلگی و بزدلانه از گزينه جنگ حمايت می کنند، بايد بدانند که دانسته يا ندانسته به ادامه استبداد دينی و به تجزيه کشور و سلطه خارجی و فاجعه تاريخی در منطقه ياری می رسانند.
کسانی که به دستاویز دمکراسی با سياست دولت کنونی امریکا همراه شده و به گفته خود، برای تحقق دموکراسی، دولت آمریکا را برای حمله نطامی به ایران تشویق می کنند شايد متوجه اين حقيقت نيستند که خوکردن به فرومايگی وجه مشخصه همه فرصت طلبان در عرصه سياست بوده و هست. رفتار این کسان در بازار سياست و دنباله روی تازه نيست.
اپوزيسيون ترقيخواه ايران می داند که نظام ولايت فقيه برای حفظ و گسترش قدرت خود از هيچ چيز حتا قتل و جنايت و برباد دادن تماميت ارضی ايران ابا ندارد.
راه حل مساله اقوام ايرانی حمله نظامی خارجی و جدا کردن بخشی از کشور نیست. تنها با به رسمیت شناختن حقوق اقلیت ها و حذف و رفع همه تبعیض ها می توان حقوق بشر را رعایت، دموکراسی را تضمین و وحدت و تمامیت ارضی کشور را حفظ کرد. انکار حق اقلیت ها تحزیه طلبی را تقویت می کند و از دیگر سو توسل به حمله نظامی و ارتش خارجی موجودیت کشور را به خطر انداخته، آشوب و هرج و مرج و ویرانی کشور را سبب می شود. زمانه زمانه عافیت طلبی و سکوت نیست چرا که سیاست های جمهوری اسلامی و مواضع برخی جناح ها در دولت های خارجی فاجعه بزرگی را برای مردم ما تدارک می بینند.
در این موقعیت، انسانی که اعلام می کند که اگر ارتش های خارجی به ایران حمله کنند، با متجاوز می جنگد، یا انسانی که با شجاعت می گوید که اگر جنگی رخ دهد موقتا در کنار جمهوری اسلامی قرار می گيرد، برای من صدهاهزار بار با ارزش تراند از کسانی که در لباس های گوناگون به خطر جنگ دامن می زنند چرا که مشوقان ایرانی حمله نظامی به ایران برای ویرانی کشور و نابودی مردم تلاش می کنند.
تلاش ـ می دانيم در برابر نيروهائی که جنگ را تشويق می کنند، هستند ايرانيان بسيار و سازمانها و گروههائی که مخالف هرگونه حمله نظامی به ايرانند، اما با استناد به اين که همه اين فلاکتها و بخطر افتادن همه هستی کشور و ملت در نتيجه سياستهای حکومت اسلاميست. اين نيروها به هيچ عنوان و تحت هيچ شرايطی ـ حداقل امروز در حرف ـ حاضر نيستند در کنار جمهوری اسلامی قرار گيرند و با اين حکومت هم سيما و همزبان شوند. لطفاً بفرمائيد، وظيفه چنين افرادی در لحظه کنونی چيست؟
خانبابا تهرانی ـ به نظر من اگر تا کنون نيروهای گوناگون اپوزيسيون ايران، از چپ و راست و ميانه و ملی تا اقوام گوناگون نتوانسته اند با اتحاد حول محور راه حل بزرگ اجتماعی با هم توافق کنند، هم اکنون و در اين مرحله از تاريخ این امکان وجود دارد تا همه نيروها، به ويژه نيروهائی که در بيرون از کشور در عرصه فعالیت سیاسی آزادی دارند، برای تحقق دموکراسی، تضمین صلح ، برای آزادی و حقوق بشر در ايران به پا خیزند. گشودن يک جبهه بزرگ برای دمکراسی ،حقوق بشر و صلح و عليه استبداد ، جنگ و حمله نظامی راه حلی کارساز در مبارزه مردم ایران برای رهائی است.
از روزی که پا در سياست گذاشته ام، همواره خواست من اين بوده است که اين جامعه و ايران ما پا برجا باشد و ملت آن نيکبخت و خوشبخت و سعادتمند. روزگاری معتقد بودم که آرمان های من با استقرار سوسياليسم تحقق می یابد و امروز معتقدم که تحقق دموکراسی، رعایت حقوق بشر و مناسبات صلح آمیز و تنش زدائی در عرصه بین المللی شرط ضرور تحول اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در ایران است. اما درهمه مراحل زندگی سیاسی خود و به رغم تجربه ها و تحولات گوناگونی که از سر گذرانیده ام، همواره نیکبختی مردم ایران برای من و در آرمان ها و آرزوها و مواضع من نقش اصلی را داشته است.
هر برنامه و سیاستی که برای نیکبختی و آزادی مردم ایران مطرح می شود در صورتی با معنا است که کشوری به نام ایران وجود داشته باشد و مردم آن آزادانه و به دور از سلطه خارجی و داخلی سرنوشت خود را رقم زنند. کشور ايران و مردم آن بايد بمانند تا ما بتوانيم از راه حل های گوناگون برای ایران سخن بگوئیم. کسانی که به اين امر و به ازهم پاشی و فروريختن جامعه ايرانی توجه نمی کنند و قدرت را با هر بهائی، حتا به بهای ویرانی کشور و نابودی مردم، مشروع و خواستنی می پندارند، کوران و کورذهنانی بیش نیستند. تاريخ و آينده هرگز آن ها را نخواهد بخشيد.
کسانی که در موقعیت حساس کنونی سکوت کرده و حاضر نيستند يک قدم برای تحقق دموکراسی، حقوق بشر، آزادی، صلح و تنش زدائی و رفع خطر احتمال جنگ بردارند نیز در برابر تاریخ ایران مسئول اند. چپ و راست و میانه، کرد و ترک و فارس و بلوچ، به شرط اعتقاد به دموکراسی، حقوق بشر، تنش زدائی و صلح در مرحله کنونی، در صف نیروهای آزادی خواه ضد استبداد و ضد جنگ قرار دارند. ما می توانیم در درون خود برای حل مسائل دیگر، از جمله تامین حقوق اقلیت ها ، راه حل های مناسب را بیابیم یا با هم توافق کنیم و یا حد اکثر حل برخی مسائل را به دورانی محول کنیم که مردم ایران از بخت انتخاب آزادانه برخوردار شوند. تأکيد می کنم؛ اگر ايرانيان نتوانند خودشان به دست خود مسائل خود را حل کنند، راه بر سؤاستفاده خارجی ها باز خواهد شد.
کسانی که تجربه تاريخی دارند، می دانند و یا بايد بدانند که در ایران با ريختن بمب بر سر مردم دمکراسی شکوفا نخواهد شد. تنها با همکاری نیروهای آزادی خواه و مخالف استبداد دينی و غیر دینی است که آرزوی دموکراسی به ثمر می نشیند. جبهه واحد علیه استبداد و تهاجم خارجی، اگر جنگی علیه ایران رخ دهد، راه حلی است که می تواند زمینه های همکاری گسترده نیروهای دمکرات و صلح طلب را فراهم کند.
تلاش ـ آقای تهرانی می دانيم که شما ارتباطات گسترده ای با افراد و گروههای مختلف از گرايشهای سياسی گوناگون داريد. اجازه دهيد بپرسيم نيروهای ديگر چه می گويند، در مورد خطر حمله احتمالی چه نظری دارند و چه راهکارهائی را پيشنهاد می کنند. از برخی از نيروهای چپ اجمالاً سخن گفتيد، ديگران چه؟ به عنوان نمونه نظر نيروهائی که پس از شکست دوم خرداد، از بدنه جمهوری اسلامی جدا شده و به صفوف مخالفين حکومت پيوسته اند، در باره وضعيت کنونی چيست؟
خانبابا تهرانی ـ شناخت و دانش من در باره مواضع فعالين سياسی که در تماس مستمر به دست آمده است، از دلنگرانی اکثریت نیروهای سیاسی نسبت به سرنوشت ایران خبر می دهد. گرایش ها، شخصیت ها و نیروهای سازمان یافته یا منفردی که دل نگران سرنوشت کشور و مردم خود هستند اکثريت بزرگی را شکل می دهند. هستند کسانی که گمان می کنند پشت تانک های خارجی یا با هواپیماهای نظامی می توانند به ایران بازگشته و با قبضه کرسی های قدرت منافع خود را تامین کنند. اینان در محاسبات بزرگ ملی ما ارزش چندانی ندارند. معدودی نیز به بیماری عطش قدرت و مقام دچار اند و کوتوله هائی هستند که خود را با شخصیت های بزرگ تاریخی مقایسه می کنند و خواب آن را می بینند که به کمک دولت های خارجی نقش چلبی ها یا برخی رهبران انقلاب های بلوک شرق سابق را بازی کنند. کاریکاتورهای بی شباهتی که در رویاهای بیمارگونه خود چندان غرق شده اند که واقعیت های ساده را نمی بینند. این گروه ها و کسان همیشه بوده اند اما نقشی در تحولات اجتماعی و سیاسی ایفاء نکرده و حد اکثر به کارمندان غیر رسمی یا رسمی سازمان های دولتی خارجی بدل خواهند شد. مهم ترين نيرو در ميان ايرانيان، نيروی مدافع دموکراسی و صلح است، نيروئی که با استبداد و جنگ مخالف است. اين نيرو متأسفانه تا کنون نتوانسته سياست مشخص و شفافی را برای آزادی ايران از استبداد و تحقق دمکراسی بدون سلطه خارجی به دست دهد. این گرایش امروز وظيفه دارد تا با خردمندی و شجاعت سیاسی سیاست های روشن و عملی را به سود دموکراسی و مردم ایران تدوین و اعلام کند.
می دانم که شما ، به عنوان یکی از نیروهای اپوزيسيون، طرحی را از مدت ها پيش تدوین و اعلام کرده اید. خوشحالم که طرح شما برای تاسیس یا تشکیل «جبهه بزرگ برای صلح و آزادی» در میان نیروهای اپوزیسیون به بحث گذاشته شود تا راه حلی نهائی و سیاست های روشنی که اتحاد همه یا حداکثر نیروهای آزادی خواه و صلح طلب را در عرصه عمل سیاسی زمینه سازی خواهد کرد، از درون بحث های جدی و مسئولانه تدوین شده و آرزوی همه ما برای همکاری یا اتحاد نیروهای پراکنده آزادی خواه به تحقق نزدیک تر شود.
تلاش ـ انتظار ما هم از شما همچون همیشه ادامه تلاشهایتان در همین مسیر است آقای تهرانی!
خانبابا تهرانی ـ من از همکاری یا اتحاد نیروها، شخصیت ها ، گرایش ها و احزاب آزادی خواه و صلح طلبی که با هر نوع استبداد و جنگ، با هر نوع نظام استبدادی و با هر نوع حمله نظامی به ایران مخالف اند و برای دموکراسی، حقوق بشر، صلح و تنش زدائی مبارزه می کنند استقبال می کنم و با همه کسان و گرایش هائی که در این راه می کوشند همگام و همراه خواهم بود. سلطه استبداد بر ایران بزرگ ترین مشکل ایران است اما اگر جنگی رخ دهد، اگر ارتش های خارجی به ایران حمله کنند ــ فرضی که به نظر من بعید و تا حد بالائی ناممکن است ــ من با تمام توان خود و متناسب با موقعیت و صف بندی هائی که در آن شرایط فرضی شکل خواهد گرفت، با تهاجم نظامی خارجی و با ارتش اشغالگر خواهم جنگید. به نظر من کسانی که گفته اند اگر جنگی رخ دهد موقتا و اجبارا در کنار جمهوری اسلامی قرار خواهند گرفت نیز همین موضع را در قالب یک پیش فرض از میان پیش فرض های ممکن یک موقعیت احتمالی بیان کرده اند. می توان در باره فرمول بندی یک موضع مشترک بحث کرد اما جوهره سخن من با آنان یکی است. اگر ارتش خارجی به ایران حمله کند، فرضی که به نظر من هنوز بعید و تا حد بالائی ناممکن است، جای ما در کنار مردمی است که با اشغالگران می جنگند و برای دموکراسی ایران مبارزه می کنند.
مبارزه با ارتش اشغالگر خارجی گاه به نزدیکی یا حتا همکاری موقتی با حکومتی منجر می شود که با آن مخالفیم و گاه امکان آن وجود دارد که در صفی مستقل با اشغالگران جنگید. حمله گسترده نظامی به ایران ـــ اگر رخ دهد ــ نه فقط در ایران که درمنطفه، به موقعیت و شرایط و صف بندی هایی منجر خواهد شد که پیش بینی آن دشوار و حتا ناممکن است. اما اگر در شرایط کنونی و در پاسخ به کسانی که به زبان های گوناگون از حمله نظامی به ایران دفاع و آن را تشویق می کنند، موضعی روشن باید اتخاذ کرد، این موضع باید مخالفت با جنگ در دوره کنونی و مبارزه با ارتش اشغالگر در دوره جنگ باشد. اشکال تحقق این موضع را شرایط و صف بندی های متغیر تعریف خواهند کرد. هر چه هست در برخی موقعیت های مهم تاریخی دفاع از منافع ملی مردم بر برنامه های حزبی اولویت می یابد و مواضع درست را در این موقعیت ها باید با درایت و شجاعت و به دور از تنگ نظری و منافع گروهی تدوین، بیان و اجرا کرد.
تلاش ـ با سپاس بی پايان از شما!