خاطرات یاسر عزتی از مادر ندا حسنی

خاطرات یاسر عزتی از مادر ندا حسنی

سایت روشنا
با سلام، من یاسر عزتی هستم. صحبتی که امروز برای شما داشتم در رابطه با سالروز خودسوزی ندا حسنی است. همانطور که در جریان هستید، مادر ندا حسنی یعنی فروغ در کنفرانسی که سازمان مجاهدین آن را تهیه کرده بود و همچنین در گفتگویی با مریم رجوی صحبتهایی کرده بودند و من نیاز دیدم که برای هموطنان عزیز، سابقه و عملکردهای فروغ را افشا کنم تا مردم به چهره واقعی مسعود و مریم رجوی بیشتر اشراف پیدا کنند.
در سال 1993 من در شهر اتاوای کانادا، پیش خانواده فروغ زندگی می کردم. یک روز در زمستان همان سال من اتوبوس مدرسه را از دست دادم و رفتم به فروغ اطلاع بدهم که من ده دقیقه نمی رسم مدرسه و اتوبوس بعدی را می گیرم که بروم مدرسه. همان لحظه فروغ بلند شد و یقه من را گرفت و روی زمین کشید و من را برد توی گاراژ و همانجا شروع کرد به کتک و ضرب و شتم. آنقدر من را زیر لگد و مشت قرار داد که من توان ایستادن روی پا را نداشتم که من را بلند می کنند روی تخت خواب می گذارند. در آن مقطع من هنوز 13 سالم نشده بود و فروغ بارها و بارها به خاطر مسائل بسیار جزئی شروع می کرد به کتک زدن من.
البته این گوشه ای از خاطرات تلخی بود که من با فروغ داشتم و برای اثبات این موضوع چند سند و مدرک را خدمت شما مطرح می کنم. در همان مقطع زنی به اسم وحیده که از هواداران بسیار سفت و سخت سازمان مجاهدین است و هنوز هم هست، در کانون مجاهدین در شهر تورنتو سالهای سال بسیار حرفه ای و 24 ساعته برای مجاهدین خدمت می کند در زمان دستگیری مریم رجوی در جلوی دفتر مریم رجوی حضور داشت و همچنین در زمانی که مریم رجوی به اعتصاب کنندگان چای و کیک می داد، حضور داشت. خود وحیده بارها و بارها شاهد بود که فروغ چقدر من را زیر کتک و ضرب و شتم قرار می داد و از آنجایی که دوست صمیمی فروغ بود و برای اینکه رابطه اش با ایشان خراب نشود و ترس از اعتراض به سازمان مجاهدین داشت، با یک ترفندی گفت که یاسر مشکل زبان انگلیسی دارد و بیایم پیش او زندگی کنم. چون آن منطقه، منطقه فرانسوی زبان بود. در زمانی که من پیش فروغ بودم، نمرات تحصیلی ام تمامش زیر D بود، یعنی بین 50 تا 60 درصد بود و برای اثبات این موضوع که فروغ چقدر وحشی و درنده بود، دو مدرک دیگری که سندش هم هنوز هست، خواستم برای شما بیان کنم. یک سال قبل از این که من بروم پیش خانواده فروغ، در خانواده ای به اسم حامد شیرمحمدیان بودم که زن ایشان فیلیپینی بود به اسم کورا، با دو فرزند به اسم علی و امیر. در این خانواده من در مدرسه ای به اسم هاروود می رفتم یکی از معروفترین و سفت و سخت ترین مدارس کانادا. در این مدرسه هم هنوز پرونده ام هست به عنوان یک سند. من نمرات تحصیلی ام تماماً A بود، یعنی نمراتی بین 90 تا 100 و یکی دو تا نمره B داشتم یعنی 80 تا 90 درصد. موضوع دیگری که به عنوان سند خواستم در این مصاحبه مطرح کنم، من یک سال به خاطر زبان فرانسوی، یک سال به خاطر زبان انگلیسی و یک سال به خاطر زبان آلمانی از درس و تحصیل عقب افتادم که این زبانها را یاد بگیرم. ولی آخرسر توانستم این سه سال را با کمک خدا جبران کنم و با سن 16 سالگی در کشور آلمان در کلاس 10 بنشینم که البته جوانترین نفر در این کلاس بودم. این چند مدرکی که برای شما عرض کردم، نشان می دهد که وقتی که کتک و سرکوب و ضرب و شتم روی یک نوجوان نباشد، چقدر استعداد و ذهن و آرامشش کمک می کند که موفق شود. ولی وقتی که یک خانواده ای که اینقدر کتک و ضرب و شتم بالای سرش قرار می دهند، چطوری استعدادهایش افت پیدا می کند و نمرات تحصیلی نشان می دهد که این افت چقدر بوده است. البته این گوشه ای از کارهایی که فروغ با من انجام می داد بود، حتی بعد از این که من رفتم پیش وحیده، خود وحیده شاهد بود که فروغ چه کارها و چه کتک هایی را انجام می داد.
جدا از این خاطره بسیار دردناک، موضوع مهم تری هست که خواستم به شما عرض کنم. امروز فروغ به عنوان یک سمبل مادر شهید در تلویزیونهای سازمان مجاهدین مطرح می شود و از او به عنوان تبلیغ استفاده می شود. من خواستم نکته ای را خدمت شما عرض کنم. در مصاحبه های قبلی وقتی که من صحبت از این می کردم که سازمان مجاهدین 7 سال من را به زور توی عراق نگه داشته و چهارده ماه انفرادی در خروجی بودم و دادگاهی بودم و همچنین اسرار همجنس بازی در سازمان مجاهدین، این برای افرادی که در سازمان مجاهدین نبودند، بسیار سنگین و به نوعی غیر واقعی بود. برای همین من خواستم خاطره ای از مادر شهید و سمبل مجاهدین گفته باشم که گویا باشد برای مردم که مجاهدین کی هستند و هوادارانشان کی هستند و خودشان چکار کردند در طی این سالها. اگر به صحبتهای فروغ دقت کرده باشید دراین کنفرانس که اخیرا گذاشته بود، او به یک نکته ای اشاره می کند که بسیار نکته مهمی بود و بعد، از آن سریع عبور می کند و موضوع را عوض می کند. من خواستم به این نکته مهم اشاره ای داشته باشم. موضوع این بود که مادر ندا حسنی مطرح می کند که دیدبان حقوق بشر در یک معامله ای با جمهوری اسلامی این گزارش 28 صفحه ای محکومیت را تهیه کرده است. در رابطه با این موضوع من خواستم نکته ای بگویم که اولاً که خانم فروغ! شما صلاحیت این را ندارید که چنین قضاوتی کنید. شما در سرکوب و کتک کودکان دست دارید. و اصلاً ذی صلاح نیستید که وارد چنین موضوعاتی شوید که دیدبان حقوق بشر چه نوشته و یا چه ننوشته است. اگر قرار بر این باشد که دیدبان حقوق بشر معامله ای انجام داده باشد، معامله را با شما باید انجام داده باشد. به دلیل این که دیدبان حقوق بشر در این 28 صفحه، ذره ای اشاره به واقعیت های کثیف مجاهدین و سرکوبشان نکرده است و خیلی خیلی جزئی در این 28 صفحه اشاره کرده است. واقعیت بسا سنگین تر از این چیزهاست و بیشتر از این چیزها و همینطور که گفتم اگر قرار بر این باشد که دیدبان حقوق بشر معامله ای انجام داده باشد،این معامله را با شما باید انجام داده باشد. من به دوستان خودم هم گفتم و در این جا مطرح می کنم که جنایت مجاهدین در 28 صفحه جا و گنجایش ندارد، جنایتهای مجاهدین و هواداران مجاهدین در 28 کتاب هم جا ندارد، بلکه در هزاران کتاب باید ازش نوشت و افشا کرد. شما در این جنایت دست داشتید و اصلاً ذی صلاح نیستید که حرفی را در این رابطه بزنید. اگر اجازه بدهید به سخنرانی مریم رجوی در سالروز 18 تیر اشاره ای داشته باشم. مریم رجوی اشاره می کند به سرکوب و دستگیری و محرومیت جوانان در خاک وطنمان. البته خوب این موضوع واقعی است و من هم جمهوری اسلامی را به این دلایل و به دلایلی که همه شما می دانید، محکوم می کنم ولی خود مجاهدین چکار کردند؟ مجاهدینی که دم از آزادی جوانها می زنند و خواستار فعالیت جوانان هستند و و و… مریم رجوی در هر بحثی صحبت از جوانها می کند، ولی شما با جوانها چکار کردید مریم رجوی؟ شما مگر 300 تا از بچه ها را به عراق نفرستادید و موضوعات بسیار زیادی که در مصاحبات گذشته اشاره کردم. در همین سخنرانی مریم رجوی در سالروز 18 تیر، مریم رجوی به چند نکته دیگر هم اشاره می کند و این است که مریم رجوی می گوید که دلم می خواهد جوانها به تاریخ ایران و مقاومت (منظور مجاهدین) اشراف داشته باشند و آن را بروند با دقت بخوانند. البته باید گفت که ما جوانها نه تنها به تاریخ ایران و مقاومت یعنی مجاهدین بسیار خوب اشراف داریم، بلکه در این تاریخ بودیم و به چشم دیدیم و چشیدیم. و ما جوانها نیاز به وکیل مدافع نداریم که کسی بخواهد بیاید و از طرف ما سخن و یا سخنرانی کند. ما جوانها خودمان زبان داریم و خودمان فهم و شعور سیاسی ایدئولوژیک و فهم و شعور این را هم داریم که بیایم خودمان مشکلات و دردمان را برای مردم بیان کنیم و آن را پیگیری کنیم. یعنی نیازی به کسی مثل شما نیست که بیایید و از طرف ما صحبت بکنید. شما اول باید بیایید پاسخگوی جنایتهای خودتان باشید، پاسخگوی معالمات کثیف خودتان باشید و چیزهایی که ما در مصاحبات قبلی به آن اشاره کردیم. نکته بسیار مهم دیگری را خواستم مطرح کنم و آن هم این است که بارها و بارها مریم رجوی در قرارگاه شرف این نکته را مطرح کرده و تمام مجاهدین این را می دانند و به آن اشراف دارند. خود مریم رجوی بارها و بارها در قرارگاه اشرف مطرح کرده که هواداران مجاهدین که ما را نگه داشتند، چقدر ماها را کتک و تنبیه و مورد ضرب و شتم قرار می دادند. این موضوع را بارها و بارها مریم رجوی در قرارگاه اشرف مطرح کرده و تمام مجاهدین به آن اشراف دارند. ولی علیرغم این که مریم رجوی به این موضوع اشراف دارد و خودش بارها و بارها مطرح کرده، می آید و با چنین زنی مثل فروغ دست می دهد و با او دلداری می کند. این مهر و سند دیگری است بر مصاحبه های من که بارها و بارها گفتم و مجدداً می گویم که مسعود رجوی در روزهای اول انقلاب در میتینگ هایی که در دانشگاه تهران می گذاشت که نوارش هم امروز هست، در تبیین جهان عکس [آقای] خمینی را زیر میزش قرار می داد و خود مسعود رجوی بارها و بارها در قرارگاه اشرف مطرح کرده بود که در آن زمان در اوایل انقلاب همه دست [آقای] خمینی را بوس می کردند و من صورت [آقای] خمینی را بوس می کردم و بعد مسعود رجوی می آید و با نظام دیکتاتوری حزب بعث صدام حسین وارد معامله می شود و امروز هم در مصاحبه قبلی که گفتم، وارد معامله با ارتش آمریکا می شود که من با دوستانم وارد بحث و تلفن نشوم. البته من گفتم هر چقدر مجاهدین می خواهند این معاملات کثیف را انجام بدهند، بیشتر دست خودشان رو می شود و هزار و یک طریق راه است که ما بتوانیم مجاهدین را افشا کنیم. در این روز هم مریم رجوی با اشاره به این که فروغ چه زنی بوده و چه کاری کرده، می آید دست می دهد و او را به عنوان یک مادر شهید مجاهد با عنوان یک سمبل مطرح می کند. البته این کار مریم رجوی بیشتر خودش را افشا کرد و برای مردم بیشتر افشا شد که مریم رجوی تا کجا حاضر است وارد تبلیغات بشود و حاضر است با چه کسانی وارد بحث و گفتگو شود. مریم رجوی! من در این مدت که در آلمان هستم، مجاهدین و هوادارانشان وقتی که به من مراجعه می کنند، سعی می کنند من را نصیحت کنند و شروع می کنند صحبت کردن. خواستم از شما خواهشی داشته باشم و این خواهش را از یکی از وکلای شما در همین شهر کلن هم داشتم و خواستم در این مصاحبه به شما بگویم. من اصلاً نیازی به نصیحت ندارم. با آگاهی و با اختیار دارم مصاحبه می کنم و با کینه ای که از شخص شما دارم. من همیشه گفتم و مجدداً هم می گویم سازمان مجاهدین باید پاسخگوی تمام جنایاتش باشد. پاسخگوی عملکردش در این 25 سال باشد و من هنوز معتقد هستم که بسیاری از مجاهدین که در قرارگاه اشرف هستند، افراد بسیار نمونه در تاریخ هستند ولی اینها فریب تو را خوردند و یا به تو بگویم به دلیل سادگی و نداشتن فهم سیاسی به واقعیت ها هنوز نرسیدند. پس دعوای من با افراد مجاهدین اصلاً نیست. دعوای من اصلاً با هواداران مجاهدین نیست. جنگ من فقط و فقط با شخص مریم رجوی و مسعود رجوی و فرماندهان این سازمان است. همانطور که در کتابهای مجاهدین، هنوز که هنوز است حضور دارد، بنیانگذار سازمان مجاهدین صحبت از یک ایدئولوژی سانترالیزم دموکراتیک می کند. یعنی بنیانگذار مجاهدین که این سازمان را تشکیل داده به خودش نگفته رهبر عقیدتی، گفته یک رأی سانترالیزم یعنی یک مجموعه افرادی که می آیند و رأی می دهند. ولی مسعود رجوی چکار کرد؟ خودش را به عنوان کاندید ریاست جمهوری معرفی کرد. خودش را به عنوان فرمانده کل ارتش آزادیبخش معرفی کرد. خودش را به عنوان رهبر عقیدتی و بعد خودش را به عنوان مسئول شورای ملی مقاومت کرد. در آخرسر امیدوار هستم که توانسته باشم وظیفه ملی ام را به نحو احسن انجام داده باشم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا