گفتگو با کارشناسان و علاقه مندان، کانون آوا، دهم آوریل 2008
سلام عرض میکنم خدمت شنوندگان عزیز، میلاد آریایی هستم از دست اندر کاران کانون آوا و با عرض ادب امیدوارم که در هر کجایی که هستید خوش وسالم وسلامت باشید.
همانطور که میدانید تعدادی از جداشدگان از سازمان مجاهدین حدود یکماه قبل با مسئولیت خودشان از این کمپ رها شده و بر اساس خبرهای بسیاری ، آنها در واقع آواره شهرهای عراق شده اند و تعدادی در کردستان عراق مستقر شده و بعضی هم پایشان به کشورهایی مثل ترکیه و یونان و گاها به اروپا رسیده است.
بهر صورت در جهت آشنایی بیشتر با مجاهدین و شناخت مناسبات آنها مایل هستیم از کارشناسانی که در این زمینه آشنایی دارند سوالاتی کنیم و خوشبختانه توانستیم با آقای عباس صادقی در همین رابطه تماس داشته باشیم
ایشان در حال حاضر پناهندگی سیاسی کشور آلمان را دارند و ازایشان تقاضا میکنم ضمن معرفی خود، مقداری از گذشته خودشان و رابطه با سازمان مجاهدین برای شنوندگان بیان نمایند، بفرمائید آقای صادقی :
عباس صادقی:
با سلام خدمت شما و شنوندگان عزیز من عباس صادقی هستم. از سال 1991 تا 2002 به مدت 13 سال بطور حرفه ای در عراق در کمپ اشرف بودم ودر سال 2002 در روز 4 خرداد موفق شدم به اتفاق دو تن از دوستانم از پادگان اشرف فرار کنم علت فرار هم روشن و مشخص بود.
سالیان سازمان مجاهدین با درخواست جدایی بطور قانونی و معمولی از سازمان موافقت نمیکرد و در چند پروسه پاسخ هایی که داد از جمله زندان وشکنجه و فشارهای روحی و روانی بود که نهایتا و بالاجبار بدنبال راه فرار از این پادگان می گشتیم که خوشبختانه در 4 خرداد سال 2002 موفق شدیم ازاین پادگان فرار کنیم و هم اکنون در کشور آلمان به اتفاق خانواده ام زندگی میکنم.
میلاد آریایی:
شما جزو معدود کسانی هستید که موفق شدید از قلعه اشرف فرار کنید یعنی از خاک عراق و از قلب پایگاههای مجاهدین، آنهم در عراق در دورانی که سربازان عراقی و گارد صدام حسین حضور داشتند. بهرصورت چه چیزی باعث می شود که انسان در مناسباتی که آگاهانه وارد می شود به نقطه ای می رسد که باید فرار کند.مگر آنجا زندان بود که شما می بایست فرار میکردید ؟
عباس صادقی :
والله نمی توانم با زندان مقایسه کنم چون زندان به مراتب بهتر از شرایط قلعه اشرف است، چون در زندان بهرحال شما امکان ارتباط با بیرون را دارید. ولی می توانید در خواست کنید که ملاقات داشته باشید ، با اقوام خانواده خودتان ملاقات داشته باشید یا حتی تماس تلفنی داشته باشید با بیرون از زندان و در حال حاضر که دنیای ارتباطات است خیلی راحت اتفاقی که در زندان پیش آمده را می توانید به بیرون از زندان منتقل کنید اما در پادگان اشرف و یا قلعه الموت اشرف چنین امکانی را شما نداشتید و فردی که وارد عراق می شد در یک خیابان یکطرفه وارد شده بود که ورود داشت و خروج نداشت. این اصطلاحی بود که این اواخر سازمان براحتی از آن استفاده میکرد و میگفت ما ورودی داریم و خروجی نداریم
میلاد آریایی:
مگر ارتباط با خانواده در مناسبات مجاهدین ممنوع است و اگر ممنوع میباشد، چرا ؟
عباس صادقی :
شما وقتی وارد عراق و مناسبات مجاهدین می شوید بخصوص در آن سالها ، در سازمان مجاهدین امکان ارتباط به هیچ عنوان ندارید از لحظه ای که وارد می شوید شما را در یک فضا و شرایط امنیتی قرار می دهند وهرگونه ارتباط شما با جهان خارج دال بر سوء استفاده رژیم میدانند ، البته در ابتدای کار و در مراحل بعدی و پیشرفته تر افراد را وارد سیکلی میکنند که افراد سه مرحله را در واقع طی می کنند:
-مرحله اول قطع کامل ارتباط با جهان خارج است.
-مرحله دوم قطع ارتباط با خانواده اش می باشد یعنی همان کانونی که می تواند او را در جامعه مجددا احیا نماید.
-مرحله سوم وقتی که مراحل اولیه محقق شد قطع ارتباط ازخودش میباشد که فرد وقتی به این نقطه رسید که از جامعه قطع شد و از خانواده هم قطع شد، نوبت قطع شدن خودش از خودش می باشد یعنی هر گونه تفکری که در رابطه با خودش باشد از او سلب میکنند که نمونه هایش را می توانیم به این شکل اشاره کنم که شخص موظف است در این مرحله روزانه از خودش گزارش بدهد و آنچه را که ذهنش گذشته! و نه آنچه را انجام داده چرا که در آنجا اتفاقی برایش نمی افتد که کاری انجام بدهد و تمام روز درگیر کارهای اجرائی است و آنچه که در ذهنش میگذرد می باید شب به شب گزارش بدهد.
در مرحله پیچیده تر وبالاتر موظف است که در نشست هایی به نام غسل هفتگی شرکت کند و در آنجا فاکت های جنسی خودش را ب مطرح کند که حتی ممکن است از ذهنش گذشته باشد.
میلاد آریایی :
این تجربه وتحلیل شما خیلی جالب باشد بخصوص که شنوندگانی که دورادور اسم سازمان مجاهدین را شنیده اند و این مطلبی که شما عنوان کردید خیلی جای بحث و موشکافی دارد. قطع ارتباط به جهان خارج، قطع ارتباط با خانواده و نهایتا قطع ارتباط از خود فرد ، به چه دلایلی این کارها را میکند.
سازمان مجاهدین معتقد به مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی است و بدنبال دمکراسی و آزادی برای مردم ایران است ، اگر اینطور میباشد پس چطور با افراد خودش این چنین رابطه ای را تنظیم میکند؟
عباس صادقی:
ببینید اولا که ما این واژه سیاسی را نمی توانیم برای سازمان مجاهدین بکار ببریم. آنچه به سازمان مجاهدین برمیگردد فقط می شود در چهارچوب یک فرقه از این جریان نام برد اگر روزی سازمان مجاهدین مدعی این بود که در داخل ایران پایگاه سیاسی دارد و تلاش سیاسی برای اصلاحات سیاسی جامعه ایران را می خواهد انجام بدهد این اندیشه مربوط به دوران فاز سیاسی 1357-1360 بود که به نظر من باز ما به این بیراهه رفتیم که چنین شناختی کافی از سازمان نداشتیم و الا همان زمان هم سازمان مجاهدین همین اعمال را انجام می داد اما در حوزه محدودتر ، مثلا طلاق های اجباری و آنچه در سازمان مجاهدین وجود دارد در دوران فاز نظامی و در زمان شاه هم داشته است ولی به اشکال دیگر. یک زن را موظف میکرده است که تو امروز با فلان سرتیم ازدواج کن و دلیل آنهم پوشش امنیتی بوده است که بخاطر کارهای امنیتی نیاز هست که اینها با هم مثلا ازدواج کنند تا بتوانند یک خانه اجاره کنند واز آنطرف همین زن را موظف میکردند که طلاق بگیرد و برود با دیگری ازدواج کند.
این مختص به وضیعت امروز مجاهدین و عراق نیست، بنیان این سازمان روی این محور فرقه ای سوار است.در همان زمان هم قطبیت در سازمان وجود داشته ولی به شکل بارز وجود نداشت و چون سازمان به صورت مخفی زندگی میکرده است کارکردهای آن بیرونی و نمایان نمی شد ولی امروز به همت جدایی طلبان از سازمان مجاهدین بیرونی و علنی شده ست.
میلاد آریایی:
دوستان عزیز ضمن احترام به شما اجازه می خواهم که به ادامه این گفتگو را در برنامه آینده بشنوید.
تا فرصتی دیگر خدا نگهدار