عنصر مجاهد خلق و انرژی هسته‎ای!

عنصر مجاهد خلق و انرژی هسته‎ای!
حبیب‎الله خرمی
عملیات مجاهدین خلق در تابستان 1367 که شادروان دکتر قاسملو آن را دروغ جاویدان نامید کارنامه مردودی مسعود رجوی این شاگرد کودن در مدرسه صدام را زیر بغلش داد.
در یک قلم حاصل این تشبُث بلاهتبار به کشتن دادن تعداد 1360 تن از معترضین بالقوه گردید. آری آنان که به قربانگاه رفتند امثال علی زرکش ها, معترضین و مخالفین بالفعل و بالقوٌه سازمانِ جاسوس پرورو بیگانه پرست مذکور بودند. شاهد این ادعا حضور دها تن از زخمی شدگان عملیات دروغ جاویدان در جمع منشعبین است که در سراسرجهان به افشاگری پرداخته و کوس رسوائی اغواگران را بر بام جهان به صدا در میاورند. غمبارترین پیامد این ماجراجوئی گریبانگیر زندانیان مظلومی شُد که قربانی خشونت بیمعنی و جنگ قدرتِ ارتجاع مغلوب با ارتجاع غالب شدند.
خاطراتی از آن روزهای تاریک:
قبل از عملیات دروغ جاویدان در جائی بنام سالن اجتماعات مسعود رجوی که او را در این نوشته مسعود متواری مینامیم, چنین ادعا کرد که:
توان رزمی یک لشکر ارتش آزادیبخش برابری است با توان رزمی یک لشگر ارتش آمریکا (1).
این جمله دقیقاَ و مو به مو از ادعاهای سخیف کسی است که خود را نوک پیکان تکامُل میدانست.
پیش کشیدن این مقایسه برای بالا بردن روحیۀ قربانیان َ ساده لوحی بود که پروسه شستشوی مغزی را گذرانده و از دنیای بیرون بیخبر و ایزوله شده بودند. محتوی بحث تلاش در قبولاندن این بود که لشگرهای سپاه پاسداران و ارتش رژیم جمهوری اسلامی قابل مقایسه با ارتش ازادیبخش نیستند. و ما باید برای تخمین توان رزمیمان خود را با ارتش صاحبخانه (منظور صدام) و یا بهتر است با ارتش امریکا مقایسه کنیم.
استدلال مسعود متواری این بود که پسداران رژیم یک نیروی غیر کلاسیک است و ارتش هم که به عنوان مقابله با قدرت خارجی در خدمت رژیم است در مقابل رزمندگان ازادیبخش مقاومت نخواهد کرد و عمده نیروهای آن به ما میپیوندندو نیروی بسیج اصلاَ به حساب نمیاید و اینها هم توسط مردم تار ومار خواهند شد. پس برای تعیین توان رزمی یک لشکر خود باید توان یک لشگر ارتش امریکا را در نظر بگیریم. برای تعمیق این بحث مسعود متواری به موضوع تعداد پرسُنل و چگونگی برابری آن پرداخت. برای جنبه کارشناسانه دادن و تئوریزه کردن بحث یک افسر نیروی زمینی به نام احمد سُلطانی را که از کمپ اسرای عراق پیوسته بود فراخواند تا آمار و ارقام ارتش کلاسیک را بازگو کند (2). با استناد به ارقام افسر مذکور رجوی تعداد نفرات یک لشگر ارتش کلاسیک را دوازده هزار نفر اعلام کرد که در اینجا لازم میامد که چاره ای بیندیشد تا موازنه ای برای برابری تعداد نفرات یک لشکر ارتش خودش که رقمی بین نود تا صد نفر بود برقرار کُند!
در اینجا بود که بحث 1 به 100 و 1 به 1000 مطرح شُد! فرماندهان بیغیرت مجاهدین که همه چیزِخود را به خاطر به دست آوردن رده و سواری گرفتن از همرزمانشان به رجوی ملعون فروخته بودند, یکی از دیگری سبقت گرفته و توان خود را بالا و بالاتر اعلام میکردند و میگفتند که ما از انقلاب خواهر مریم چندین و چند برابر شدیم! همین پهلوان پنبه ها وقتی که رده هایشان را میگرفتند فَشَل شده, آر پی جی میخوردند و به شکل رقت انگیزی در آسایشگاه بیمار می افتادند. برای تکمیل بحث و جا انداختن آن پای انشتن هم به میان آمد وطرح فرمول او (3) در آن نادانکده موضوع بحث گردید. جالب است ببینیم که رهبر مجاهدین چگونه آن را تفصیر میکند.
آنچه در زیر مطالعه مینمائید استدلالات مسعود متواری در جمع به اصطلاح او با سوادترین ارتش دنیا است :
برای سرنگون کردن رژیم جمهوری اسلامی ما به نیرو نیاز داریم. پس باید انرژی لازم را آزاد کنیم.
من چه دارم؟ عنصُر مجاهد خلق و با این عنصُر باید بتوانم این انرژی را آزاد کنم.
طبق فرمول انرژی = جرم ضربدر سرعت نور به توان دو.
در اینجا به دستور رجوی در حالی که چوب فرماندهی را در دست داشت (چوبی که ژنرالها در یک ارتش واقعی هنگام توجیه نقشه نظامی مورد استفاده قرار میدهند) خانم رئیس جمهور روی تابلو فرمول را نوشت و ضمن توضیحات رهبری به محاسبات علمی پرداخت. برای اینکه جانب احتیاط گرفته شود و جنبه علمی قضیه رعایت شود تمامی موجودی عنصُرمجاهد را تنها یک گََِرَم فرض نمودند و بدین ترتیب:
جرم = 1 به دست آمد.
سرعت نوربر حسب کیلومتر در ثانیه = 300.000 نیزثبت گردید.
300.000 به توان 2 = 90000000000
شما خواننده عزیزسرنوشت بقیه فرمول را خودتان تعیین نمائید.
خلاصه با جمع و تفریقهای کذائی این انرژی آزاد شده را به آتش تانک تبدیل کرده و حاصل ان در میان سوت زدنها و کف زدن های ممتد مریدان به قرار زیر شُد!
12000عدد تانکِ تی 52 که به مدت 48 ساعت پیوسته آتش می کُنند.
نتیجه این بحث تا کنون روشن کرد که :
یک گِرَم عنصُر مجاهد خلق مساوی است با آتش مداوم دوازده هزار عدد تانک تی 52 به مدت 48 ساعت.
در اینجا بود که رهبری شارلاتان مجاهدین خلق خطاب به جماعت مسخ شده خواستار 1 گرم عنصُر مجاهد خلق شُد! مسعود متواری میگفت: من زیاد از شما نمیخواهم, کافی است که تنها یک گرم عنصُر مجاهد داشته باشید بقیه اش با من! همه هم دیدند که چگونه رهیر مارگیر مجاهدین بحث را پیروزمندانه به نتیجه رساند.
قضاوت را شما خواننده عزیز این سُطور بنمائید, اساساً فرمول اشتین ربطی به عنصُر مجاهد خلق دارد؟
آیا عنصُر مجاهد خلق را با گرم میشود تصور کرد؟
لازم میدانم به حضورکسانیکه از نزدیک با مجاهدین آشنا نشده اند تأکید کنم که اینجانب نگارنده این مطالب قصد مزاح ندارم. و این مطالب ساخته و پرداخته من نیست. بلکه دقیقاً از نمونه بحثهای جدٌی رهبری مجاهدین با پیروان است که ضمناً نمودار رابطه ناصادقانه و توهین آمیز ولایت فقیه از نوع مجاهد با مریدان خود است.
با چنین شناختی از رهبری مسخره مجاهدین خلق میتوان تصور کرد که او در تخیلات سفیهانه اش از سالها پیش به دنبال کشف و استفاده سلاح هسته ای بوده است همان چیزی که او امروزه با نهایت توانش میکوشد تا به امپریالیسم جهانخوارخطرش را آشکار کند.زهی خیال باطل و زهی خفت. از طرفی بعید نیست که با توجه به نبوغ ذکر شده, مسعود متواری در اعماق فکر بیمارش در پی استفاده از سلاح شیمیائی بوده یاشد خاصه آنکه هنوز روی علی شیمیائی معاون صدٌام میتوانست حساب کند.
امٌا آن چیزی که پس از سالیان فکر اینجانب را مشغول داشته است, آن چوب مخصوص ژنرال نضامی است در دست رهبری مجاهدین در نشست جمعی یادشده! آیا ایشان چوب را با خودش بُرد یا بدون چوبمتواری شُد؟ خلاصه سرنوشت مسعود متواری چندان اهمیت ندارد سرنوشت ان چوب به راستی چه شُد؟
در آینده مطالب قابل تأمل بیشتری از جلسات مسعود متواری در اختیار شما عزیزان قرار میدهیم.
شاد باشید.
________________________________________
(1) تمامی کسانی که در آن نشست حضور داشتند ومجاهدانه این غلوٌها را میپذیرفتند حال از خود خواهند پرسید که: چرا 28 لشکر ارتش ازاریبخش با اشاره یک گروهبان ارتش آمریکا دستها را بالا کرد؟ چرا ارتشک ما که 28 برابر یک لشگر ارتش آمریکا توان رزمی داشت (اگر افاضات رهبری را جدٌی بگیریم) مفتضحانه تسلیم شُد؟ ما که با صدٌام پیمان اُخوت خوانده وبا حزب بعث اجین شده و ضد امپریالیست هم بودیم, چرا با این وصف لشگرهای آمریکا را تار و مارو منهدم نکردیم؟
(2) همین اقای احمد سُلطانی بعد از مدتی مُعترض سرسخت رجوی شد و به شکل سوأل برانگیزی ناپدید شُد! و امیدوارم که در هر صورت زنده و در حیات باشد در غیر این صورت او نیز توسط مافیای مجاهدین سربه نیست شُده است.
(3)E = M C2
طبق این فرمول انرژی مساوی است با جرم ضربدر سرعت نور به توان دو
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا