به رنگ طنز اما كاملاً واقعي!
اخباري پراكنده از تشكيلات مجاهدين
– برخي اعضاي رها شده از تشكيلات مجاهدين روايت كرده اند كه؛ سازمان مجاهدين به عنوان يكي از آخرين راهكارهاي واكسينه كردن خود در برابر افشاگري هاي جداشدگان،به تازگي اقدام به ريختن داروهاي اعصاب در غذاي خواستاران جدايي و به ويژه كادرهاي مسئله دار نموده است. البته زماني كه صدام سقوط نكرده بود پروسه ي رواني كردن مخالفين و جداشدگان سازمان توسط رژيم صدام و در زندان هاي ابوغريب و ديگر جاها و با شيوه هايي ديگر انجام مي پذيرفت حتي بعضي اعضاي جدا شده ي مجاهدين گفته اند كه سازمان در زمان صدام، به وسيله ي آمپول هايي كه به برخي كادرهايش تزريق مي كرد،آن ها را اخته مي نمود!… اما،اكنون كه مجاهدين صدام را ندارند خودشان اين جنايات را انجام مي دهند!!!
– مي گويند؛در يكي از نشست هاي تشكيلات مجاهدين،هنگامي كه يكي از اعضاي معترض و خواستار جدايي توسط افراد حاضر در جلسه، زير انواع فشارهاي روحي واقع شده بود،ناگهان مهدي ابريشمچي – شوهر سابق مريم! – مثل ديوانه يي كه زنجير بريده باشد، به طرف فرد خواهان جدايي حمله برده و او را زير مشت و لگد گرفت، وقتي كه آن فرد زير مشت و لگد ابريشمچي مدام مي پرسيد؛چرا مرا مي زني؟ ، ناگهان ابريشمچي فرياد زد : اگر الان تو را نزنم فردا در برابر خدا و امام زمان چه پاسخي بدهم!؟.
البته مجاهدين ( و به ويژه افراد سرسپرده يي چون مهدي ابريشمچي) امام زمان را مسعود رجوي مي دانند ولي اين امر نه از سر اعتقاد و ايمان بلكه تنها ناشي از فشار و مناسبات تملق پروري است كه خود رجوي آن را ساخته و پرداخته است!….
– برخي اعضاي رها شده ي مجاهدين مي گويند؛ در يكي از نشست ها كه مريم بدون رجوي حضور يافته بود ( در زمان صدام) در هنگام صحبت،با دست به سوي عكس مسعود رجوي در بالاي جايگاه ( سن) اشاره نمود و گفت: خداي زميني اين جاست!…
همين تابو به خيلي از كادرهاي رده بالا القا شده بود و زماني كه يكي از اعضاي معترض درجمعي با حضور نادر رفيعي نژاد ( از شكنجه گران سازمان) با اشاره به موضوع بت كردن رجوي از مسئولين پاسخ مي خواست ،نادر رفيعي نژاد بر سر او فرياد زد گفت : بله كه ما رجوي را مي پرستيم. چرا نپرستيم و به او ننازيم؟ مانند او در تاريخ ايران وجودندارد!…
جمله اي كه رفيعي نژاد گفته است مورد تأييد ما نيز مي باشد و ما هم به واقع مي گوييم؛در تمام تاريخ ايران تاكنون كسي مثل رجوي پيدا نشده است و كافي است كارنامه ي اعمال رجوي نگريسته شود: كلكسيوني از انواع جنايت و خيانت!…
– شنيده ايم كه ؛ سازمان مجاهدين و شخص رجوي، چنان از فعاليت ها و افشاگري هاي انجمن نجات عصباني و درمانده شده است كه در نشست هاي اخير درون تشكيلاتي شان از قول رجوي به نيروهاي خود اعلام كرده اند ؛ تضاد اصلي مجاهدين در حال حاضر فقط انجمن نجات و اعضاي جدا شده مي باشند.
مجاهدين كه هميشه تضاد اصلي سازمان را جمهوري اسلامي معرفي مي كردند ،حال چنان در برابر فعاليت هاي روشنگرانه ي جداشدگان – در قالب انجمن نجات و يا گروه هاي چند نفره جداشدگان در كشورهاي اروپايي يا امريكا – به پيسي و بوري افتاده اند و چنان از افشاگري هاي اين افرادخشمگين و هراسان شده اند كه تمام شعارها و اهداف بيست و چهارسال اخير شان را زير پا نهاده و چند عضو جدا شده و انجمن نجات را كه با دست خالي و تنها با سلاح حقيقت (و از طريق قلم و زبان خويش ) پرده حقايق بر مي دارند را دشمن اصلي سازمان مجاهدين معرفي كرده اند!. آيا اين اوج درماندگي و عجز مجاهدين نمي باشد!؟…
– برخي اعضاي رها شده از تشكيلات مجاهدين نقل كرده اند؛ در يكي از نشست هاي آخر كه رجوي هنوز غيبش نزده بود، وقتي برخي اعضاي سازمان از رجوي سئوال كردند؛اگر صدام سقوط كرد و دولت بعدي بخواهد ما را از عراق اخراج كند،چه مي كنيم ؟ ، رجوي در پاسخ به آن ها گفت:من همين الان،همين جا به تك تك شما مجاهدين دستور مي دهم ،اگر روزي از عراق اخراج شديد ،هر عضو تشكيلات موظف است به هر طريق ممكن خود را به اروپا و امريكا برساند ،و در آن جا اقدام به اعدام انقلابي اعضاي خائن و بريده ي مزدوران جدا شده و نيز تمام اضداد بنمايد، و بايد آن ها را قتل عام كنيد! ( اضداد از نظر مجاهدين شامل افراد و گروه هايي مي شود كه مجاهدين را قبول نداشته و به جاي مشي مسلحانه و تروريستي اعتقاد دارند بايد از طريق كار سياسي حكومت ايران را ساقط نمود و مجاهدين بارها در نشريات و رسانه هاي خود رسمي وآشكار تهديد كرده اند كه پس از پيروزي و به قدرت رسيدن،همان طور كه پاسداران و افراد حكومت ايران را مي كشند اين اضداد و دگرانديشان مخالف مجاهدين را نيز اعدام خواهند نمود!…
به قول شاعر
گربه مسكين اگر پرداشتي تخم گنجشك از جهان برداشتي