پایان فرصتهای تاریخی مجاهدین
ایراندیدبان
طی هفتههای اخیر سه اتفاق مهم روی داد که هر یک از آنها میتوانست به نوبهی خود تأثیر مهمی در وضعیت گروه تروریستی مجاهدین بگذارد و چنانچه مجاهدین وزنهی قابل ملاحظهای در صحنهی سیاسی ایران بودند، بدون شک، تغییرات چشمگیری در رابطه با این گروه را شاهد بودیم که حتی میتوانست به خارج ساختن نام این گروه از لیست گروههای تروریستی امریکا بیانجامد.
اتفاقات مورد نظر عبارت بودند از:
1- توجه محافل و جناحهای مختلف امریکایی به مسألهی ایران.
2- تصمیم کشورهای غربی برای طرح مجدد پروندهی هستهای ایران در شورای امنیت سازمان ملل.
3- اوجگیری بحران لبنان و آغاز حملهی اسراییل به این کشور.
البته با اهمیت کمتری نسبت به مسایل فوق، ناکامی امریکا در پیشبرد سیاستهایش در عراق را نیز میتوان ذکر کرد.
* توجه محافل و جناحهای مختلف امریکایی به مسألهی ایران
جناحهای گوناگون امریکا اعم از دموکراتها، جمهوریخواهها و نئومحافظهکاران، در ماه گذشته تحرکات شدیدی برای به کرسی نشاندن صحت نظرات خود در رابطه با ایران داشتند و تلاش نمودند تا با استفاده از جریانات و اشخاص ایرانی، به هیأت حاکمهی امریکا تفهیم نمایند که راه برخورد و یا مقابله با ایران چگونه باید باشد.
وزارت خارجه امریکا نشستی ترتیب داد و از برخی چهرههای فعال اصلاحطلب و چند فعال دانشجویی دعوت بهعمل آورد تا موضوع ایران را مورد بررسی قرار دهند. اگر چه در یک اقدام قابل تأمل، تعدادی از این افراد به این دلیل که نزدیکی آنها به امریکا باعث ایجاد چهرهی نامطلوب از آنها در ایران خواهد شد از شرکت در این نشست خودداری کردند، اما به هر حال این نشست که با افراد کماهمیتی برگزار شد، نشان از رویکرد و تفکری در مورد ایران دارد که در هیأت حاکمهی امریکا نیز دارای قوت است.
این نگاه دولت امریکا را به واقعبینی در مورد مسألهی ایران فرا میخواند.
مؤسسهی امریکایی اینتر پرایز که بخش قابل توجهی از جمهوریخواهان و نئومحافظهکاران برای آن اعتبار قائل میباشند و در واقع آنها را نمایندگی میکند، بار دیگر راهکارهای مناسب خود را که عبارت از تحریم، حملهی نظامی هدفمند به تأسیسات ایران و تلاش برای تغییر نظام ایران از طریق حمایت از نیروهای دموکرات داخل کشور و بهراه انداختن انقلاب بود را بیان کرد.
البته لدین نیز در هر کدام از این موارد تشکیکهای زیادی را وارد میسازد، از جمله:
در زمینهی تحریم میگوید تحریمها نمیتواند رفتار یک رژیم را تغییر دهد و تحریمهای بلندمدت اقتصادی علیه ایران بیثمر خواهد بود.
در مورد حملهی هدفمند به تأسیسات ایران، اگر چه آن را پیشنهاد میکند، اما همزمان آن را عاملی معرفی میکند که به انسجام مردم ایران علیه زورگوییهای امریکا خواهد انجامید و علاوه بر این یادآوری میکند که من فقط میتوانم به این مسأله اشاره كنم كه اطلاعات ما در مورد ایران پس از انقلاب سال 1979 بد بوده است و برای طراحی یك اقدام نظامی با توجه به اطلاعات كنونی نباید خوشبین بود.
در مورد حمایت از نیروهای مخالف نظام جهت بهراه انداختن انقلاب، اذعان میدارد که هیچكس نمیداند كه ایجاد انقلاب در ایران موفقیتآمیز باشد و اگر هم موفق باشد، بتواند تداوم داشته باشد.
لدین امریکا را فاقد قدرت و اطلاعات کافی برای حمله به ایران میداند و در انتها بر یک روابط عمومی خوب و قوی و بهراه انداختن رادیو و تلویزیون علیه ایران تأکید میکند.
از سوی دیگر مؤسسهی سیاستگذاری ایران که از چند تن از افراد نزدیک به نئومحافظهکاران تشکیل شده و در واشنگتن یک اقلیت محض محسوب میشوند، پیشنهاد خود دربارهی ایران را به دولت بوش برای چندمین بار مطرح کرده و خواستار بهرهگیری از نیروی 3800 نفرهی مجاهدین برای اعمال فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی میشود.
بهطور خلاصه، مجموع نظرات جناحهای امریکا در مورد ایران را میتوان در طیف متنوعی از دیدگاههای سردرگم و مبهم مشاهده نمود که یک سر آن مذاکره و ارتباط با ایران را توصیه میکند و یک سر دیگر این طیف حملهی نظامی گسترده به ایران را تنها راه پیشروی امریکا میداند. اما آنچه در این قضیه مربوط به مجاهدین میشود، این است که در راهکارها و گزینههای مرتبط با ایران که در روی میز دولت امریکا قرار دارد، آنها جایگاه نداشته و از اعتبار لازم برای سرمایهگذاری برخوردار نمیباشند.
از جانب دولت امریکا، تنها سیا (با وجود مخالفت با خارج ساختن نام آنها از لیست گروههای تروریستی) و پنتاگون، در کنار سایر ابزارها و اهرمها، آن هم به صورت مقطعی و نه بهعنوان یک آلترناتیو، قائل به استفاده از این گروه هستند.
* تصمیم کشورهای غربی برای طرح مجدد پروندهی هستهای ایران در شورای امنیت سازمان ملل
تلاش مجاهدین این بود که با بندبازی در پروندهی هستهای ایران، موقعیت و امتیازی برای خود کسب کنند. مجاهدین با شانتاژ و بهاصطلاح افشاگری در مورد فعالیتهای ایران هر از گاهی این بازی را ادامه میدادند (اکنون مدتی است که بهدلیل بیتوجهی محافل بینالمللی به این قبیل بازیها و بیاعتباری اطلاعات جعلی این گروه، از این رویه خسته شده و آن را به فراموشی سپردهاند) و بهترین حالت را برای خود ارجاع پروندهی ایران به شورای امنیت ملل متحد میدانستند. یکی از دلایل استقبال مجاهدین از ارجاع پروندهی ایران به شورای امنیت، ناشی از هراس این گروه از ادامهی مذاکرات کشورهای غربی با ایران بود، چرا که میدانند در چارچوب پیشنهادات غربیها برای تعاملات امنیتی، محدودیت هر چه بیشتر آنان به ایران پیشنهاد خواهد شد، اما در یک نگاه بلندمدت، رفتن پروندهی ایران به شورای امنیت را مقدمهای برای تهاجم نظامی امریکا به ایران دانسته و امیدوار هستند از این طریق، امریکا با تغییر در سیاستهایش، آنها را از لیست گروههای تروریستی خارج ساخته، تسلیح کند و در خط مقدم نبرد خود با ایران بگمارد.
اما امریکا در دورهی اخیر نشان داده است که در موضوع پروندهی هستهای ایران، بیشتر بهدنبال فشار سیاسی است و یا لااقل در چرخش جدیدی که در سیاستهای امریکا به سمت مواضع اروپا ایجاد شد، چنین امری مشهود است. لذا امتیاز دادن به یک گروه تروریستی جایگاهی در این سیاست نخواهد داشت.
* اوجگیری بحران لبنان و آغاز حملهی اسراییل به این کشور
هنگامی که عراق، مجاهدین را با آغوش باز پذیرفت و صدام آنها را در جنگ علیه ایران به خدمت گرفت، یکی از اهداف صدام این بود که به طرف ایرانی تفهیم کند که در قبال حمایت از گروههای معارض عراقی ساکت ننشسته و میکوشد تعادل قوا را برقرار نماید.
اگر چه حمایت همه جانبهی وی از وزنهی سبکی مانند مجاهدین در قبال احزاب شیعه و کردی عراق که بخش عظیمی از مردم این کشور را نمایندگی میکردند و مورد حمایت ایران بودند، محلی از اعراب نداشت، اما به لحاظ صوری توجیهگر برقراری تعادل قوا بود.
اما در شرایط حاضر که امریکا در بحران لبنان با تمام قوا از اسراییل حمایت میکند و ایران را متهم به پشتیبانی از حزبالله میکند، مجاهدین شدیداً در تلاش هستند که خود را وزنهی مقابل حزبالله جا بزنند تا از این طریق امریکا برای مقابله با ایران آنها را تحت حمایت خود بگیرد.
این پیشنهادی است که لابی حامی مجاهدین در امریکا چندین بار برای مهار حرکات حزبالله آن را به دولت بوش پیشنهاد کرده است، اما مجاهدین آنقدر فاقد اعتبار و بیریشه هستند که دولت امریکا توجهی به آن نکرده است.
اوضاع عراق را نیز میتوان به همین گونه ارزیابی کرد. در حالی که مجاهدین با درک حساسیتهای امریکا در مورد نفوذ ایران در عراق و اتهاماتی که به ایران وارد میسازد، خود را سدی در برابر ایران توصیف میکنند، اما موضع امریکا در تروریست دانستن آنها و بازداشت آنها در اردوگاه اشرف تغییری نکرده است و در برابر مواضع اخیر دولت عراق، سکوتی برابر رضا پیشه ساخته است.
مجموع عوامل و پارامترهای فوق، شرایطی را بهوجود آورده است که از دید مجاهدین باید بهعنوان بهترین فرصتها نگاه کرد، اما همین شرایط و موقعیتها نتوانست تغییری در شرایط مجاهدین ایجاد کند و آنها را آنگونه که خود توصیف میکنند از راهبند اساسیشان برای ادامهی حیات که قرار داشتن در لیست گروههای تروریستی است خلاصی بخشد.
ثمربخش نبودن این فرصتها، نشان از مرگ تاریخی این گروه دارد. گروهی که برخلاف بسیاری از مخالفین حکومت ایران که بهدلیل اطلاع از نفرت مردم ایران از امریکا، حاضر نیستند خود را به رجس امریکا بیالایند و از ارتباط با آن پرهیز میکنند، حاضر است هر خدمتی به امریکا بکند، اما باز هم مورد توجه واقع نمیشود.