بهترین دوستان من
هدف اتحاد با جنگ طلبان- مجاهدین خلق و حامیانشان
بخش اول
کنوت ملنتین
یونگه ولت آلمان
هفتم جولای 2006
ترجمه از سایت خبرگاه
همکاری بین مجاهدین خلق ایران وتعداد زیادی از نمایندگان اتحادیه اروپا در این هفته به صورت موضوع بحث انگیز درآمده است. در اتحادیه اروپا مدتهاست که گروه حمایت کننده از مجاهدین خلق وجود دارد که خود را ،، دوستان برای ایران آزاد ،، مینمامند. در این گروه تقریبا تمامی خط های سیاسی متفاوت وجود دارند. از جمله آندره بری و هلموت مارکوف از حزب چپ و سوسیالیستهای آلمان پی دی اس.
از این نظر این همکار شدن جالب است که مجاهدین خلق در لیست تروریستی آمریکا و اروپا به عنوان یک جریان تروریستی شناخته شده اند. با توجه به مقیاسهای که حاکم است چنین عنوانی ناحق نیست بلکه دقیقا منطقی است. چون مجاهدین خلق در دهه های هشتاد ونود بمب گذاری، حملات مسلحانه و قتلهای هدف دارد در ایران انجام داده است وامروز هم همچنان به این امر پایبند است. علی رغم این رهائی از این عیب ،، سازمان تروریستی ،، در مرکز خواسته های دوستان پارلمانی مجاهدین قرار دارد.
در اولین نگاه این مساله زیاد مهم نیست چرا که بطور نادری متناقض به اندازه کافی هست که علی رغم مهر تروریستی مجاهدین همه جا بطور قانونی در رفت وآمد میباشند. اما درارتباط با ازاد شدن از بند مهر تروریستی مجاهدین این امید را گره میزنند که بتوانند بالاخره دریافت کمک مالی نمایند و همچنین با دولتها ارتباط برقرار کنند.
اما آنچه قابل توجه درهمکاری نمایندگان چپ با سازمان مجاهدین میباشد این که است که این سازماان همزمان از طرف نئومحافظه کاران و جناح راست لابیئیستهای طرفدار اسرائیل در امریکا نوازش میشود.
به نظر آنها این طبیعی است چرا که مجاهدین خلق با تبلیغات رادیکال ضد ایرانی خود حتی از خود آمریکا هم جلوتر میزنند.
در مقابل سوال و انگیزه مارکوف وبری برای حمایت نادر و معما انگیز خود از مجاهدین خلق در ابتدا مدعی شدند که تنها مساله بر سر یک ،، دیالوگ انتقادی ،، با یکی از مهم ترین نیروهای اپوزیسیون ایرانی است. اما د رعالم واقع هیچگونه انتقاد فاصله داری و یک فکر مستقل نمیتوان در مواضع آنها دید. این با عقل جور در نمیاید زمانی که کسی با مجاهدین از نزدیک برخورد داشته باشد. این طور بنظر میرسد که منافع و علاقه مشترک حول اینکه نزاع بین المللی بر سر برنامه اتمی ایران را داغ تر کنند در واقع مسائل دیگر را کم رنگ تر میکند. درواقع دوباره باید هدف وسیله را توجیح کند. از هردو طرف یک اتحاد نا مقدس.
خود سوزی برای رهبر
دوستان مجاهدین خلق ادعا میکنند که این سازمان نسبت به گذشته خود در اساس تغییر کرده است. آندره بری حتی در اشرف مقر مجاهدین در عراق یک ایده آل از جامعه انسانی را پیدا کرده است یا بهتر گفته شود دریافته است. او در پروتکلی بعد ازدیدار پنج روزه از اشرف مینویسد : د رآنجا یک جو صادق ، انسانی حاکم است که یک تجربه جالب برای من بود.
اما چگونه در نزد مجاهدین واقعا با انسان تحقیرانه برخورد میشود را ژوئن دوهزار وسه نشان میدهد.
پلیس فرانسه در آنزمان در یک تفتیش بزرگ مرکز مقر رئیس مجاهدین مریم رجوی را در اورسور اواز پاریس جستجو کرد. مریم رجوی وتعداد زیادی از اعضای مجاهدین خلق برای تحقیقات دستگیر شدند وبعد از دوهفته آزاد شدند. امروز دوباره مریم رجوی در انجا مانند یک شهبانو سکونت دارد ودر آنجا نمایندگان ازتمامی کشورهای اروپایی را مورد استقبال قرار میدهد.
برای بعضی از اعضای مجاهدین خلق این رزم کوتاه عواقب سختی را بهمراه داشت. مجاهدین درواقع دستور خود سوزی به عنوان اعتراض به دستگیری خانم رهبر خود را دادند. البته مجاهدین بصورت فرم نبایستی به کسی دستور میداد. تعداد کاندیداهائی که بطور کتبی در این مورد عاجزانه خواهش کرده بودند برای یک نشان برای احترام به مریم رجوی به اندازه کافی ووحشتناکی زیاد بود. بنا به یک خبر رسمی صدها نفر. دریکی از این تقاضای خود سوزی برای مثال آمده است که : من میگویم که هرآنچه را که من صاحب هستم از رهبران الهام بخشم مسعود ومریم رجوی دارم ، زمانی که سازمان من دستور خود سوزی بدهد ، پس این خواسته من خواهد بود که خود را در آگاهی کامل بسوزانم. در هر زمان ومکانی که رهبران من برای آن تصمیم بگیرند. در عرض کمتر از چند روز حد اقل ده خود سوزی پیش امد از جمله در پاریس ، لندن ، رم و برن آلمان.
دو زن جان خود را از دست دادند و بقیه زنده ماندند اما با عواقب سخت بعد از خود سوزی ودرد.
مریم رجوی بعد از آزادی اعلام میکند که : ما به هدف خود رسیدیم و به آن افتخار میکنیم. بویژه به کسانی که قربانی بسیاری دادند وخود را سوزاندند.
در یک سخنرانی در اول جولای امسال در پاریس مریم رجوی برای یاداوری این زمان میگوید : دورد بر قهرمانانی که با تعجیل درمقابل این توطئه بزرگ ایستادند. دورد بر صبر و عقیده مردان وزنانی که هنوز جای این حوادث را بربدن وقلب خود تحمل میکنند.
در خود سوزی های سه سال پیش بهیچ وجه یک موقعیت رادیکال وجود نداشت که باعث بکار بردن جان خود در این راه باید بود. بلکه مساله یک جریان عادی قانونی پیش افتاده در یک دمکراسی مدنی بود. چند روزی که رهبر مجاهدین بجای محل سکونتش در یک سلول باید بسر میبرده است. یک رابطه بی معنی وبدفهم شده و کم اهمیت و قربانی خاصی که باید انجام میگرفت که صدها نفر از هواداران مجاهدین سریعا بدون آنکه در مورد آن فکر کنند برای آن آماده بودند این خود نشان دهنده ساختار مجاهدین خلق است. مجاهدین از یک سکتی که اعضای آن با دستور رهبر بطور دستجمعی حاضر به خودکشی باشند به نظر میرسد که زیاد دور نیستند.
پایان بخش اول