عملیات جاسوسی که به آن عملیات کودتای قرن نام نهاده اند و مربوط به جاسوسی بعضی از کشورهای غربی چون آمریکا و آلمان از کشورهای دیگر به ویژه ایران، است شاید نه اولین و نه آخرین مدل جاسوسی کشورهای غربی از کشورهایی چون ایران است. این امر، مسبوق به سابقه است و به روش های مختلف صورت می گیرد و خواهد گرفت. عملیات جاسوسی که منجر به تلفات مالی و جانی افراد نیز می گردد. بی بی سی در این رابطه می افزاید،
بی بی سی – بر اساس تحقیق مشترک روزنامه آمریکایی „واشنگتن پست“ و تلویزیون „زِد دی اف“ آلمان، سیا، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و سازمان اطلاعاتی آلمان، دههها مخفیانه صاحب یکی از بزرگترین شرکتهای تولید تجهیزات رمزگذاری بودهاند. بر اساس این پژوهش تجهیزات این شرکت سوییسی به نام „کریپتو اِیجی“ به بیش از ۱۲۰ کشور از جمله ایران فروخته شده است.
طی سال های جنگ مابین ایران و عراق بسیاری از سازمان های جاسوسی بر روی دستگاه نظامی ایران متمرکز بودند. در این میان، صدام حسین ضمن کمک خواستن از شرکای عربی و غربی همچنین از رهبران مجاهدین خلق نیز که تا آن زمان در فرانسه اقامت داشتند و در حال رهبری جنگ چریکی در داخل ایران بودند، درخواست کردند تا به عراق آمده و در ازای امتیازاتی در خدمت دستگاه جنگی عراق قرار گیرند. این مدل همکاری که از سال 1365 و با آمدن مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق، از فرانسه به عراق انجام می گرفت با این وجود مجاهدین ضمن تهیه و تدارک جنگی به نفع دستگاه جنگی صدام حسین علیه نیروهای نظامی ایران، همچنین از امکانات دیگر عراقی ها استفاده می کردند که یکی از آن ها، استفاده از خاک و امکانات جاسوسی عراق علیه ایران بود. اگرچه مجاهدین خلق تا زمانی که در خاک عراق حضور داشتند به روش های مختلف جاسوسی، اقدام و اطلاعات کسب می کردند اما آنان همواره و بدون فوت وقت از خاک عراق و نقاط مرزی، توسط شنود اقدام به جمع آوری اطلاعات از نظامیان ایرانی می کردند.
مابین سال های 1365 تا 1366 که مجاهدین خلق عملیات مرزی علیه قوای نظامی ایران را به پیش می بردند در این ایام در چندین نقطه مرزی از غرب تا جنوب ایران را توسط دستگاه های شنود کنترل می کردند که بعداً اطلاعات خود را در هر زمینه و با هر وسیله ای که کسب می کردند پس از تجزیه و تحلیل، دربست در اختیار مقامات مسئول در عراق و سایر کشورهای غربی قرار می دادند.
در همین سال ها یادم است که با یک تیم پنج نفره به فرماندهی سعید چاووشی، درون سنگری محقر در مرز مابین ایران و عراق و مشرف به شهر مریوان، استقرار جاسوسی داشتیم و دستگاه های نظامی ارتش و سپاه و قرارگاه رمضان واقع در کرمانشاه، را پوشش می دادیم و اطلاعات به دست آمده را پس از رمزگشایی به فرماندهی گردان گیلان که در پشت جبهه و در منطقه نالباریس استقرار داشت و فرمانده اش مهدی مددی نام داشت می رساندیم و آن ها اطلاعات به دست آمده را با اخذ امتیازات مالی و سیاسی، در اختیار ارتش عراق قرار می دادند. اما یکی از شب ها، اتفاقی افتاد که تبادل اطلاعات مابین ما و ارتش عراق را به هم زد. یکی از شب ها که ارتش ایران در شرف حمله به ارتش عراق بود، فضا و اطلاعاتش را از طریق شنود دریافت کردیم ولی به عراقی ها چیزی نگفتیم. لازم به ذکر است، یکی از افسران اطلاعاتی عراق در جوار سنگر ما اقامت داشت و آنان نیز در ارتباط با ایران کار اطلاعاتی می کردند. وقتی اطلاعات به دست آمده را پس از حمله قوای ایرانی به خاک عراق و به فرماندهی گردان ارسال کردیم و عراقی ها قادر به پیشگیری از حمله و دفاع از خود نشده بودند، در تجربه و جمع بندی از این نشست اطلاعاتی و ضربه ای که خورده بودند، قرار شد که ما اعضای مجاهدین خلق که در مرز ایران و عراق کار اطلاعاتی می کردیم هر نوع اطلاعات جنگی و با ارزشی را بدون واسطه و بدون اطلاع فرماندهی گردان، در اختیار افسر عراقی قرار دهیم تا آنان در حین جنگ از اطلاعات دریافتی استفاده بهینه ببرند.
در آن ایام، عراقی ها از دستگاه های شنود روسی استفاده می کردند که بسیار پیشرفته بود اما مجاهدین خلق نیز از دستگاه های جاسوسی و بیسیمی غربی استفاده می کردند که در حالت عادی خرید و فروش آن ها و توسط اشخاص معمولی ممکن نیست.
مهدی خوشحال