چرا رجوی پیام داد؟
محمد مرادی
آنهایی که سابقهی عضویت در سازمان مجاهدین را دارند، بهخصوص پس از عملیات فروغ جاویدان که مسعود رجوی نشستهای چندین روزهی انقلاب ایدئولوژیک را برگزار میکرد، بهخوبی میدانند حضور رجوی که در فواصل مختلف در میان اعضا و در قالب نشستها و یا بازدیدهای وی با اعضای شورای مرکزی و مسؤولین نهادها صورت میگرفت، همواره بر اساس نیاز نیروها به دریافت انگیزه از شخص وی بود.
تشخیص این نیاز نیز بر اساس گزارشهایی بود که از طریق سلسله مراتب در یگانها (که در هر دورهای با یک نام، گردان، محور، مرکز و ارتش… شناخته میشد) به بالا میرسید و تا آنجا که ممکن بود، مسؤولین سازمان خود به رفع و رجوع مسایل میپرداختند و آنجا که ناگزیر میشدند، از رجوی میخواستند که فکری به حال آنها بکند و معمولاً رجوی نیز با جمعبندی مسایل مندرج در گزارشها و برگزاری نشستهای مقدماتی، در پایان به میان جمع نیروها آمده و مهمترین مسألهی آنان را با روشهای مخصوص بهخود، تجزیه و تحلیل میکرد و با اقرار گرفتن از آنها و محکوم کردن نیروها، بهاصطلاح جان تازهای در کالبد اعضای مسألهدار و مردد میدمید و از آنجا که روشهایش مبتنی بر انگیزش و التصاق روانشناسانه بود و ریشهای در عقلانیت و واقعیات نداشت، پس از چندی این نیاز تجدید میشد و…
یکی از ویژگیهای نشستهای رجوی این بود که مسؤولین سازمان، پس از آن مأموریت داشتند تا با برگزاری نشستهای داخلی در واحدهای مربوطه، میزان اثرگذاری سخنان رجوی در بین اعضا را بسنجند که معمولاً چنین نشستهایی با مجیزگویی از رجوی و تعابیر فانتزی دربارهی تحولاتی که افراد پس از نشست رهبری در خود احساس میکنند همراه بود.
مدتی نیز رجوی برای رفع نیاز نیروها، اعضای شورای رهبری را نمایندگان مریم معرفی کرد که باید از سوی نیروها بهاصطلاح بهعنوان نمایندهی رهبری تلقی شوند و سعی کنند تا حد ممکن نیازهای خود به رهبری را با این افراد حل و فصل کنند.
اینچنین شرایطی اگر چه از یک سو نشان از اثرگذاری روانی رجوی در جمع مجاهدین داشت، اما همواره مؤید این واقعیت بود که نیروها بهشدت مسألهدار بوده و توجیههای معمول که از سوی فرماندهان ارائه میگردید آنان را اقناع نمینمود و با رفع نیاز عاطفی و روحی که انحصاراً با حضور رجوی صورت میگرفت، تا مدتی سرپا بودند و در خود انگیزهای برای همراهی با سازمان احساس میکردند.
اکنون نیز با نگاهی به وقایع چند روز گذشته، بهخصوص جنجال بیهودهای که بر سر رأی دادگاه لوکزامبورگ بهراه افتاد و بهدنبال آن پیامی که رجوی به بهانهی این موضوع داد، میتوان نمودی از وضعیت درونی سازمان را مشاهده نمود.
میتوان گفت که آنقدر وضعیت نیروها شکننده بوده و مسایل به مرحلهی بحرانی و حادی رسیده است که با تمام تلاشهایی که مجاهدین برای نامعلوم ماندن وضعیت رجوی انجام میدهند، رجوی وادار شد که خود به صحنه بیاید و کوشش نمود با استفاده از جایگاه کاریزما در بین نیروها و همچنین امیدوار ساختن آنها به آینده (از آنجا که ناامیدی و سرخوردگی مهمترین معضل درونی این نیروها میباشد)، بحران ریزش نیروها را مهار نماید.
لذا به صحنه آمدن رجوی در این زمان و مقطع خاص، نشانهی بسیار خوبی است و امید میرود که اعضای سازمان بیتوجه به تشبثات رجوی، قبل از اینکه فرماندهان سازمان در قضیهی اخراج، برای حفظ موجودیت تشکیلاتی، آنها را به آتش بکشند، سریعتر وضعیت خود را تعیین تکلیف نموده و اجازه ندهند که مورد سوءاستفادهی رجوی واقع شوند.