مجاهدین ؛ سازمانی که بود!
ایراندیدبان
در چند سال اخیر و خصوصاً پس از فروپاشی شوروی، دهها عنوان جدید در بازار نشر و کتاب ایران پیرامون مسائل فکری و فلسفی مارکسیسم به طور اعم و مسائل مارکسیسم در ایران شامل گروههای سیاسی، مسائل فلسفی و اجتماعی و سرنوشت آنان به طور اخص، انتشار یافته است. هم چنین بیان تجارب و عبرتآموزی از سرنوشت این قبیل جریانات از خلال مصاحبهها و گفتگوهای چهرههای سرشناس و برجستهی کمونیستی ایران منتشر شده است، اشخاصی که هنوز بسیاری از آنان در خارج از کشور به سر میبرند و ساز مخالفت با جمهوری اسلامی را کوک میکنند.
اکنون دیگر در دسترسترین آثار، مجموعه آثار لنین، تألیفات مارکس، خاطرات ارانی و کیانوری و سران چریکهای فدایی و… میباشد.
این واقعه را قطعاً و به طور طبیعی میتوان نتیجهی بلافصل محو و نابودی کمونیسم و مرتفع شدن تهدیدات امنیتی که از ناحیهی گروههای مسلح کمونیستی متوجه جامعهی ایران بوده است، دانست، به خصوص با نگاهی به فرجام تلخ شکست کمونیستهای ایرانی و صد پاره شدن و نابودی آنان!
اما بدون شک درک زوال و منسوخ شدن فلسفهی مارکسیسم از سوی سیاستگذران انتشارات در ایران، چنین فضایی را بهوجود آورده است که هر فرد ایرانی شخصاً به مطالعه و قضاوت در مورد این فلسفه و عقبههای سیاسی آن بنشیند.
در این میان جای عناوینی که به مطالعه و بررسی سازمان مجاهدین خلق ، گروهی که در سالهای دههی 50 و 60 شمسی در ایران فعالیت داشتند، خالی بود.
بعضاً وجود این خلاء به مسائل امنیتی که این گروه کماکان برای جامعهی ایرانی بهوجود میآورد و یا فعالیتهایی که آنان در کشورهای اروپایی علیه ایران دارند ربط داده میشد.
اما واقعیت این بود که مجاهدین نیز همانند سایر گروههای معتقد به مارکسیسم، سالها بود که از لحاظ فلسفی و سیاسی مرده و از حیض انتفاع خارج شده بود.
اگر چه به لحاظ واقعی و عملاً این گروه پس از جنگ و عملیات فروغ (مرصاد)، به بایگانی گروههای ورشکسته و بدفرجام پیوست، اما ظاهراً حاکمیت ملاحظاتی را در مورد آنها رعایت کرده و ترجیح داده میشد که کمتر به آنها پرداخته شود.
احتیاطی این چنین را مسلماً نمیتوان بیارتباط با نقش هدایتگر صدام تا آخرین دقایق پایانی حکومتش بر روی این گروه دانست، که حتی در سالهای آغاز دههی هشتاد و در ترور سرتیپ صیاد شیرازی خود را نشان داد.
اما پس از سرنگونی صدام و اضمحلال کامل این گروه (با تأخیری قابل توجبه) در سال 1384 شاهد نشر دو عنوان کتاب ارزنده در داخل ایران که مستقیماً به معرفی و بررسی تاریخی و سیاسی این گروه میپردازد بودیم.
کتاب نخست که پیش از آن در خارج از کشور منتشر گردید به نام مجاهدین خلق در آیینه تاریخ نوشتۀ مهنس علیاکبر راستگو، از اعضای پیشین این گروه است، که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر گردید و برای اولین بار جزئیات جدیدی از تشکیلات و روابط مجاهدین را در منظر عام قرار داد. اگر چه قبل از آن، مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتب بسیاری دربارۀ مجاهدین منتشر ساخته بود، اما ویژگی تمام آنها این بود که تا سرفصل پیروزی انقلاب را مد نظر قرار میداد و یا به جستارهایی پیرامون فعالیتهای نظامی این گروه پس از انقلاب اکتفا مینمود. اما بخش قابل ملاحظهای از مجاهدین خلق در آیینه تاریخ به فعالیتهای پس از سال 1360 و تحولات درونی این گروه اختصاص داشت که آن را با سایر کارها متفاوت میکرد و در حقیقت یک سرفصل مربوط به مسائل مربوط به مجاهدین و تغییر نگاه نسبت به این گروه از یک گروه خشن و تروریست، به یک گروه مضمحل و به تاریخ پیوسته بود که نام بامسمای کتاب نیز از آن حکایت دارد.
اما جدیدترین اثر که این روزها منتشر و توزیع گردیده، سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام ، پا را از این فراتر گذاشته و با نگاهی کاملاً علمی، متکی به مستندات تاریخی و بدون هرگونه قضاوت از پیش تعیین شدهی سیاسی، به چند و چون پیدایی تا فرجام این گروه مینشیند و ریشههای فکری و سیاسی این گروه را از سالها قبل بیرون کشیده و نشان میدهد.
مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی که بانی انتشار این کتاب سه جلدی است، و دسترسی به بسیاری از اسناد و اطلاعات مربوط به بازجوییها و سوابق اعضای تشکیل دهندهی این گروه در زمان شاه راداشته است، از بسیاری از مطالب مکتوب در بازجوییها که علیالظاهر بیان آنها میتوانست خیلی بیشتر به معرفی چهرهی زشت و خشن این گروه مدد رساند چشم پوشی کرده تا روایت تاریخیاش آلوده به پیشداوری سیاسی نگردد و این برترین شاخصهی متمایز کنندهی این اثر میباشد.
آنجا که از بازجوییهای منیژهی اشرف زاده کرمانی در میگذرد و صرفاً به انعکاس جملات تلطیف شدهای از وی در مورد مناسبات زنان در این گروه که در همان زمان در روزنامهها انعکاس یافته است میپردازد.
یا آنجا که از بازجویی علی خدایی صفت، یکی از چهرههای شاخص کنونی مجاهدین، توسط جریان مارکسیست شدهی سازمان روایت میکند.
و همچنین شکنجهها و مقاومت بنیانگذاران این گروه در ساواک و دفاعیات مذهبی مهدی رضایی را روایت میکند…
و بسیاری از مطالب دیگر که خواننده در این کتاب با آن مواجه میشود و نشان از بیطرفی و شناخت عمیق و آکادمیک نویسندگان آن دارد.
از سوی دیگر بسیاری از مکتومات تاریخی را آشکار ساخته و روایتگر بسیاری از آنچه تاکنون پنهان مانده است میباشد. از خودکشی رضا رضایی، قتل فجیع مرتضی هودشتیان به دست اعضای خارج کشور گروه فقط به دلیل مشکوکیت، اجبار به خودکشی رفعت افراز، طرح سازمان برای هواپیماربایی در خارج از کشور، اولین طرح ترور آیةالله بهشتی در زمان شاه، دلائل اصلی انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین و دهها مسألهی پیدا و پنهان مربوط به این گروه که این اثر را هرچه ارزشمندتر میسازد و تنها توصیهای که میتوان در رابطه با آن نمود این است که هر محققی آن را مطالعه نماید.
اما نکتهی در خور و حائز اهمیت این است که این کتاب خط پایان و فرجام مجاهدین را ترسیم نموده است و بازگویی و جراحی این جریان با مستندات و عکسهای فراوان در منظر عموم مردم و محققین و متفکرین، چیزی نیست جز ایمان استوار به این واقعیت که مجاهدین خلق ، گروهی که بود.
در آخرین فصل جلد سوم این کتاب که به تحولات مجاهدین پس از اشغال عراق میپردازد چنین میخوانیم :
« اما روند اوضاع در عراق جدید و استقرار مرحله به مرحلهی دولت مردمی که در مقابل همسایهی رنجدیده و بزرگوار خود ایران، احساس تعهد و دوستی عمیق دارد، آخرین روزنههای اندک باقیمانده برای خارج ساختن سازمان از وضعیت مرگ و فروپاشی تدریجی را کاملاً محو نمود. بعد از دو دهه پیوند عمیق و همه جانبهی سرنوشت صدام و سازمان رجوی، دیگر نمیتوان امکان حیات مستقلی برای این گروه از هم پاشیده و متلاشی، متصور بود.
سازمان مجاهدین خلق به فرجام تاریخی خود رسید و میراثی از درد و رنج و خون و عبرت برای تاریخ ایران معاصر برجای گذارد. »