سکوت و انتظار
سه روز از نمایش ترامپ و نتانیاهو برای خرید و فروش فلسطین تحت عنوان “معامله قرن” می گذرد. نمایشی که بسرعت مورد توجه تمامی خبرگزاری های جهان قرار گرفت و به عنوان مهمترین رخداد جهانی به آن پرداخته شد و همچنان در صدر اخبار است. در این میان، نکته قابل توجه، سکوت معنادار جریانات مختلف سیاسی است که خود را اپوزیسیون مستقل جمهوری اسلامی معرفی می کنند و طی سالیان گذشته نیز عمدتاً خود را مدافع مردم فلسطین قلمداد می کردند. فراتر از سکوت، گاه و بیگاه شخصیت هایی هم در شبکه های فارسی زبان به توجیه این اقدام غیرقانونی، نژادپرستانه و عنادورزانه ترامپ پرداخته اند که مجموع این نشانه ها حاکی از سرسپردگی تمامی آنها به سیاست های اسرائیل، آمریکا و سعودی است. در صدر این جریانات می توان “مجاهدین خلق” را نام برد که طی این سه روز، کوچکترین موضعگیری از خود نشان نداده است و تنها به ذکر یک خبر از محمود عباس بسنده کرده اند.
مریم رجوی که طی ربع قرن گذشته خود را “رئیس جمهور برگزیده مقاومت” خوانده و بیشترین ادعای همراهی با مردم فلسطین را از خود نشان داده و بارها با نمایندگانی از جبهه آزادیبخش فلسطین و شخص “عرفات و محمود عباس” دیدار داشته است، عملاً نه تنها به عنوان یک “رئیس جمهور خودخوانده!” که حتی به عنوان “رهبر مجاهدین خلق” نیز به این مسئله مهم اشاره نکرده و ترجیح داده که ابتدا اوضاع جهانی را بسنجد و سپس منطبق با خواسته های غرب، موضع خود را مشخص کند. بجز او، مسعود رجوی (که اخیراً دو پیام به مردم عراق و ایران ارسال کرده بود) نیز همچنان به حالت فریز باقی مانده و سکوت پیشه کرده است!.
به تجربه باید گفت احتمالاً در روزهای گذشته داخل مناسبات مجاهدین نیز سکوت خبری برقرار بوده است و اگر کسی هم سوآل یا تناقضی داشته باشد با این بهانه که مسائل فلسطین به ما ربطی ندارد (البته قبلاً ربط داشت)، از روی آن می پرند، کما اینکه پس از سقوط صدام نیز همین نکته را در تشکیلات مطرح می کردند که مسائل عراق و صدام به ما ربطی ندارد!
مجاهدین خلق و سازمان آزادیبخش فلسطین
سکوت هدفمند مسعود و مریم رجوی در مورد معامله قرن در حالی ادامه دارد که سازمان آزادیبخش فلسطین در زمان شاه خدمات ارزنده ای به مجاهدین خلق داشت و نقش کلیدی در مسلح کردن و آموزش نظامی آنان ایفا می کرد و پس از انقلاب هم رابطه نزدیک و صمیمی بین یاسرعرفات و مسعود رجوی برقرار بود که تا آخرین روزهای حیات یاسر عرفات ادامه داشت. مسعود در همان اوایل ورود به فرانسه با فرد شماره دو سازمان آزادیبخش فلسطین “خلیل الوزیر” ملقب به ابوجهاد (که در آوریل 1988 توسط اسرائیل ترور شد) نیز ملاقات داشت. محمود عباس رهبر فعلی سازمان هم اخیراً با مریم رجوی دیدار کرد.
با وجود این روابط بسیار نزدیک، درست در زمانی که رهبری مجاهدین باید قاطعانه از حقوق فلسطینی ها دفاع کند، با سکوتی سنگین به آنان پشت کرده است. البته خالی کردن میدان و ضربه زدن به متحدین، کار روتین مسعود و مریم رجوی در تمامی سالیان گذشته بوده است. با وجود ادعاهایی که مسعود رجوی در حمایت از صدام حسین داشت، همینکه چوب سقوط صدام توسط آمریکا بالا رفت، وی نامه ای محرمانه به پنتاگون نوشت و بی طرفی خود را در جنگ آمریکا و عراق اعلام کرد. آنگاه پس از سقوط صدام، رابطه مجاهدین با ارتش آمریکا به شدت نزدیک شد. بجز این، مسعود رجوی حتی به اعضای جداشده از سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت نیز رحم نکرد و به محض جدایی، آنان را بگونه ای مورد حمله قرار داد که کسی با قاتل پدر خود برخورد می کند. این یک خصلت برآمده از خوی خودخواهانه و متکبرانه مسعود است که در مریم قجرعضدانلو نیز رخنه کرده است. باید تأکید کنم که آسیب رساندن به متحدین، مختص به جداشدگان نیست و همین الان مریم رجوی با مادران و پدران اعضای فعلی مجاهدین نیز به مانند یک دشمن برخورد می کند و اجازه یک ملاقات ساده آنان با فرزندانشان را نمی دهد. در درون مناسبات نیز کوچکترین اختلاف نظر با مسعود رجوی بشدت سرکوب می شود.
دست به دامان ناتو و آلبانی
تا دودهه قبل که مسعود رجوی مرگ “ارتش آزادیبخش ملی” را اعلام نکرده بود، همگان را به زیر پرچم ارتش خود برای تحقق سرنگونی دعوت می کرد و جز آنرا برنمی تافت، اما امروز که از آن “بازوی پر اقتدار” اثری برجای نمانده است، مریم رجوی ابتدا دست به دامان ارتش سعودی و ارتش آمریکا گردید و نهایتاً امروز به “ناتو” امید بسته که شاید از آن طریق به قدرت برسد. وی که روزگاری از زبان شوهرش ادعای حمایت 5 میلیون و 200 هزار نفره مردم عراق داشت، اینک با خرید رئیس جمهور آلبانی، درصدد است تا از طریق آنان برای خود مشروعیت کسب کند. در هفته های اخیر، مریم رجوی (ضمن نمایش های حقوق بشری برای مردم زلزله زده آلبانی) با دلارهای اهدایی سعودی، به خرید مقامات مختلف آلبانی نیز دست زده و از طریق آنان به لابی گری مشغول است. حمایت “ادی راما” نخست وزیر آلبانی از مجاهدین در کنفرانس مطبوعاتی بروکسل در حضور دبیرکل ناتو، و دیدار با “کروئه مازی” همسر رئیس جمهور فرانسه که ریاست “جنبش سوسیالیست آلبانی” را برعهده دارد، نشانگر تشدید این نمایش هاست. دیدار مریم رجوی با “کرو مازی” که یادآور ملاقات دودهه قبل وی با “رغد صدام حسین” (رئیس انجمن زنان عراقی) است، و توطئه های مکرر دولت آلبانی علیه جداشدگان و علیه دیپلمات های جمهوری اسلامی، همگی نشان می دهد که پس از محدود شدن فعالیت سیاسی مجاهدین در فرانسه، تا چه حد جولان دادن در آلبانی برای مجاهدین خلق اهمیت حیاتی دارد. همزمان حمایت پارلمانترهای آمریکایی از مجاهدین را نباید از نظر دور داشت و نقش آن در بازی مریم رجوی در آلبانی و تأثیری که آمریکا بر این کشور دارد، انکار ناشدنی است و یک بازی چند جانبه را به نمایش می گذارد.
از مجموعه فعالیت های سیاسی و اجتماعی مریم رجوی در آلبانی و آمریکا چنین برمی آید که وی با توجه به تشدید تضاد ایران و آمریکا در صدد است تا حداکثر بهره برداری سیاسی را در آلبانی داشته باشد و این کشور را به عنوان حیات خلوت خود، تا جای ممکن حفظ کند و گام به گام فشارهای تشکیلاتی را بر اعضای بازمانده تشدید نماید و همان سرکوب های دوران صدام را بر آنان روا دارد و بیش از این اجازه ریزش به نیروها ندهد. بخصوص که فشار خانواده ها برای ملاقات با عزیزانشان هر روز زیادتر می شود و مریم رجوی بیم آن دارد که حوادث عراق در آلبانی هم تکرار شود که کابوس ترسناکی برای اوست.
حامد صرافپور