آرمانیافته یا سازمانیافته؟!
شهین ترابی/ آلمان/ سایت روشنا
پس از اینکه همه فهمیدند خود سوزیهای مجاهدین در ژوئن دو سال پیش براساس خط ِ سازمانی بوده و مدارک پلیس هم این سازماندهی را مورد تائید قرار داد ، مسعود رجوی در اطلاعیه ای که برای آزادی موقت همسر سومش انتشار داد و درباره افرادی که بر اثر خودسوزیها جان باخته و یا معلول شده بودند ، افاضه نمود که : اینها فرق بین آرمان یافتگی را با سازمان یافتگی نمی فهمند ؛ تا لابد از اینطریق به دیگران القاء کند حتی کشتار ؛ شکنجه و حبسی که بصورت سیستماتیک در مناسبات سازمان جاری و ساری بوده ، همگی از روی اراده افراد ِ آرمانگرا و بصورت خودجوش انجام می گرفته و قربانیان خودشان به استقبال مرگ و شکنجه می رفته اند تا خلوص تشکیلاتی و آرمانخواهی خود را به اثبات برسانند!!
در فرقه هائی که با عملیات روانشناسانه ، سازماندهی می کنند ؛ فشار اصلی در درجه اول روی بی هویت ساختن افراد است ، آنگاه برای دادن هویت جدید به آنها ، اقدام به آرمان سازی می کنند و نیروها را به آن آرمانهای دست ساز چنان متعهد می کنند که عنصر تشکیلاتی بی اراده و براساس کوک شدنهای قبلی ؛ در پی انجام دستور تشکیلاتی می رود و عدول از دستورات را بمثابه گناهی نابخشودنی می داند! ،
از همین رو است که :
آرمان یافتگی و سازمان یافتگی در فرقه مجاهدین هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد و اساسا این دو در امتداد یکدیگر و بعنوان مکمل هم عمل می کنند تا از یک انسان آزاد ، یک عنصر تشکیلاتی ساخته شود ، عنصری که تنها بوسیله مرگ در راه فرقه ، او را از وامداری و از زیربار تعهد تشکیلاتی خلاصی می دهد! .