بیایید درباره تغییر رژیم صحبت کنیم
مسعود خدابنده/ آسیا تایمز
در حالی که وضعیت اختلافات بر سر برنامه هستهای ایران نامساعدتر میشود و در حال تبدیل شدن به یک بحران است، خط مشی واشنگتن درباره جمهوری اسلامی تحت نگاه موشکافانه قرار دارد. گروهی از نومحافظهکاران افراطی خواهان برخورد قاطعانه با ایران هستند، و در همین حال جامعه وسیعتر سیاستگذاری ایالات متحده کاملا از بیهودگی و خطرات این رویکرد آگاه است.
پرونده تغییر رژیم در ایران مشتاقانه توسط کمیته خط مشی ایران (آیپیسی) دنبال شده، که عمدتا از افسران ارشد بازنشسته نظامی تشکیل شده و منحصرا توسط یک افسر عملیاتی سابق سیا اداره میشود. این کمیته، که از ارتباطات نزدیک با پنتاگون بهره میبرد، از جانب گروه اپوزیسیون ایرانی مجاهدین خلق- سازمانی که رسما تروریستی اعلام شده- مأمور گردیده که لابی حرفهای و خدمات روابط عمومی را انجام دهد.
در سوی دیگر افرادی هستند که خواهان مذاکرهاند. روز دوشنبه، وقتی وزارت خارجه اعلام کرد که به سفیر ایالات متحده در عراق، زلمی خلیلزاد، اجازه داده شده با مسئولان ایرانی ملاقات داشته باشد، این گروه به نوعی پیروزی دست یافت. شان مککورمک، سخنگوی وزارت خارجه، گفت: او اختیارات محدودی در این باره دارد که به صورت اختصاصی موضوعات مربوط به عراق را شامل میشود.
در عین حال، کمیته خط مشی ایران پروایی نخواهد داشت. لابی از جانب یک سازمان ضد امریکایی و بدنام تروریستی مانند مجاهدین خلق به اندازه کافی بحثانگیز هست، اما آیپیسی این برداشت را القا میکند که از حمایت فراتر رفته و اکنون، با همه اهداف و مقاصد، نماینده مجاهدین خلق در ایالات متحده است.
گرچه این ژستهای احساسی در کوتاه مدت تبلیغات خوبی علیه ایران بوجود میآورند، سرنوشت محتوم مجاهدین خلق بدان معنا است که تک تک اعضای آیپیسی در خطر جدی تخریب شهرتشان در بلند مدت قرار دارند.
تغییر رژیم در ایران؟
درک مناسب از رابطه بین مجاهدین خلق و آیپیسی مستلزم درک بحث تغییر رژیم است که اکنون در واشنگتن جریان دارد. اگرچه ایالات متحده پروندهای را علیه عراق تشکیل داد (بخاطر دارا بودن سلاحهای کشتار جمعی)، پرونده نومحافظهکاران علیه ایران پیچیدهتر است. اظهارات اخیر محمود احمدینژاد درباره اسرائیل که قضاوت صحیحی دربارهشان صورت نگرفت (مبنی بر این که اسرائیل باید از نقشه محو شود)، همراه با نگرانیهای دیرینه ایالات متحده درباره خواستههای هستهای ایران، به اردوی نومحافظهکاران امکان داد پروندهای علیه ایران تشکیل دهند که در آن جایی برای مذاکره وجود ندارد.
در سال 2003، سناتور سام براون بک لایحه حمایت از آزادی و دمکراسی ایران را تقدیم کرد، که سناتورها ریک سنتوروم و جان کورنین از آن حمایت کردند. بعد از برخی تغییرات در لایحه، که اکنون النا روس-لتینن بانی آن است، بالاخره در تاریخ 13 آوریل امسال به عنوان لایحه حمایت از آزادی ایران به تصویب رسید (HR282). این لایحه امکان کمک سیاسی و مالی.. به گروههایی که از دمکراسی و پیشبرد آن در ایران حمایت میکنند و با دولت غیردمکراتیک ایران مخالف هستند را امکانپذیر میکند. در حالی که براون بک کمک مالی را برای رضا پهلوی و گروههای سلطنت طلب در نظر گرفته بود، روس-لتینن مجاهدین خلق را به عنوان بهترین دریافت کننده دلارهای میلیونها مالیات پرداز معرفی کرد.
این عمل با مخالفت بسیاری از گروههای ایرانی، از جمله شورای ملی ایران امریکا مواجه شد، که اعلام کرد در حالی که حامیان ادعا میکنند که هرگونه اقدامی کمتر از تغییر رژیم بعید است بتواند باعث تغییر در ایران شود، مخالفان میگویند تبدیل تغییر رژیم به یک خط مشی رسمی احتمال دیپلماسی را از بین میبرد و مواجهه بین ایران و ایالات متحده را غیرقابل اجتناب میسازد. موسسه امور اجتماعی، فدراسیون یهودی ایرانی امریکایی (IAJF) و کمیته خط مشی ایران در واشنگتن در میان گروههایی بودند که برای این لایحه لابی کردند.
کمیته خط مشی ایران
آیپیسی، یک سازمان پژوهشی که در ماه فوریه توسط ریموند تانتر- استاد علوم سیاسی در دانشگاه جورج تاون- تاسیس شد، مورد حمایت چندین سیاستمدار و تحلیلگر نومحافظه کار، از جمله داگلاس فیث، فرانک گفنی، مایکل لدین، ریچارد پرل، پل ولفوویتز، دونالد رامسفلد، کاندولیزا رایس، تام تانکردو و باب فیلنر، قرار دارد.
ظاهرا، سکوی کمیته خط مشی ایران منعکس کننده این ایده نومحافظهکارانه است که ایران تهدیدی برای امنیت ایالات متحده است و این که تغییر رژیم راه حل ارجح میباشد. شعار پایگاه اینترنتی آیپیسی دیگر جایی برای تردید باقی نمیگذارد: قدرت دادن به ایرانیها برای تغییر رژیم. گزارش از خط مشی که در تاریخ 10 فوریه منتشر شد این ایده را بسط میدهد تا اعلام کند که گروههای اپوزیسیون ایرانی باید نقشی محوری در سیاستگذاری ایالات متحده درباره ایران ایفا کنند. همچنین با بیعلاقگی میافزاید که گزینههای نظامی و دیپلماتیک باید باز نگه داشته شوند.
بررسی اولین گزارش رسمی آیپیسی نشان میدهد که زبان و تبلیغات به کار رفته در آن به طرز توجیه ناپذیری با زبان و تبلیغات مجاهدین خلق یکسان است، و بنابراین تردیدی برای تحلیلگران آگاه و مجرب باقی نمیگذارد که بخشی از این گزارش – اگر نگوییم همه آن- توسط عوامل مجاهدین خلق در ایالات متحده نوشته شده است. این سبک در دو گزارش بعدی کمیته خط مشی ایران که در ژوئن و سپتامبر منتشر شدند نیز به چشم میخورد. تبلیغ به اصطلاح راه سوم، به نحو عجیبی متهم کردن جمهوری اسلامی شیعی مذهب به گسترش دادن جهاد سلفی القاعده-گونه (که در کل ضدشیعی است)، و به غلط متهم کردن ایران به قرار داشتن در پشت شورشها در عراق به عنوان نیروی اصلی، کلا از تکنیکهای فریب اطلاعاتی مجاهدین خلق هستند.
جالب این که، گزارش ماه ژوئن، به نام انتخابات ساختگی و تغییر رژیم، اصولا واکنشی بود به گزارش سازمان دیدهبان حقوق بشر، که مجاهدین را به شکنجه اعضای ناراضی و دیگر شکلهای نقض حقوق بشر متهم کرده بود. اما بار دیگر، آیپیسی با استفاده از زبانی که اختصاصا متعلق به مجاهدین خلق میباشد درباره گزارش دیدهبان حقوق بشر چنین گفت:
آیپیسی گروه ویژهای از حقوق بشر را موظف کرد درباره اتهامات منتسب به مجاهدین خلق و گروههای مربوطهاش و ادعاهای وارد شده از جانب دیدهبان حقوق بشر علیه این گروه تحقیق کند. نتایج تحقیقات این کمیته حاکی از آن است که ادعاهای موثق دیدهبان حقوق بشر در واقع بیانیههای عوامل وزارت اطلاعات و امنیت ایران، بخصوص محمدحسین سبحانی و فرهاد جواهری یار هستند. تهران اکثر کسانی که مورد مصاحبه دیدهبان حقوق بشر قرار گرفتند را با هدف بدنام کردن اپوزیسیون اصلی، مجاهدین خلق، از ایران به اروپا فرستاد.
این جملات مانند تبلیغات مجاهدین خلق هستند. اما از این جزئیات مهم که بگذریم، آنچه درباره آیپیسی تکاندهنده است این میباشد که هیچ کدام از افرادی که در آن عضو هستند در واقع کارشناس مسائل ایران نمیباشند، حال از کارشناس درباره تاریخچه خونین و ایدئولوژی بغرنج فرقه گونه مجاهدین بگذریم. بنابراین شاید تعجب برانگیز نباشد که آیپیسی با دقت از مباحثه با اعضای سابق مجاهدین خلق اجتناب میکند.
اگر رابطه بسیار سئوال برانگیز بین آیپیسی و مجاهدین خلق را در نظرنگیریم، راه حلی که توسط آیپیسی برای اختلاف خط مشی درباره ایران ارائه شده کلا متقاعد کننده نیست. در اولین گزارش رسمی آیپیسی، مولف ابتدا گزینههای نظامی و دلجویی را بررسی میکند و سپس نتیجه میگیرد که واشنگتن باید گزینه سومی را در نظر بگیرد، گزینهای که نقشی محوری برای اپوزیسیون ایرانی در نظر میگیرد تا تغییر رژیم را تسهیل کنند. مشکل برای آیپیسی این است که دولت ایالات متحده ذاتا به مجاهدین خلق- که دارای تاریخچهای از تبلیغات ضدغربی است، تنها سازمان ایرانی است که به قتل امریکاییها اعتراف کرده، و نزدیک به 20 سال یکی از متحدان ثابت قدم صدام حسین بوده- اعتماد ندارد.
علاوه بر این، اشتیاق کمحرارت آیپیسی برای استفاده از نیروی نظامی علیه ایران، در بهترین حالت، فریب دهنده است. در حقیقت، اگر آیپیسی درباره پیشبرد منافع مجاهدین خلق جدی باشد، آن وقت باید درک کند (همانطور که مجاهدین درک میکند) که فقط نیروی نظامی عظیم به رهبری ایالات متحده علیه ایران میتواند گروههای تبعیدی به حاشیه رانده شده مانند مجاهدین خلق را مطرح کند.
علاوه براین، نگاهی سریع به شرح حال دیگر اعضای آیپیسی نشان میدهد که چرا این سازمان پژوهشی مرتبط با مجاهدین خلق برای جنگ علیه ایران لابی میکند. این گروه از افسران نظامی ارشد بازنشسته، یک سفیر سابق، و کلر مک لوپز، افسر عملیاتی سابق سیا (و تنها مدیر آیپیسی و نقطه اصلی تماس با مجاهدین خلق) تشکیل شده، و تخصص این افراد و راههای حرفهای آنها بر پیشبرد راههای نظامی، و نه صلحآمیز، مبتنی است. بعلاوه، بسیاری از آنها با کمیته امور اجتماعی اسرائیل امریکا (آیپک) و پژوهشگاههای مرتبط با آن وابسته هستند.
مجاهدین خلق: سرمایه گذاری بد
ظهور آیپیسی به عنوان نماینده مجاهدین خلق در ایالات متحده مستقیما به طبقهبندی این گروه در سال 2003 ربط دارد. تا اوت 2003، مجاهدین خلق قادر بود تبلیغات خودش را از طریق شورای ملی مقاومت ایران – که اعضایش همان اعضای مجاهدین خلق هستند- پیش ببرد.
شورای ملی مقاومت ایران در اوت 2003 در ایالات متحده ممنوعه اعلام شد، وقتی که وزارت خارجه این سازمان پوششی را به عنوان نام مستعار مجاهدین خلق به لیست گروههای تروریستی اضافه کرد. به همین ترتیب، شاخه نظامی کوچک مجاهدین خلق در عراق، به اصطلاح ارتش آزادیبخش ملی ایران در عراق در آوریل و می 2003 توسط نیروهای امریکایی بمباران، خلع سلاح و منحل شد. مجاهدین که حمایت صدام حسین را از دست داده اکنون به دنبال حمایت دولت امریکا و گروههای لابی مرتبط با اسرائیل در واشنگتن است.
به عنوان بخشی از این تلاش برای کسب مقبولیت در غرب، مجاهدین خلق خودش را به عنوان گروهی پلورالیست، سکولار و حامی دمکراسی نشان داده، که نقش زنان را ترویج مینماید و از حقوق بشر حمایت میکند. ابزارهای این گروه در این عمل، تصویر فمینیزه شده رهبرش، مریم رجوی، در لباس غیرنظامی، و قرار دادن علیرضا جعفرزاده، سخنگوی دیرینه مجاهدین خلق در ایالات متحده، به عنوان تحلیلگر مستقل درباره ایران در شبکه فاکس نیوز بودهاند.
اما حتی این امر هم برای تغییر دادن برداشتها کفایت نکرده، و با آگاه شدن نمایندگان از فریبهایی که آنها را به سوی امضا کردن اسنادی سوق داده که در ظاهر رژیم ایران را محکوم کردند، اما در اصل با حروف کوچک از مجاهدین خلق حمایت نمودهاند، حمایت کنگرهای از این گروه شدیدا کاهش یافته.
خلق آیپیسی را میتوان بهترین امتیاز تبلیغاتی برای مجاهدین خلق، در تلاش این گروه برای نوسازی خودش، دانست. اما مجاهدین خلق هرگونه هم که خود را عرضه نماید، باز نمیتواند از گذشتهاش فرار کند. شبح فدائیان جوان شستشوی مغزی شدهای که در اعتراض به دستگیری مریم رجوی در پاریس در ژوئن 2003 خود را به آتش کشیدند هنوز اروپا را رها نکرده است.
بعلاوه، اکنون اعضای سابق مصممانه و سازمانیافته تلاش میکنند تا رهبران را وادار به حساب پس دادن کنند. در 24 نوامبر گروهی از فعالان ضدجنگ و اعضای سابق مجاهدین خلق کنفرانسی مطبوعاتی را در واشنگتن برگزار کردند به نام ارتباط صدام با تروریسم بینالمللی. در این کنفرانس فیلمهایی که به صورت محرمانه توسط سرویسهای امنیتی خود صدام ضبط شده بودند، و روابط مالی، لجستیکی و اطلاعاتی بین رژیم سابق و مجاهدین خلق را مستند میکردند، به نمایش درآمدند. علاوه بر این، یک مستند دخالت مجاهدین خلق در سرکوب شورش اکراد در سال 1991، بلافاصله پس از جنگ اول خلیج فارس، را فاش کرد.
یک روز قبل از این کنفرانس مطبوعاتی، مجاهدین خلق بیانیهای صادر کرد و ادعا نمود که اعضای سابق توسط وزارت اطلاعات ایران اعزام شدهاند تا از حذف شدن سازمان از لیست تروریستی جلوگیری نمایند. روز بعد، آیپیسی بیانیهای صادر کرد و همان اتهامات بیاساس را تکرار نمود. با تاسف برای آیپیسی، یونایتد پرس اینترنشنال بیانیه را برداشت و منتشر کرد. کاملا روشن بود که آیپیسی صرفا بیانیه مجاهدین خلق را تکرار کرده بود و به صورت مستقل اطلاعاتش را کنترل نکرده بود. متعاقبا، تانتر و دیگر اعضای آیپیسی اکنون تحت تعقیب قانونی همان کسانی قرار دارند که به دروغ به آنها افترا زدند.
گرچه پیشبرد تغییر رژیم در ایران یک گفتمان مشروع است، حمایت از سازمانهای تروریستی با تاریخچه مستند ضدامریکایی اصلا مشروعیت ندارد. اعضای آیپیسی ممکن است بخواهند در موضع خودشان بازنگری کرده و به این نتیجه برسند که حمایت از یک سازمان تروریستی که تقریبا مورد نفرت همه ایرانیها با عقاید سیاسی مختلف قرار دارد، ارزش از دست دادن شهرت شخصی را ندارد.
* مسعود خدابنده عضو سابق مجاهدین خلق، که عمدتا در بخش اطلاعات و امنیت سازمان خدمت کرد. خدابنده در سال 1996 سازمان را ترک کرد و اکنون در شمال لندن، به عنوان مشاور امنیتی مشغول به کار است. او بیش از 25 سال است که به عنوان اپوزیسیون ایرانی فعالیت میکند. وی به عنوان کارشناس مسائل ایران از نزدیک با مرکز پژوهش ضدتروریسم در پاریس کار میکند.