باورهایتان را نکشید بیشرم ها!
فرزاد فرزین فر ، سی و یکم ژانویه
( در اعتراض به کشتار بیشرمانه و انقراض پرندگان به جرم واهی! )
( تقدیم به تمامی مردم جهان که در نگرانی از عملیات تروریستی بسر میبرند منجمله در این شرایط بخشی از ایرانیان در سکوت ناباورانه و شرمگینانه مدعیان دمکراسی و حقوق بشر ، توسط مافیای تبهکار رجوی – در اروپای آزاد!؟ – علنا محکوم به مرگ شده اند! )
چه کسی باور خویش را کشته است ؟
چه کسی باور خویش را به زندان برده است!
چه کسی ره به جهالت برده است ؟
چه کسی راه به شبها برده است ؟
چه کسی وز پی یک لقمه نان خون دگران را خورده است ؟
چه کسی وز پی شهوت رانی خویش حرمت خوبان برده است ؟
چه کسی این هم ننگ ، این همه بیشرمی به جهان آورده است؟
هان! تو!
هان تو ای جانور زشت دو پا!
رنج آن طفل حزین را تو به یغما بردی!
مزد آن کارگر پیر را تو چپاول کردی!
حرمت آن همه زن را به جهالت بردی!
شرم نبردی همه را آزردی!
خلق نمانده است خلقها را کشتی!
گر نبود نان تجارت!
این جهان را زیر و رو میکردی!
ای عجب!؟
ناجی خلقها شده ای!
ای دروغگو برو اینهمه رسوا شده ای!
تو مریضی و ، مرضت حاصل ما!
کس نبود درمان تو ، ثمرش حاصل ما!
جرم ما پرواز آزادی بوُد!
جرم ما پرواز به هر وادی بوُد!
جرم ما فریاد آگاهی بوُد!
جرم ما شادی بوُد!
رقص آزادی بوُد!
گر که جرم است زندگی!
ما به پرواز میرویم تا زندگیست!
لیک!
شرمت باد دوپا!
هیچ ترا نیست!
جزء مسلک درندگی!
چون تو آن زشتی!
ترا حاصل نسیت جزء بندگی!
گر که نابود میکنید ما را در این قرن دروغ و پر فریب!
ما به پرواز آوریم صلح را ، عدل را ، آزادی را!
تا جهان ما شود آزاد برای زیستن!
آزاد زندگی کردن!!
آزاد شدن!!!
تــــــــا که آزاد بود آزادی!!!!
* * *
2/بهمن/1384
22/ژانویه/2006
سوئد