غيبت رجوي ادامه خواهد داشت

غيبت رجوي ادامه خواهد داشت


امير عاطفه – 30/5/2005
با توجه به تلاشهاي بي ثمر مسولين مجاهدين در جهت پايداري و ثبات نيروهاي انساني متمرکز در قرار گاه اشرف که منجر به جدا شدن تعداد کثيري از اعضاي آنان گرديد ، اين بار نيز پس از حمله تروريستي آمريکا به خاک عراق پيامدهاي روشني را براي مريدانش به همراه داشت ، از جمله ناتواني مطلق در جذب هواداران جديد و بلعکس از دست دادن نيروهاي اسبق در پروسه هاي مختلف با ارقامي بالا.
دوم : به صدا در آمدن بلند گوهاي تبليغاتي بر ضد جداشدگان و در ماندگي آنان از دو دهه اخير در مقابل اهداف و جنبشهاي موفقيت آميزشان در جهت افشاگري ضرب و شتم و شکنجه هاي قرون وسطايي و سيستم لاينقطع مافيايي داخل سازمان مجاهدين.
سوم : کنار زدن نقاب سياسي از چهره و غرقاب سازمان مجاهدين و ماهيت تروريستي آنان در صحنه هاي سازش با صدام که بيانگرخيانت محض در حفظ آرمانهاي مبارزاتي چندين ساله پيشمرگان دمکراسي بر عليه استکبار بود.
چهارم : تلاشهاي مستمر مريم عضدانلو به همراه چاي و قهوه و مطرب در گوشه و کنار خيابانهاي اروپا براي پاک کردن ذهنيت آنان از مهر تروريست بر پيشاني مجاهدين و خشم ستيزه جويي بر عليه دسترسي ايران به پروژه اتمي
پنجم : محرز شدن رذالت رجوي در قبال فروش اطلاعات گوناگون به استخبارات عراق و همکاري با نيروهاي سرکوبگر و نيزتلاشهاي گسترده شوراي ملي مقاومت براي رد گزارش ديده بان حقوق بشر.
اين پنج مورد ، اندک مقوله اي شد سرگرم کننده و سخت عذاب دهنده براي اعضاي مجاهدين و هواداران مفلوک اين فرقه که تا چه مدت زمان بايد به انتظار استقلال و باز يابي هويت خويش بنشينند.آيا سي سال ناتواني و سفال شدن و خود فروشي به اين و آن کافي نيست ؟
به تفکر من محو شدن رجوي در طي بيش از دو سال با سناريوي از قبل تدوين شده آمريکا از صحنه سياست حاکم امروز عراق ، خود ترفند کهنه اي است براي ارزريابي نظريه افکار عمومي بخصوص صاحبنظران سياسي معطوف به اين فرقه منفور تا اينکه از قوه تخيلات سياسي آنان انديشه برتري را جهت بهر ه برداري دراز مدت خود از مجاهدين و رهبريت آن داشته باشد و براي رجوي نه تنها تحمل اين مدت زمان تفاوتي نخواهد داشت بلکه به اميد آينده اي روشنتر از گذشته مينگرد. نتيجتا ايشان با افتخار منتظر خدمت است زيرا که شخصا فرصت طلب است و به توانمندي هاي مزدورانه خويش در آينده مي انديشد ، و دليلي هم براي حضور در صحنه سياست ندارد زيرا همه چيز آرام پيش ميرود.
و آمريکا هم صبورانه همان شيوه اي را که براي تربيت چندين ساله بن لادن ها بکار گرفت تا بتواند به موقع از آنان در جنگ افغانستان با روسيه و زدن برجهاي خودش در سپتامبر 2002 استفاده کند ، از مجاهدين نيز با همان معيارهاي ارزشي که از کار نامه چهل ساله آنان به حافظه دارد در وقت خود استفاده خواهد نمود.
از قبيل :
1 ـ تجربيات سياسي آنان ، که شامل شکنجه و ستم ، نفرت از راستي و خيانت با ضمانت بوده.
2 ـ ايدئولوژي متغير آنان زير مارک اسلام که شامل ، مارکسيست ، فاشيست و آنارشيست بوده.
3ـ سوابق چريکي آنان ، که شامل ترور شهري ، انفجارهاي جمعي و عمليات انتحاري بوده.
با عطف به اين فاکتور ها ارزنده مجاهدين که نمودار کامل يک سازمان مافيايي هستند تا يک سازمان سياسي ، باز نميتوان به اين زوديها از آمريکا و متحدينش انتظار داشت تا زماني که خودشان را از اين باتلاق عميق استراتژيکي که منجر به از دست رفتن حيثيت سياسي و ماليشان در جهان گشته بيرون نياورده اند ، در اين شرايط نقش رجوي را به اکران بگذارند.
باري ، بيشتر از اين مدتها بايد انتظار کشيد تا مدفوع زنبوري ناشتاي سلطان شود ، بي ترديد تا زماني که امنيت نسبي در حکومت عراق بر قرار نشود ، غيبت رجوي و سردر گمي فرقه اش ادامه خواهد داشت.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا