سال 68 مریم عضدانلو از طرف مسعود رجوی بعنوان مسئول اول مجاهدین خلق انتخاب شد.
انتخاب مریم یک شوک جدی به تشکیلات وارد کرد و اعضاء با تناقضات زیادی درگیر شدند. زیرا از نظر آنها مریم فاقد سابقه و صلاحیت و توانمندی لازم برای احراز این منصب بود. آن هم در شرایطی که بسیاری از مسئولین باسابقه اعم از زنان و مردان در مناسبات حضور داشتند. رجوی برای مقابله با این موج اعتراضات خاموش تلاش نمود با بزرگ نمایی کاذب شخصیت و توانمندی مریم با این اعتراضات مقابله نماید.
رجوی ملاک و معیار انتخاب مریم و ذیصلاح بودن وی را ذوب درنقطه رهبری عقیدتی(خودش) و خالی بودنش از منیت فردی درقیاس با دیگران مطرح نمود و برای جا انداختن مریم دراذهان اعضا دست به اغراق های عجیب وغریبی زد .
مدتی بعد از انتصاب مریم در مناسبات و در نشست های ستادها و قرارگاهها زمزمه هایی پیچید که
اگر موسی خیابانی زنده بود آیا بازهم مریم صلاحیت مسئول اولی پیدا میکرد؟ وبدین ترتیب اصل صلاحیت مریم را زیرسوال می بردند.
مسعود رجوی برای مقابله با این شبهات جدید ابتدا دریکی از نشست های خصوصی درقرارگاه بدیع که عمدتا نیروهای ستادی بودند گفت اگر موسی (خیابانی) زنده بود بزرگ ترین شان وافتخار او این بود که درمقابل مریم زانو زده وسجده شکر بجا آورد. خیلی از نفرات شرکت کننده در آن نشست از این صحبت رجوی بهم ریختند و آن را نوعی توهین و کسر شان موسی می دانستند. ولی شدیدترین عکس العمل را مینا خیابانی خواهر موسی و همسرمهدی ابریشم چی از خود نشان داد . وی که بدجوری بهم ریخته بود مدتها دررابطه با این موضوع مسئله دار بود و درنشست ها شرکت نمی کرد .
رجوی بخاطر اینکه با تاثیرات مخرب تشکیلاتی مسئله داری مینا خیابانی درتشکیلات و اعضای ستاد تبلیغات مقابله کند مدتی او را به پایگاه جلال زاده دربغداد که دفتر اصلی مجاهدین ونفرات سطح بالای تشکیلات در ان مستقر بودند منتقل نمود تا تحت مسئولیت تشکیلاتی مستقیم مهدی ابریشم چی وعباس داوری قرار بگیرد . تناقض و حرف مینا این بود که:
من تحت هیچ شرایطی نمی توانم بپذیرم که صلاحیت مریم از موسی بالاتر است.
درپروسه ای که موسی با رجوی دردفتر سیاسی دریک شهر بودند و رجوی صرفا از موضع سخنگو مواضع مجاهدین را بیان می کرد موسی هم از رهبران بود. بعداز مدتها ونشست های مستمر مینا خیابانی را به نشست عمومی بردند و درآن نشست بود که رجوی وی را صدا زد واز او خواست که تناقضش درمورد انتخاب مریم وقیاس او با موسی را بگوید که مینا یکبار دیگر درجمع اعضا گفت هنوز نتوانسته این حرف شما را برای خودش هضم کند که مریم درسلسه مراتب تشکیلاتی بالاتر از موسی قرار دارد.
در آن نشست یکبار دیگر مسئولین زن ومرد مجاهدین که از قبل توسط رجوی توجیه شده بودند برخوردهای تندی با مینا داشتند وتلاش کردند که او را وادار کنند که درحضور جمع اعضا به این واقعیت که شان ایدئولوژیکی مریم از موسی خیابانی بالاتر است اعتراف کند. که وی گفت باید بیشتر فکر کند تا این موضوع را بفهمد، اگرچه رهبری مریم را پذیرفته است.
اکنون 28 سال بعداز آن داستان، مریم رجوی در جریان سخنرانی گرامیداشت کشته شدن موسی خیابانی در موزه اشرف سه به ستایش از موسی خیابانی پرداخته ومدعی شده دشمن برای درهم کوبیدن روحیه زندانیان آنها را زیر فشار گذاشته بود که به جسد موسی بی احترامی کند نکته ای که باید به مریم رجوی شیاد خاطرنشان کرد اینکه آن دشمن بود تو که دوست بودی با موسی چه کردی؟ شما حتی اسم اوراهم درتشکیلات تحمل نکردید وتلاش کردید نام موسی را درتشکیلات محوکنید . وروح او را وادار کنید درمقابل شما زانو زده وسجده کند عملی که انزجار وتنفر اعضا را برانگیخت.
اکرامی
مسعود رجوی این به ظاهر نابغهی ایدیولوژیک مجاهدین!عمری را در توهم تبدیل شدن به استالین مائو و دیکتاتور کره شمالی صرف کرده تمام ایدیولوژی من دراوردیش تماما از سبک حکومت سلسه کیم بر کره شمالی کپی برداری شده است حتی نام به اصطلاح ارتشش را هم از ارتش ازادی بخش خلق کره! گرفته واقعا خنده دار است باید به این خان ابله گفت تمامی دیکتاتورها اعم از قذافی کیم ایل سونگ و.. خود را اولین مخترع و نابغه ایدیولوژیک نظام کمونیست و تنها رهایی بخش زنان میدانستند فیلم های سنخرانیش را هم با یک کلیک ساده در اینترنت میتوانید پیدا کنید بخصوص معمر قذافی که بعد سقوطش مشخص شد چقدر رهایی بخش بوده!
مردک از بیماری مانیا و پارانویید حاد رنج میبرد انقدر نسبت به افرادی که فکر میکند ممکن است اعضایش برایشان احترام قائل باشند اعم از حنیف نژاد و خیابانی و اقای طالقانی و..تنفر دارد که گاهی در نشست ها از دستش در میرفت و تنفرش را با کنایه و..بطور علنی اشکار می کرد
موسی خیابانی فرد درونگرا و متفکر بود که در ان فضای اشفته بعد انقلاب اختیارات را تمام و کمال به مسعودی سپرد که در بین هم مسلک های خودش به دلیل تمام رفتارها و خود بزرگ بینی هایش در زندان مورد بی توجهی و ناخشنودی قرار گرفته و تنها با رندی و اعتکا به برادرش درحالی افسار اسب بی رمق مجاهدین را دو دستی چسبیده بود که افرادی بسا محبوب تر از او برای رهبر خواندن وجود داشتند سرانجام هرکس هم که به طناب پوسیده مسعود چسبید یا مرگ بود تا تباهی و سقوط
یکی از خصایصی که در اعضا خانواده خیابانی بارز بود همین اصالتشان بود چه مینا و چه خواهر دیگرش که در سازمان بودند به رغم تمامی مغزشویی هایی که از طرف مسعود به زنان ابلاغ میشد من شاهد دهن دریدگی و رفتارهای ناهنجار دیگر زنان شورای رهبری از ایشان نبودم
در این بین مینا شباهت عجیبی به موسی داشت لازم است یاد اور شوم موسی را جز به سخنرانی ها و نوشته ها و خاطرات دیگران ندیدم
خانمی ارام و متین که همواره چشمانش غم سنگینی داشت برایش نگهبانی بیست و چهارساعته نیز گذاشته که همه جا او را میپایید
بعد از سال 62 خانواده خیابانی از رهبری مسعود فاصله گرفتند و این فاصله وقتی عمیق تر شد که دختر جوانشان که امانتی دست رجوی بود به ازدواج یکی از بی پرنسیب ترین و رزل ترین موجودات تشکیلات در اورده شد کما اینکه دیگر نه نامهای بینشان رد و بدل شد و نه مسعود توانست انها را مثل چندین خانواده دیگر به اوور یا حتی پای سیمای ازادیش بکشد
با ان یکی خواهر برخورد چندانی نداشتم ولی بعدها شنیدم که گویا حل شدگی بیشتری از خودش نزد رهبری نشان داده
دهه ها میگذرد مسعود حدود بیست سال است که از نظر عموم غیب و تاریخ مصرفش تمام شده مریم سعی دارد با کت و دامن های رنگی اش از چند سیاستمدار بازنشسته و دست چندم و گاها کشور های بی ربط دلبری کند تا شاید او و شوهر غایبش را به تخت بنشانند
سرنوشت مینا خیابانی در هالهای از ابهام است
و همچنان تمام اعضا خانواده اش به دلیل پارانوییای رهبری ممنوعالتصویر هستند
“رجوی ملاک و معیار انتخاب مریم و ذیصلاح بودن وی را ذوب درنقطه رهبری عقیدتی(خودش) و خالی بودنش از منیت فردی درقیاس با دیگران مطرح نمود و برای جا انداختن مریم دراذهان اعضا دست به اغراق های عجیب وغریبی زد” یکی از فجایعی که رجوی آفرید همین ساختن رباتی به نام مریم رجوی بود که بعدا به کمک او هزاران ربات دیگر را تربیت کردند
شان ایدئولوژیک تو سرشون بخوره همین ایدئولوژیشون یک عمر جوونای بیچاره ملت رو قربانی کرد