تداعی معانی و وجوه تشابه!
میترا یوسفی، دهم نوامبر 2006
به فارسی شکرشکن،« در مثال مناقشه نیست » و تداعی معانی در فلسفه، حادثه یی، پدیده یی که در وجوه تشابهاتی، دیگری را بیاد می آورد.
براین روال، طی سفرهای بی سرانجام مریم رجوی، « اوا پرون »، همسر دیکتاتور اسبق آرژانتین بیاد می آید. اگرچه او برای خودش قدرت و بروبیابی داشت، اگرنه بانوی اول دموکراسی، به هرحال در سنت دیکتاتوری، برای خودش کسی بود( و این بدل خیلی بدلی اش! فقط گرفتار جنون و تب ملکه و بانوی اول شدن)، بانوی اول و زن هزار مجسمه بود و پیش از همکاری در به قدرت رسیدن پرون، خود شخصیت رادیویی و خیریه یی بهم زده بود که البته خیرش را خودش و شوهرش بردند. هرچند نه چندان خیری، قدرتی که با چنگ و دندان بدست آوردند، موجب زندگی شادمانی برای او نشد. در بیوگرافی ها آمده که از سایه ی خودش هم می ترسید، و از آن احساس دهشتناک شب ها خواب نداشت. حتی وقتی با- کیا و بیا – حکومتی و به دعوت دیکتاتور اسپانیایی به آن سرزمین سفر کرد. شب به علت ترس تا نیمه بیدار بود و از ندیمه اش خواست که در اطاق او بخوابد.
طالع نحس در مرگ هم دست از او برنداشت، جسد مومیایی اش به آرایش غلیظ، با تعویض حکومت و در طمع منافع تنی چند، گرفتار سرگردانی، از این سو به آن سو برده می شد تا بدست مخالفین از بین نرود.
حالا زن سرگردان دیگری، که مدتهاست دستکم در خیالاتی که برسردارد! مرده است، با آرایش غلیظ، در طمع مطرح شدن تنی چند و همچنین سربه سرگذاشتن رژیم ایران، این سو و آن سو برده می شود، و در این خصوص کشور 2 میلیون نفری نروژ را دوره می کند.
در این بازی و نمایشات هرکسی حرف از دموکراسی پناهی این زن گناهکار ( که دود کوره ی آدم سوزی اش را نه فقط در اشرف نکبت بار، بلکه در پاریس و لندن هم، مردم کوچه و بازار دیده اند، چندین بار از فرانسه اخراج شده و در شدیدترین نحو، دستبند وقفل بردست هایش به وسیله نیروی ضد ترور پلیس دستگیر شده و با چهره ی گریان به زندان افتاده است). فقط بی اطلاعی، بی اعتباری، مزدوری، ویا مطرح شدن خویش را طلب کرده و بدون تردید تاوان چنین اشتباهی را در گردونه ی سیاست خواهد پرداخت.
نروژ که کاره یی نیست و این بازی ها و التماس به راه دادن ها، در طلب جلب نظر آمریکاست. آمریکایی ها بر خلاف رجوی ها که مشکلی از کشتن ایرانی ها ندارند، به خصوص حرمت ژنرال هایشان را خوب دارند، شعارهای مرگ برآمریکا وسرودهای نبرد برآمریکا در دستگاه اطلاعاتی دشان حفظ شده است، حال اگر زندانی شان در« مرکوری » فعلا تحت شرایط دهان بسته است، مسئله یی است که هم آمریکایی ها می دانند و هم ایرانی ها!
آن دو، سه نماینده ی نروژی که ضمنا عقده های برتری جویی هایشان در هوار هوچی های رجوی ها، تغذیه می شود، با تمام بی سرانجامی این تشبثات، گناهی بزرگ و نابخشودنی مرتکب می شوند و آن ملاتی است که در کف شیاطین و عفریته های رجوی می گذارند تا به عنوان این که در اروپا خبری هست! ماشین مغزشویی فرقه را بکار اندازد.
تماشای شهرزاد حاج سید جوادی( که می توانست برای خودش آدمی باش) چون روح سرگرانی در گوشه و کنار این معرکه، سخت متاثرکننده است.
در نهایت بیادآوریم که این سفرهای رسوا، برای گسسته گان و قربانیان رجوی خیر خودش را دارد. وقتی عفریته ی رسوا از نهانگاهش در حومه ی پاریس، بیرون می آید، و در ملاء عام تحت ارزیابی قرار می گیرد و نتیجه ی این ارزیابی هم مشخص!