برنامه پرونده و بهمن رحیمی
عباس صادقی، پانزدهم اوت 2006
بالاخره فرقه تروریستی رجوی بلاجبار وتحت فشار افشاگری های مستمر وبی پایان جداشدگان از فرقه واز جمله انتشار لیست 100 نفره از قربانیان و معرفی این کتاب در برنامه تلویزیونی جداشدگان؛ ناچار به پذیرش و اعتراف به دو موضوعی شد که همواره مانند رابطه مار و پونه از آنها فراری بود.
این دو موضوع عبارت بودند از :
1- اعتراف به وجود یک برنامه تلویزیونی متعلق به جداشدگان که همواره از بردن نام آن طفره میرفت چون به تاثیرات آن روی افراد معترض وخواهان جدایی از فرقه که آرزو دارند کسی در بیرون حصارهای تشکیلاتی صدای آنان را منعکس کند کاملا آگاه بود.
2- اعتراف به وجود زندان و افراد سربه نیست شده توسط سیستم مخوف امنیتی تشکیلات در دوران حاکمیت پدر خوانده اش صدام حسین.
فرقه رجوی در برنامه ای موسوم به پرونده ؛ مدتهاست تلاش میکند تا با آسمان ریسمان چهره واقعی وعریان وفرقه ای خود را بزک شده و وارونه جلوه دهد وبرای اثبات این خیمه شب بازی مانند سیاه دانه وریش از بیخ وبن منکر وجود مقوله ای بنام زندان وشکنجه اعضاء ناراضی و نهایتا قتل و سربه نیست کردن افراد میشود.
اما از آنجایی که هیچ بار کجی به منزل نمیرسد ؛مانند دزد ناشی که به کاهدان زده باشد و از آنجایی که رهبری این فرقه از احمقها آفریده شده است وبرنامه ریز این برنامه هم(پرونده)؛ غیر از این نیست برنامه فوق تبدیل به وجه اثباتی دیگری برای ادعای موثق افراد جداشده گردید.
در کتاب یادواره قربانیان از فردی مفقود شده بنام بهمن رحیمی نام برده شده است ؛ اتفاقا در برنامه تلویزیونی فرقه بنام پرونده هم با فردی مصاحبه میکرد به همین نام ؛ وتلاش میکرد از این تشابه اسمی برای زیر سوال بردن اسامی 100نفره استفاده کند.
این تشابه اسمی در وحله اول میتواند این شبه را ایجاد کند که فرد مذکور زنده میباشد و اگر چنین باشد جای بسا مسرت و خوشحالی است وکما اینکه این موضوع نمیتواند اصل ماجرا را به زیر سوال ببرد چرا؟ عرض میکنم خدمتتان.
شخصا خوشحال هستم که فرقه رجوی برای تطهیر دستان آلوده خود از فردی در این برنامه قصد سوء استفاده را دارد که اتفاقا من مدتها به دنبال گرفتن ردی ونشانی از این دوست دوران زندانهای سال 1373 در قرارگاه اشرف بودم.
امیدوارم فرقه رجوی یکبار دیگر هم این دوست قدیمی مرا به پای میز مصاحبه بیاورد واگر این مصاحبه زنده باشد ودارای تماس تلفنی که من بتوانم چند کلمه ای آزادانه با آقای بهمن رحیمی ؛ دوست هم سلولی من در قرارگاه اشرف در کنار سوله سوخته ومدتی بعد در زندان محور دوم ؛ فقط خاطرات زندان فرقه را در سال 1373 را یادآوری کنم ؛بخصوص شبهایی در زندان را که آرزو میکردیم زودتر صبح شود ووقت استراحت بازجوها برسد تا ما هم در این فاصله از شنیدن زجه های دلخراش زندانیانی که برای بازجویی در زیر شکنجه های بازجوها قرار داشتند خلاص شویم.
بهمن رحیمی:
اواخر سال 1370 به ترکیه آمد
برادرش درسال 1367 قربانی عملیات دروغ جاویدان رجوی شده بود.
تصویر بهمن از تشکیلات رجوی همان تصویری بود که همه ما قبل از آمدن به عراق داشتیم.
برای فهم تصویر واقعی تشکیلات زمان زیادی لازم نبود ولی اهرمهای کنترل تشکیلاتی فرقه اجازه خروج از جهنم فرقه را عملا غیرممکن کرده بود.
اما اعتراض ودرخواست خروج از تشکیلات بویژه پس از همکاری مستقیم رجوی در سرکوب انتفاضه عراق وباز کردن آتش به روی اکراد عراقی وبه فرمان صدام حسین ؛ به اوج خودش رسیده بود.
سازمان برای مقابله با این موج اعتراض و ریزش نیرویی به شیوه عریان روی آورد وطی طرحی از اواسط مهرماه سال 1373تا دیماه همان سال بالغ بر 500 نفر از افراد معترض را تحت پوش اعزام به ماموریت از درون تشکیلات جمع وروانه زندان کرد.
مکان زندانها:
یکی از زندانها روبروی مشروع آب در کنار سوله سوخته قرار داشت وزندان دوم در جنوب غربی قرارگاه محلی بنام محور دوم قرار داشت.
من وبهمن رحیمی در هردو زندان به اتفاق آقای علی قشقاوی و علیرضا میرعسگری ؛ زنده یاد علی خوشحال و الیاس کرمی ؛محمد تقی آبخضر ؛ جلیل بزرگمهر؛ خلیل بزرگمهر؛بساط علی مشکین فام؛غلامحسین گودرزی؛حمید خسروی؛نادر فرهانی؛وپرویز احمدی وو……………… که در این سلول 16نفره به ابعاد 3*4حضور داشتیم.
از افراد فوق متاسفانه آقایان :
علی خوشحال
الیاس کرمی
جلیل بزرگمهر
قربانعلی ترابی
و پرویز احمدی
دیگر در بین ما نیستند و در آتش خشم رهبری فرقه به فروغ زنئگی آنان پایان دادند.
اما دردناکتر از همه قتل قربانعلی ترابی و پرویز احمدی است که درزیر شکنجه بازجوهای رجوی قرار گرفتند ودر داخل سلول جلو چشم زندانیان مظلومانه جان باختند.
آقای بهمن رحیمی نه تنها خود یکی از شهود این زندانهاست بلکه یکی از15نفر شهود قتل پرویز احمدی است که به عنوان شاهد قتل به ثبت رسیده است.
حال این بعهده فرقه رجوی است که این تناقض بزرگ را پاسخ دهد که اگر زندان ؛ شکنجه ؛وقتل اعضاء ناراضی توطئه وشیطان سازی علیه فرقه میباشد چطور یک فردی همچون بهمن رحیمی با این سابقه حضور در زندانهای سال1373 میتواند همزمان در دو نقش جداگانه ؛ هم معترض به حضور در تشکیلات وزندانی وشاهد قتل اعضاء ناراضی باشد ؛ وهم شاهدی بر ادعای فرقه مبنی بر انکار زندان؛ شکنجه وقتل در درون تشکیلات فرقه ای رجوی باشد.
عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد.
از این بابت خوشحال هستم که با چنین حرکتی از سوی فرقه؛ با آوردن وی برای شهادت علیه جداشدگان ؛یکنفر دیگر به جمع شهود جنایات رجوی اضافه شد.
آقای بهمن رحیمی که یکی از شهود قتل در زندانهای فرقه رجوی است وهنوز زنده است وازاین به بعد هم نمیتواند توسط فرقه براحتی سربه نیست شودو چنانچه فرقه تصمیم به یک چنین حماقتی بگیرد قیمت سنگینی برای آن خواهد پرداخت.
آقای بهمن رحیمی بعنوان یکی دیگر از شاهدان قتل پرویزاحمدی زنده است و در تشکیلات فرقه محصور میباشد.
عباس صادقی
15.08.2006