ترور برای ترور
« اشاعه خشونت به نام ایدئولوژی اسلام و انقلابیگری تاسف بار و حاکی از ذهن بیمــــار تروریست ها و ستیزه جویان است. »
نگارنده
اخیرا در سایت ایران افشاگر متعلق به فرقه رجوی به نام یکی از اعضای فرقه به اصطلاح مقاله و به عبارتی دقیق تر فحش نامه ای سراسر تهدید ، تهمت و دشنام درج شد و در آن مرا مورد آماج و هدف تبلیغات زهرآگین خود قرار داده است که نشانه عمق کینه و نفرت کور و بی منطق دارو دسته رجوی است.
سردمداران فرقه رجوی در پاسخ به مقاله ام با نام « نظریه انتقادی و نفی خشونت ، گامی به سوی روشنایی » که دو ماه پیش در سایت انجمن نجات درج و در معرض مطالعه هواداران فرقه و مخاطبین سایت قرار گرفته بود ، به جای نقد عالمانه ، آگاهانه و علمی محتوای مقاله که دارای نکات بحث برانگیزی است و در رابطه با نقد و بررسی مواضع ضد میهنی خانم مریم عضدانلو و همسویی او با بیگانگان و دشمنان تاریخی ملت ایران و نیز در واکاوی استراتژی ترور و مغایرت آن با نظریه انتقادی ، عقلانیت مدرن ، هنجارها و معیارهای سیاسی و فرهنگی جوامع توسعه یافته و با تاکید براینکه تروریسم در همه اشکال آن نافی عقلانیت و خردمندی و اصولا رفتاری غیر منطقی و غیر انسانی و در تضاد آشکار با اندیشه دموکراتیک است ، به طرح مباحثی پرداخــته است ، متاسفانه نویسندگان فحش نامه مذکور در پاسخ گویی به مقاله اینجانب دچار آلزایمر فرهنگی و یا جهل مضاعف شده ، سراسیمه و با هوچی گری به جای نقد عالمانه ، دشنام و تهمت و نیز نفرت کور را که ناشی از شکست استراتژیک و ناکارایی تاکتیک های اتخاذ شده در رسیدن به توهمات و تخیلات رهبری فرقه رجوی است ، در هم آمیخته و معجونی در فحش نامه خویش ساخته و پرداخته اند که جای بسی حیرت و شگفتی است. شگفتی از این بابت که سردمداران فرقه رجوی متاسفانه در قرن 21 از کمترین پرنسیب های اخلاقی ، مدنی و فرهنگی بی نصیب و بی بهره اند گویی در اثر تحولات دموکراتیک ، انفجار اطلاعات و رشد روزافزون دانایی و آگاهی از تکامل طبیعی و همه جانبه باز مانده اند بخصوص رشد اخلاقی و سیاسی.
من بعد از مطالعه محتوای فحش نامه سردمدران فرقه رجوی چیزی بیش از تهدید ، تهمت و استفاده از ادبیات دری وری نکته و یا نکاتی برای یادگیری و تامل و تفکر نیافتم. چرا که دارودسته فرقه رجوی امکان گفتگوی آزاد ، تعامل منطقی و دیالوگ چند منظوره را سلب کرده اند و یقین دارم که واکنش متناسب به آنارشی حاکم بر اخلاق ، فرهنگ و ادبیات سیاسی رهبران فرقه رجوی ، آدمی را به ابتذال سطحی نگری ، فرومایگی و پلشتی می کشاند. و این کاری و رفتاری است که در پیش زمینه تربیتی و پارادایم فکری من زمینه ای ندارد و امکان بروز آن تحت تاثیر تحولات فرهنگی دنیای مدرن ناممکن شده است.
بنابراین بهترین گزینه این است تا سردمداران فرقه رجوی و نویسندگان فحش نامه مذکور را که در اثر خواندن مقاله اینجانب دچار پریشانی اندیشه شده اند دعوت کنم مجددا و از زاویه ای دیگر به مقاله رجوع کنند و پس از تامل و تفکر عمیق و ژرف در درونمایه آن که به نوعی ترجمان اندیشه متفکران و اندیشمندان عصر تحولات دموکراتیک و نافی اسطوره زدایی و رهبری کاریزماتیک است و در قالب نظریه انتقادی به نقد مناسبات فاشیستی ، دگم های ایدئولوژیک و اندیشه توتالیتاریستی می پردازد ، دگر بار موضع خویش را اعلام نمایند و به جای فحش نامه مقاله ای را در اثبات یا رد آن به شکلی منطقی ، عالمانه و آگاهانه نوشته و منتشر نمایند تا همچون محتوی فحش نامه قبلی خود را مضحکه دیگران قرار ندهند.
سردمداران فرقه رجوی باید متوجه باشند که دوران تهدید و ارعاب به سر رسیده است زیرا زمانه بردگی ذهنی و جسمی دیگران به سر آمده و آدمی در پروسه تکامل اجتماعی خویش به آزادی ، منطق در بیان و عقلانیت در تفکر و رفتار می اندیشد و مفهوم ترس در دیدگاه انسان آگاه و مدرن محلی از اعراب ندارد چرا که دانایی فاکتور اساسی برای رهایی آدمی از تمامی ترس های تحمیلی ناشی از ترور و خشونت است و انسان دانا و آگاه در بیان اندیشه و ابراز عمیق ترین و متعالی ترین نیاز های خویش با جسارت ابراز وجود می کند و به طرح تمایلات درونی و یافته های ذهنی خویش می پردازد. بنا براین ترس از ترور و خشونت در تفکر او جایگاهی ندارد که امری مذموم و نکوهیده است بخصوص اگر پای منافع ملی ما ایرانیان نیز در میان باشد.
در نهایت باید به رهبری فرقه رجوی گوشزد کنم تحرکات تروریستی و سوابق مالامال از خشونت و حذف فیزیکی به وسیله اعضای تشکیلات رجوی جز ویرانگری ، تخریب و آوارگی برای آنان نتیجه خاصی نداشته است.
بایستی به رهبری فرقه رجوی متذکر شوم ماهیت اعمال تروریستی از نگاه انسان مدرن و توسعه یافته پرسش برانگیز ، مشمئز کننده و غیر اخلاقی است زیرا هدفی که برای تروریست یا شبکه ترور مد نظر است صرفا ترور به قصد ترور است و تروریست ها با از پای درآوردن غافلگیرانه فرد یا افراد سعی در ایجاد وحشت ، ارعاب و ارهاب دارند و به این سبب و علت دست به ترور دیگران می زنند تا بقیه انسان ها از مشاهده و یا شنیدن عمل ترور و مقتول شدن سوژه مورد ترور واقع شده عبرت بگیرند تا سرنوشتی مانند وی پیدا نکنند و به اصطلاح حساب کار دستشان بیاید و یا حداقل انزوا و سکوت پیشه کنند و دیگر دم بر نیارند تا در نقد ماهیت خشونت ، تحرکات و رفتار تروریستی و ابراز اندیشه مغایر با خشونت طلبان تردید به خود راه دهند. و بدینگونه تروریست ها با ترور و ایجاد رعب و وحشت ، افراد و گروه هایی که همانند آنان نمی اندیشند و رفتار نمی کنند را در همان حالات جنینی خفه می کنند و از بین می ببرند و سعی دارند با اعمال خشونت آشکار و لجام گسیخته ترس و رعب بر افراد سایه بگستراند. و این موضوع با قتل دیگری و دیگران تفاوت و تمایز اساسی دارد زیرا در قتل عمدتا انگیزه های تبهکارانه و شخصی قرار دارد اما در ترور معمولا و غالبا انگیزه های ایدئولوژیک و سیاسی نهفته است.
با این تعریف و نگاه به ترور در اندیشه انسان مدرن ، بکارگیری خشونت ، ترور و حذف فیزیکی سایرین زشت ، مذموم و غیر انسانی است و فلسفه وجودی گروه های تروریستی با هر انگیزه و هدفی مطرود و مورد انکار است.
از این فرصت استفاده کرده و سردمداران فرقه رجوی را دعوت می کنم تا با نیم نگاهی به نظریه انتقادی و مولفه های فکری و سیاسی اندیشه انسان مدرن به نقد مفهوم « خشونت نهادی » در تشکیلات خود بپردازند زیرا هرکجا که خشونتی از جنس ترور صورت می گیرد به نوعی رد پایی از بنیاد گرایی و افراطی گری و دگم های ایدئولوژیک در آن دیده میشود که بی شک در عصر تحولات دموکراتیک و عقلانیت انتقادی جاذبیت خود را از دست داده است و ترور در تمامی اشکال و مظاهر آن رفتاری غیر دموکراتیک و غیر انسانی قلمداد می شود.
آرش رضایی
مسئول انجمن نجات شاخه آذربایجانغربی
1/6/1385