* مصاحبه با آقاي شكرالله شعبان كاسه گري اسير پيوسته و عضو سابق ارتش فرقه رجوي (قسمت دوم)
* ايشان علت جدايي خود از سازمان را چنين بيان كرد :
– در سال 71 و 72 سازمان چند عمليات در مرز و داخل كشور داشت و قصد داشت آن را گسترش دهد به همين دليل تعدادي ا ز نفرات را براي آموزش به يگانهاي رزمي و ويژه بردند كه بنده نيز يكي از آن نفرات بودم كه در آنجا اعلام جدايي كردم.
* ايشان در جواب سئوال عكس العمل سازمان از اعلام جدايي شما چه بوده است ؟ اظهار داشت :
– فرماندهان من چندين بار مرا صدا زده و با من صحبت كردند تا مرا متقاعد كنند كه در آنجا بمانم براي آخرين بار نيز رقيه عباسي و اسفنديار كه از فرماندهان لشگر 49 بودند مرا به دفتر خود بردند و پس از چند سئوال و جواب زمينه اي را آماده كردند كه در همان دفتر مرا كتك بزنند.
* آقاي كاسه گري متاثر و متاسف از آن دوران عمر خود كه به بطالت و همكاري با فرقه گذراند، در ادامه اظهاراتش بيان داشت :
– من كه 7 سال دوران اسارت را در اردوگاههاي عراق گذرانده بودم با يك خام خيالي و اشتباه خود را اسير اين وطن فروشان كرده و امروز بايد چوب زنان فرقه را مي خوردم.
فرماندهان من سناريوي بدرقه مرا از قبل چيده بودند و فردي را كه قبلا دوستم و مثل من اسير آنها بود مامور كردند كه در پشت درب دفتر منتظر باشد تا در صورت لزوم و با اشاره آنها مرا تنبيه كند او كه قبلا مريض بود ه و مدتي هم من نفر همراه او در بستر بيماريش بودم و خيلي با او نزديك بودم را مامور كردند تا با مشت و لگد مرا بزند كه در همانجا صورتم پاره و دماغم پر خون و زخمي ام كردند و پس از تنبيه مرا مرتب كرده و با يك خودروي جيپ چادر دار مرا به زندان بنگالستان در كنار خيابان 100 قرارگاه اشرف منتقل كردند كه بعد از يك ماه به اردوگاه پناه جويان رماديه منتقل و رها شدم پس از 8 ماه به تركيه منتقل و از طريق un پناهنده سياسي سوئد را گرفتم و الان در آنجا زندگي مي كنم..
* ظاهرا يادآوري و مرور خاطرات گذشته براي آقاي كاسه گري زياد خوشايند نبود او پس از كمي سكوت و صرف ميوه مجددا سر صحبت را از مناسبات و روابط متناقض تشكيلاتي ارتش فرقه باز كرد
وقتي از او سئوال شد كه چه مقدار از بحث انقلاب طلاق را با اسرا درميان گذاشتند او توضيح داد :
– من چيز زيادي از انقلاب طلاق نمي دانم ولي نوارهاي زيادي از مهدي ابريشم چي براي ما مي گذاشتند اصلا اين بحث را قبول نداشتم و خود را درگير نمي كردم و بيشتر به فكر خروج بودم.
حقيقتا موضوعات از مسائل اخلاقي زنان را در همان موقع مي ديدم و چراغ سبز هايي از مسائل اخلاقي در تانك و يا نفربر نشان مي دادند كه بعدا همين خانمها ي انقلاب كرده و شده بودند مسئول و فرمانده ام كه همين امر مرا بيشتر از انقلاب مريم بيزار مي كرد.
او در ادامه نيز اظهار داشت :
البته آنها در اوايل سعي داشتند كه بحث انقلاب طلاق را در بين افراد پايين و اسرا رو نكنند ولي ظاهرا از دست آنها در رفته بود و كم كم بصورت ناقص در ميان اسرا مطرح شد كه بنده در همان سال يعني 72 از آنها خارج شدم.
در ادامه گفتگو ايشان درباره زندگي خود در سوئد اينطور گفت :
– تا دو ماه ديگر 15 سال است كه در سوئد هستم بعد از ورود من به سوئد به مدت 7 سال مجرد بودم كه مشغول تحصيل بودم و در كنار درس به كار نيز مشغول بودم بعد از آن ازدواج كردم و فعلا 2 فرزند دارم و خودم هم در حال حاضر در يك شركت فني مشغول به كار هستم
براي اولين بار بود كه به ايران آمدم ، خانم من كه همشهري من است چند بار به ايران رفت و آمد داشت ولي خودم ذهنيتهايي داشتم و در اين گمان بودم كه با توجه به اسارتم در عراق و پيوستن به سازمان و حضور 4 ساله در اشرف ممكن است جمهوري اسلامي با من برخورد كند و حتي مانع بازگشتم به سوئد شود و يا دستگير و يا زنداني ام كند ،به همين دليل هرگز به خودم اجازه نمي دادم كه چنين تصميمي بگيرم كه به ايران برگردم.
*ايشان در جواب پرسش آيا در اين مدت به لحاظ روحي هم در فشار بوديد توضيح دادند:
– من هميشه از خدا مي خواستم كه موقعيتي پيش بيايد به ايران برگردم من راهي براي بازگشت خودم نمي ديدم و به همين دليل هميشه در فشار روحي بودم بخصوص اينكه زن و فرزندم مي توانستند با ايران بيايند ولي بنده از اين نعمت محروم بودم خيلي دلم براي خانواده و مادر و پدرم تنگ شده بود و ملاقات برايم مقدور نبود هيچ جا هم مثل وطن آدم نمي شود آدم هميشه در آنجا غريب است!!.
*او در ادامه با حال و هواي خاصي از احساسات خود به هنگام بازگشت به وطن گفت:
– خيلي خيلي احساس خوبي داشتم وقتي سوار هواپيما شدم اولين بار آهنگ شجريان را گذاشته بودند كه يك هو من گريه ام گرفته بود و ديگر نتوانستم خودم را كنترل كنم حتي اطرافيان من در هواپيما متوجه شدند از من سئوال كردند چه شده كه وقتي موضوع را به آنها گفتم كه 27 سال است كه به ايران نرفتم و براي اولين بار است و…. آنها نيز تحت تاثير قرار گرفتند و حتي مهماندار هواپيما نيز نظرش به من جلب و خيلي با من صحبت كرد.
حقيقتا يك مقدار هم دلهره داشتم كه نكند اتفاقي برايم بيافتد. وقتي هواپيما در فرود گاه امام به زمين نشست نه تنها خبري نشد بلكه چشم به اعضاي منتظر خانواده ام در سالن انتظار روشن شد احساس بسيار شيريني بود كه شايد براي كساني كه در اين موقعيت قرار نگرفته باشند قابل فهم نباشد كه 27 سال اسارت در نزد صدام و فرقه رجوي و دوري اجباري از خانواده و وطن بالاخره قبل از اتمام عمر پايم به ايران رسيد!!
روزي كه اسير شدم 22 ساله بودم ولي امروز كه مجددا به وطن بازگشتم حدود 50 سالم شايد همانطوريكه گفتم احساسم را خوب درك نكنيد اميد دارم كه همه آنهائيكه مثل من هستند به آرزويشان برسند.
* آقاي كاسه گري از تلاش فرقه براي جذب مجدد و آلوده نگه داشتن افراد جدا شده و پناهندگان در خارج كشور اظهار داشت :
– يكبار نفرات مالي و اجتماعي آنها يك شب نزد من آمدند وسعي داشتند با توضيح و دادن نشريات سعي در جذب و كشيدنم به سمت خود كنند ولي آن هم براي اولين و آخرين بار شد
من كه آنها را در عراق شناخته بودم ديگر فريب آنها را نخوردم و دست رد به سينه آنها زدم به خودم گفتم من كه بعد از اين همه سال اسارت كشيدن در عراق فريب آنها را خوردم و اين همه سال دربدري در خارج را كشيدم ديگر نبايد فريب آنها را خورده و مجددا اسير ذهني آنها شد.
*او در ادامه صحبتهايش در رابطه با ساير هم وطنان مقيم خارج كه تاكنون موفق به عزيمت به داخل نشدند بيان داشت:
– من بچه هاي زيادي را مي شناسم كه به دلايل مختلف از جمله كم سوادي و نداشتن اطلاعات مكفي از چگونگي بازگشت به ايران و حتي بدليل تحت فشار قرار گرفتن و شانتاژ هاي گروههاي مختلف و يا ترس از برخورد با آنها ، در خارج ماندند ولي قلبا تمايل زيادي به بازگشت دارند ، نفرات زيادي كه لازم به ذكر نام آنها نيست ولي به همه آنهائيكه گرمي از عرق ملي و ميهني در خود دارند و دوست دارند به وطن باز گردند و يا حتي براي رفت و آمد به ايران برگردند، مي گويم مشكلي ندارند.
* آقاي شكرالله كاسه گري در پايان گفتگوي خود را با اظهارات پيام گونه اي براي همه هموطناني كه شرايط او را دارند ، چنين اظهار داشت :
– پيام من به همه ايرانيان كه شرايط مرا دارند و اگر مشكلات قضايي ندارند اين است كه هيچ ترس واهمه اي نداشته باشند براي رفت و آمد و حتي ماندن در ايران هيچ مشكلي بيش نمي آيد.
شرايط ايران نسبت به قبل كاملا فرق كرده است.بعضا شايعه و زمزمه هايي از دستگيري افراد به محض ورود به ايران شنيده مي شود ولي با توجه به آمدنم به ايران و مشاهدات وضعيت حاضر، بايد بگويم شايعات هدفداري جهت جلوگيري از عزيمت ايرانيان مقيم خارج به داخل مي باشد كه بعضا با دوستاني مثل خودم بر سر آمدن به ايران صحبت ميشد آنها معتقد بودند كه ممكن است بار اول با افراد كاري نداشته باشند ولي بار دوم دستگير شده و يا مورد برخورد قرار گيرند.
– من واقعا به اين رسيدم كه هرگز برايم براي بازگشتهاي مجدد مشكلي پيش نمي آيد اصلا دليلي وجود ندارد! اگر مشكلي باشد در همان مرحله اول با من برخورد مي كنند و چرا براي بار دوم برايم مشكل درست كنند ؟
من به اين يقين رسيدم كه اگر شايعه اي در رابطه مشكلات مجدد اعزاميها به داخل است ، هدفدار و مغرضانه مي باشد من دقيقا نمي دانم از طرف چه گروه و فرقه اي است ولي هركسي كه اين حرف بين ايرانيان مقيم خارج شايعه مي كند بازگشت افراد به داخل برايشان خوش آيند نيست.!!
وقتتان را تلف نكنيد از فرصت پيش آمده استفاده نموده و اين طلسم را بشكنيد و براي ديدن عزيزان خود به راحتي به وطن مراجعت نمائيد.
** ما هم آرزوي بهروزي و پيروزي بيشتر براي آقاي كاسه گري و همه هم وطنان كه در خارجند را داريم و اميدواريم آنان نيز بدون دغدغه هاي گذشته به ديدار عزيزانشان بيايند.
به اميد آن روز
انجمن نجات – دفتر استان مازندران خرداد 1387