سلام به برادر عزیزتر از جانم
امیدوارم سلامت بوده باشی ماهمه خوبیم جز دوری شما بردارخوبم که سالهاست زندگی را برما تلخ کرده است . باورکن تو این سی و چندسال که ازما دورهستی از هیچ چیز زندگی لذت نبرده ایم . در سفرها، عروسیها و جشن تولدها و دیگرمراسمات دیگر، همیشه و همه جا، جای خالی تو احساس میشود.
علی جان میدانم از آخرین نامه بی جوابی که برایت نوشتم چندماهی میگذرد. دقیقا آبان ماه بود که درآن نامه تولدت را تبریک گفته بودم و به برادرم قول داده بودم عکس هایی ازجشن تولد را برایت میفرستم. اول ازبرادرم عذرخواهی میکنم بابت بدقولی و دوم تاخیردرنوشتن نامه ولی نازنین برادر تاخیردرنوشتن نامه دلیل براین نمیشود که تو را از یاد برده و فراموش کرده ام.
عزیزم بدان که تودرقلب ما جای داری . خیلی خوب میشد شماره تلفنی از تو میداشتم و با تو تماس میگرفتم و صداتو میشنیدم وای کاش تو با ما تماس می گرفتی برادر . حال که تنها راه ارتباطی و دلخوشی ما همین نوشتن نامه های بی جواب است فرصت راغنیمت دانسته و برایت می نویسم.
هم اکنون دریکی از شبهای سرد زمستان ( ۸ بهمن ماه) است. از احوال پدرت برایت میگویم دراین مدت حال بابا خوب نبوده وخیلی نسبت به گذشته ضعیف ترشده همش با عکس تو که جلوی تلویزیون گذاشته ام (اگه یادت باشه همون عکسی که مشغول زیارت حرم حضرت زینب (س )در سوریه بودی را میگویم ) حرف میزند واز این که مبادا مثل مادر حسرت دیدار تورا داشته باشد گریه وزاری میکند . هرفامیل یا دوست و آشنا به خانه ما میاید ازآنها میپرسند شما از علی من خبری ندارید ؟ و همه ازبابت بی خبری ازتو سری تکان میدهند و آهی می کشند و سرشان را پایین می اندازند. و با خودشان میگویند واقعا سرنوشت علی چی شد ؟
علی جان واقعا سرنوشت توباید چنین میشد ؟ برادرم حواست به خودت هست ؟ اصلا به فکر ما هستی ؟ باخودت خلوت کن.
علی جان برای یک لحظه به خانواده ات شک نکن. تمام هوش وحواس ما پیش توست. درنامه های قبلی به برادرم قول داده بودم همش برایت نامه مینویسم ونمیگذارم ازاحوال خانواده ات بی خبربمانی وهمچنین نقشه شوم مزدوران که همش درگوشتان زمزمه میکنند کسی در ایران منتظرشما نیست و آینده ای ندارید و درامان نیستید و هیچ کس ازشما حمایت نمیکند برملا می شود، آنها هدفشان ازاول این بوده شما را از خانواده هایتان جداکنند وتمام برنامه هایشان رابرهمین مبنا برنامه ریزی کرده اند. بحث های تکراری ونشست های تکراری وبیگاری کشیدن ازشما باساعات کاری طولانی ذهن وجسم شما راخسته کنند که دیگرشماتوان فکرکردن به خانواده و وضع خودتان را نداشته باشید. خدا لعنت ونابودشان بکند انشالله بزودی زود.
گرچه میدانم سالهاست شما و دوستانتان به این نتیجه رسیده اید که مریم ملعون رجوی سالهاست اراجیف می بافد و یاوه میگوید و خودش رابه خواب زده این وطن فروش ملعون ،هذیان وخیالبافی می کند ودرسراب زندگی میکند وهمش به خیال خامش میتواند انقلاب ایران راسرنگون کند زهی خیال باطل . اینها وحتی اربابانشان آمریکا و اسراییل هیچ غلطی نمیتوانند بکنند تاچه برسد به نوکرشان مریم و اون فرقه ضاله رجوی که بوجود آورده اند . و این روزا هم حتما شنیده ای که ایران چگونه پوزه مثلا ابر قدرت نظامی جهان ، آمریکای جنایتکار را به خاک مالید و حال اینکه این یک سیلی بود . نظامیان آمریکایی درمقابل فرزندان شجاع ایران کم آورده اند تاچه برسد به رجوی خائن که عددی نیست .
انشالله برادرم در آینده نه چندان دور مریم رجوی خونخوار و جنایتکار تقاص اعمالش را می دهد. تقاص آه و ناله پدران و مادران چشم انتظار. تقاص از بین بردن جوانی و آرزوهای زیبای شما . تقاص خونهای بی گناه ریخته شده.
علی جان نمیدانم دراین سالها چه بر تو گذاشته است. ولی این را میدانم آنها شما را درهاله ای از بی خبری از ایران و خانواده قرار داده اند. دریک فضای بسته و تعریف شده .آنچه که به نفع خودشان باشند به شما می گویند چون میدانند اگر واقعیت را بگویند یک لحظه نمیتوانند شما را در آنجا نگه دارند. مریم رجوی خائن از پیشرفت ها و دستاوردها و رشد و شکوفایی ایران چیزی نمی گویند. چون مزدور وخائنی بیش نیستند تاآنجا میتوانند ازبی خبری شما، سوءاستفاده سیاسی و مالی می برند برای سرپا نگه داشتن خودشان ، با نوکری کردن برای امریکا واسراییل غاصب.
ولی عزیز دل خواهر آنچه ازتو بیاد دارم وشنیده ام تمام هم و غم تو اول خانواده ات مخصوصا پدر و مادر بود و بعد حفظ کشور و نابودی دشمنان انقلاب و اسلام. برادرم تو به تمام معنا یک مرد کامل بودی و هستی و تو بعنوان سرباز برای دفاع از خاک کشورعزیزت ایران به جبهه رفتی. تو مرد انقلابی بودی . تومرد سازش و تسلیم نبودی. علی جان این روزه سکوتت را با توکل به خدابشکن.
علی جان شجاعت و جسارت در تو تمام بود. حال چه اتفاقی برای این برادر من پیش آمده که چنین سکوت کرده است .
همیشه در نامه هایم و حتی پشت در اشرف و لیبرتی یک کلام به همراه حسین، فاطمه و شهربانو آنجا آمده بودیم و فریاد میزدم به والله قسم تودرامان هستی هیچ چیز تو رابرای بازگشت به وطنت تهدید نمیکند.
علی جان به نزد خانواده ات برگرد. به خودت بیا به گذشته پر از شور و هیجانی که در زندگی دنبالش بودی فکرکن . برادرم هنوز دیر نشده برگرد به خودت که من اینجا دریک کشور خارجی اروپایی چکار میکنم . درجایی که تعلق به آن نداری نه زبان ونه فرهنگ وخیلی چیزهای دیگر و تازه آنجا هم آزاد نیستید. با خودت خلوت کن .
من باید در ایران و نزد خانواده خودم باشم پیش پدر، مادر، خواهر، برادر، زن ، بچه . بعدش اینکه علی جان تو برای پاسداری از کشور و انقلاب به جبهه رفته بودی برای آزادی ودفاع از کشور و رهایی کربلا ازدست صدام ملعون . آیا علی جان به این فکر کردی به هدفت رسیدی یا نه؟
اصلا هیچ طوری نمیتوانم قبول کنم علی جان چگونه چنین مرد سرسختی جلوی یه مشت آدمهای مزدور آدمکش دوام آورده وسکوت کرده . تومرد میدان جنگ حق علیه باطل بودی. به خودت بیا و برگرد پیش خانواده ات . تصمیم را هرچه زودتر بگیر تا دیر نشده. با دوستانت علیه فرقه منفور رجوی قیام کن با گامهای استوار و تصمیم و اراده قوی و از مزدوران وطن فروش رجوی وحشتی نداشته باش. آنها بزدلانی هستند که پشت دشمنان قسم خورده انقلاب و اسلام خودشان را مخفی کرده اند . با دوستانت یا حیدر فریاد بزن تا لرزه به جانشان در آورید . آنها از وحدت شما هراس دارند .داداشی گلم تاکی سکوت جلوی جنایتکاران. ما خانواده ات هستیم مگرمیشود خانواده بدی عزیزشان را بخواهد هرآنچه رجوی خائن به شما گفته اند دروغی بیش نیست.
علی جان خانواده ات بی صبرانه منتظرتو هستند وهمه جور، چه مالی ومعنوی ازت حمایت میکنند.
قشنگم دلمان برای خنده هات ، حرف زدنهات تنگ شده . برگرد پیش ما ، تا ما جانی دوباره بگیریم و زندگی توام با شادی در کنار تو داشته باشیم. برگرد و بگذار تا شادی به خانه ما بیاید . علی جان در پایان برایت آرزوی سلامتی و رهایی ازدست فرقه ضاله رجوی دارم و همه خانواده برایت سلام می رسانند و برای دیدنت وحتی شنیدن صدایت بی قرار و لحظه شماری می کنند.
علی جان بازهم برایت نامه مینویسم منتظر باش عزیزم ازراه دور صورت ماهت را میبوسم .
دلتنگتیم و بی نهایت دوستت داریم.
خواهر کوچکت زهرا ۰۹۱۱۲۸۴۲۲۸۲/۰۹۰۳۱۳۲۷۵۲ ۶