به احتمال زیاد یکی از طنزهای سیاسی مرتبط با مجاهدین در برهه کنونی مقوله دهشتناک کمبود نیروی انسانی برای این گروه است. جالب اینجا است که یکی از علل اصلی این مشکل تلف شدن تعداد زیادی از کادرهای وفادار به مریم رجوی در بلایای طبیعی مختلف است.
اما آنچه که چون لکه ننگی دامان ناپاک این ترویستها را لکهدارتر میکند، روشن شدن دلایل واقعی این طنز تلخ است. به راستی مریم رجوی و سایر بالادستیهای حقیر این گروه ، بسیاری از پادوهای خود را در بلایای طبیعی نابود کردند که امروز با دردسر کمبود اعضا روبهرو شوند و آینده نامعلوم سازمان را با ابهام بیشتری آلوده سازند. با کمی نگاه عمیق میتوان به راحتی دریافت که مجموعهای از عوامل متعدد مرکزیت معلومالحال سازمان را وادار به اتخاذ تصمیمی چنین احمقانه در قبال بلایا و حوادث طبیعی کرده است برخی از آنها عبارتند از:
افراط مجاهدین در آدمکشی سرانجام به یک سادیسم تشکیلاتی گسترده تبدیل شد که پس از انتقال پایگاههای سازمان به عراق و برخی کشورهای دیگر سرانجام به یک مازوخیسم سازمان یافته انجامید آنچه در تلاش تعمدی سران فرقه برای هدردادن خون اعضا در حوادث طبیعی مشاهده میشود نتیجه قهری همان مازوخیسم نهادینه شده در درون فرقه است که سرانجام به فروپاشی آن منتهی خواهد شد.
تلاش مجاهدین برای مظلومنمایی و خیرخواه جلوهدادن خود به جایی رسیده که حتی حاضر است جان بیمقدار اعضا را برای گدایی کردن مقداری پول و صدقه گرفتن از نهادهای بینالمللی در مهلکههایی مانند سیل و زلزله فدا کند.
این عمل ددمنشانه نهایت خودشیفتگی و خودپرستی سران فرقه را نمایان میسازد که نشان از وجود شخصیتی ضعیف و حقارتی ریشهدار در بین رهبران و اعضای رده بالای فرقه دارد.
تمسک به حوادث غیرمترقبه بهانه خوبی است تا این گروه از شر عناصر به تعبیر ادبیات سخیف خودشان، مسئلهدار خلاص شود که این نیز به نوبه خود میتواند نشانهای بر پستی نهفته در تاریخ خونبار مجاهدین باشد.
فارغ از تمام موارد پیش گفته، استفاده از فرصت سیل و زلزله و نابودکردن اعضای متوهم فرقه بدین وسیله میتواند دکان خوبی برای شیادی و جمعآوری اعانه جهت ادامه حیات سران کثیف مجاهدین باشد.
با تمام این اوصاف اسباب متعددی وجود دارد که اهداف مجاهدین را در میدان سیل و زلزله ناکام خواهد گذاشت که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
با افشاگریهای اخیر در مورد فعالیتهای کلاهبردارانه مجاهدین با استفاده از سیل و زلزله، برخی از اعضای این گروه از آن بریدند و هم افکار عمومی جهانیان در مورد ماهیت مظلومنماییهای این کلاهبرداران سبک مغز بیشتر آگاهی یافت.
بسیاری از اعضا با واقف شدن نسبت به این قضیه که در حوادث و بلایای طبیعی مجبورند نقش بلاگردان رهبران فرقه را بازی کنند دیر یا زود از سازمان خواهند برید و در اولین فرصت که شاید مصادف با اولین سیل یا زلزله باشد دست به خودکشی خواهند زد و یا از اولین فرصت برای فرار سود خواهند جست.
از آنجایی که مجاهدین به دستور رجوی و برای ارضای شهوات تمامیتخواهانۀ وی دست به عقیمسازی زنان زدند و از جانب دیگر با انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک به طلاق اجباری روی آوردند هر حادثه طبیعی مانند سیل و زلزله و… که اعضای این گروه با آن در آینده روبهرو شوند به مثابه ناقوسی خواهد بود که مرگ اعضای مجاهدین را در آینده نزدیک هشدار میدهد. مرگی که هیچ یک از اعضای سازمان حتی رهبران را از آن گریزی نیست.
با عنایت به نکات فوق میتوان آینده گروه مجاهدین را چنین پیشبینی نمود:
هواداران رجوی برای مظلومنمایی بیشتر و ترتیب دادن شوهای تبلیغاتی بیشمار جهت جذب کمکها و اعانه از نقاط مختلف، به عنوان یک تاکتیک اعمال مذبوحانه از قبیل پخش شایعه در خصوص سیل و زلزله در ایران و یا حتی سایر نقاط جهان دست خواهند زد.
فرایند حذف عناصر بریده و یا مسئلهدار شده در این گروه با تمسک به حوادث طبیعی ادامه خواهد داشت که در این صورت افکار عمومی جهان با یکی از پیرترین جمعیتهای اپوزیسیون در تمامی دنیا مواجه خواهد شد.
هر نوع بلایای طبیعی با توجه به خاصیت ویرانگر خویش که تلفات مالی و جانی را در پی دارد آینده پر ابهام مجاهدین را با تودهای غبار برآمده از ناامیدی اعضا خواهد پوشاند و این سرنوشت محتوم فرقهای است که به نام خلق به حیات انگلوار خویش ادامه داده و مشتی آواره گرفتار در سیل و زلزله به عنوان اعضای خویش به جهانیان معرفی میکند.
علی رحمانی