یادداشت سردبیر: در مورخ 25 اکتبر مکس بوت نویسنده ی ستون چگونه به ایران بپردازیم عنوان کرد که امریکا باید با تزریق پول به گروه های اپوزیسیون و یا شاید با نیروی نظامی حکومت ایران را براندازد.
بسیاری بوت را چهره ی قابل قبول نومحافظه کاران می دانند. وی یکی از مردان رده بالای مطالعات امنیت ملی در شورای روابط خارجی و سردبیر بخش سرمقاله ی سابق روزنامه ی وال استریت ژورنال می باشد. او با زرنگی مسیر اصلی عوالم نومحافظه کاران را وسعت می دهد.
اشتباهات بسیاری در ستون چگونه به ایران بپردازیم مکس بوت در لوس آنجلس تایمز دیده می شود، به طوری که به سختی می توان فهمید از کجا باید شروع کرد به این اشتباهات پرداخت.
اما از آن جایی که بوت معتقد است و در مقاله اش کاملاً آن را روشن می کند این اقدامات نرم به هر حال معامله ی واقعی نیستند. واشنگتن نیاز دارد که گزینه ای را که وی به آن می پردازد مورد ملاحظه قرار دهد،او از رفتن تحت اقدامات صلح جویانه تا تحریک تغییر رژیم می نویسد. هر چند که وی یک حمله ی بی درنگ را غیر محتمل می داند، اما معتقد است که باید با ایران آن چه را کرد که او با ما در عراق می کند، یعنی رساندن اسلحه و پول به میلیشیایی که در حال کشتن سربازان ما هستند. در میان میلیشیایی که مکس بوت حامی رساندن پول و اسلحه به آنهاست مجاهدین خلق را می توان نام برد گروهی که خود مکس بوت آن را یک فرقه ی سیاسی چپ گرا می نامد. چپ گرا واژه ای است که حمل بر حسن تعبیر می شود: مجاهدین خلق در واقع یک فرقه ی سیاسی استالینی است.
بوت ذکر کرده است که مجاهدین خلق در دهه ی 80 و 90 از سوی پایگاه هایش در عراق به ایران حملاتی داشته است اما به راحتی عنوان نکرده است که این گروه توسط صدام حسین حمایت و کمک مالی می شده است و خود صدام حسین در آن دوران به آن پناه داده بوده است. همچنین عنوان نکرده است که این گروه در فهرست رسمی سازمان های تروریستی وزارت امور خارجه است. (چندین تن از همراهان نومحافظه کار بوت همگام شده اند که مجاهدین را از آن فهرست خارج کنند اما تاکنون ناموفق بوده اند)
به نظر می رسد که تاکنون برای بوت یا حامیان نومحافظه کار مجاهدین خلق پیش نیامده است که دریابند فعالان حقوق بشر و مخالفان دمکراسی خواه ایران درباره ی این فرقه چگونه می اندیشند. شگفت انگیز نیست که از نظر آن مخالفان مجاهدین خلق عموماً حقیر هستند، دقیقاً به دلیل آن که یک فرقه، یک گروه تروریست با ایدئولوژی استالینی است و این ایدئولوژی از درون غیر دمکراتیک است.
یا این تضاد به ذهن بوت خطور نکرده است و یا بدتر از آن، به سادگی برای وی مهم نیست. درست مانند آن چه بوت تنها گزینه ی جدی باقی مانده می نامد هنگامی که همه چیز گفته شد و انجام شد: حملات هوایی به تأسیسات هسته ای ایران. بوت با این حقیقت چه می کند؟ این که بدون استثنا هر فعال حقوق بشر و مخالف دمکراسی خواه در ایران قطعاً با حملات هوایی امریکا به کشورش مخالف است. آیا این واقعیت نامناسب به سادگی در معادله ی بوت لحاظ نشده است و یا چیزی است که در محاسبات وی باید به کنار گذشته شود؟
هر چه باشد، بوت نمی تواند هر دو راه را برگزیند، یعنی این که یا باید خودش را حامی مخالفان دمکراسی خواه ایران تصور کند که در این صورت باید با تفاوت فاحش میان مواضع خویش و آن ها (درباره ی حمله نظامی، مجاهدین خلق و کمک مالی امریکا و دیگر مسائل) مواجه شود و یا باید ادعای نمایاندن دیدگاه های مخالفان ایران را رها کند و موقعیت خویش را به شیوه های صادقانه تر نمودار کند.
چنانچه بر می آید، مخالفان دمکراسی خواه ایران از پیش این معادله را برای ما حل کرده اند. آن ها به وضوح روشن کرده اند که با دستور کار نومحافظه کار بوت هیچ کاری ندارند. بوت و هم قطارانش جهت اندیشیدن به مفاهیم آن واقعیت به خوبی پذیرفته می شوند.
چگونه به حقایق نپردازیم: منطق مضحک مکس بوت درباره ی ایران
31اکتبر 2006
دنی پستل(Danny Postel) و نادر هاشمی
سایت: Truthdig