منطقا تصور نمیشد که تهیه ی یک طومار ازطرف اعضای خانواده های اسرای رجوی که معنا ومفهومی جز درخواست ساده ای بنام صدور ویزا و دیدار با عزیزان را نداشت با این واکنش تند و زمخت رجویها مواجه شود.
اما باند رجوی که اهل منطق نیست ، آنطور کرد که با فرض وجود منطق در جثه ی باند رجوی ، به عقل درنمیآمد و نشان داد که توقع کاربرد منطق از فرقه ی تبهکار رجوی بیجاست.
خیلی ها از گماشتگان رجوی مطلب نوشتند وما درنوبه ی خود به نقد ترهات آنها پرداختیم .
اما ظاهرا کار پایان نیافته و این بار شخصی بنام عباس گلریزان اصالتا و یا نیابتا بمیدان آمده تا سوز دل مسعود ومریم را با نوشتن مقاله ای بنمایش بگذارد .
از متن این فرد شستشوی مغزی شده بخوانیم :
” چندی پیش وزارت اطلاعات رژیم آخوندی از طریق انجمن نجاست نامهای را از طرف خانوادهام، خطاب بهنخست وزیر آلبانی نوشته است که خواستار ملاقات و یا تماس با من شدهاند. واقیعت این است مجاهدین ۴۰سال است که با این رژیم در جنگ و نبرد هستند این توطئه کثیف آخوندها هیچ مجاهدی را فریب نمیدهد باید بهاین مزدوران گفت که این حنا دیگر رنگی ندارد. ما بهاین بازی کثیف که رژیم میخواهد اکنون در آلبانی بهاسم دیدار خانواده شروع کند، کاملا مشرف هستیم و ۱۳سال در عراق این توطئهها را با سنگینترین بهای ممکن تجربه کردهایم. ما بارها از طرف رژیم توسط همین افراد مورد اهانت قرار گرفتیم. نزدیک بهدوسال با ۳۲۰بلندگو و در تمام شبانه روز ما را شکنجه روانی میکردند… “.
دولت وازجمله وزارت اطلاعات، با دستانی بازتر، میتوانند کارهای خود را با اسلوب های دیپلماتیک به پیش ببرند واحتیاجی به طومارهای ما ندارند.
این ما هستیم که دست مان بجایی بند نیست و ناچار به اینجور کارها روی میآوریم.
توضیحی که شما مدعی هستید به خانواده ی خود داده اید، توضیحی است که هریک از شما به اعضای خانواده های خود داده اید ویکسان است وطبق دستور سازمان ودر زمانی که یکی دونفر از مامورین سازمان دور و برتان بودند ، این سخنان برزبان رانده شده و وجاهت منطقی ندارد.
خانواده ها برای دیدن شما به اشرف آمده بودند و احتیاجی به دانستن اینکه رهبری شما چه نظری در مورد حکومت ایران دارند، نداشتند وازشما هم نمیخواستند با رژیم ایران مبارزه بکنید یا نکنید وتنها هدف شان دیدن شما فرزندان که تا آن موقع از نحوه اسارت شما خبر نداشتند، بود وآنجا فهمیدند که فرزندانشان درچه باتلاق وحشتناکی گیر کرده اند ودانستند که مبارزه ی باند رجوی در درجه ی اول تداوم اسارت شما ودشمنی با ما خانواده های مرتبط با شماست!
ضمنا ما درمقابل حرف های عاطفی که کوشش میکردیم توسط بلندگو به گوش شما برسانیم ، سنگ پرانی ، تیراندازی فلاخنی با تیرهای آهنی وفحاشی ها را دریافت میکردیم که بدستور سازمان نثار ما میشد واین درحالتی بود که موج شکن های رجوی ، صدای ما را بخوبی به گوش شما نمیرساند و ما این مطلب را ازجدا شدگان شنیدیم.
درادامه :
” بعداز سقوط دولت سابق عراق درسال ۸۳ ملاقات حضوری کردم و بهآنها تأکید کردم که اگر بخواهند با سیرک رژیم برای دیدن من بیایند، من با آنها ملاقات نخواهم کرد و آنها را کامل بهاشراف رساندم که این یک جنگ کثیف ازطرف وزارت اطلاعات است و رژیم آخوندی خانواده را برای پیشبرد جنگ روانی علیه مجاهدین بهخدمت گرفته است “.
مگر این مراجعان که از طریق قانونی ترین شکل به ملاقات شما آمده بودند، چه کاری میکردند که شما آنرا به جنگ کثیف تشبیه کردید؟
مسلما که جوابی ندارید واگر کمی صداقت داشته باشید اعتراف خواهید کرد این تحلیل مسعود رجوی بود که فکر میکرد شما با دیدن اعضای خانواده ی خود، عاطفه ی فروخفته ی خود را باز یافته وبه دروغ های او گوش نکرده وسازمان را رها خواهید کرد وشما طبق این نظر اوست که چنین خزعبلاتی را مطرح میکنید.
اصلا چرا باید یک ملاقات ساده ی خانوادگی بمنزله ی جنگ روانی برعلیه رجوی باشد؟
چرا شما جرات ویا عقل سئوال این مسئله را از رجوی نداشتید؟!
ونیز :
” ما مجاهدین با رهبری بیبدیل برادرمسعود و فدای بیکران خواهرمریم و انقلابش و ایستادگی اشرفیها و حمایت بیدریغ اشرف نشانها در سراسر دنیا یکبار دیگر رژیم و تمام مزدورانش را خوار و سرافکنده کردیم “.
آیا دروغگویی، نگاه کج به همه ی هستی مادی ومعنوی اعضای سازمان که رجوی درکنار کارهای زشت دیگرش بدان دست یازید ، رهبری بی بدیل شمرده میشود ؟
البته ازجنبه ی منفی قضیه (رهبری بی بدیل) حق با شماست.
به مریم وفداکاری های او که میرسیم ، کاری جز خیانت به وطن درهر عرصه ی ممکن ازاو ندیده ایم.
درکنار تاسیس حرمسرای تاریخی برای رجوی و ارتباطات عاطفی؟؟ ای که گفته شده درایام داشتن همسری دیگر با مسعود رجوی داشته است!
آیا شما نام این شناعت ها را فداکاری مینامید؟؟!!
همینطور :
” دشمن اصلی این رژیم فقط مجاهدین هستند. تنها آلترناتیوی که شایستگی خود را در این ۴۰سال بهاثبات رسانده است.. پس درد بی درمان این رژیم حضور مجاهدین در اشرف ۳ است نه دیدار خانواده ما مجاهدین “.
پس این رژیم خیلی خوش شانس است و ما باید تصوری هم از سرنگونی آن درسر نداشته باشیم!
چرا تصور میکنید که با دیدار خانواده ها با شما مفلوکان، رژیم در قلعه ی مانز حضور مییابد واصلا چطور چنین چیزی ممکن است ؟ از این که بگذریم شما حتی با ویدئو کال و تماس تلفنی هم مشکل دارید. آیا از این طریق هم رژیم می تواند وارد قلعه ی مخوفتان شود؟
درستتر آنست که رهبران مجاهدین ، اعتمادی به امثال شما ندارند وفکر میکنند که اگر خانواده ی خود را ببینید ، نسبت به سازمان مسئله دار میشوید و این یعنی نداشتن اعتماد بنفس رجوی و شما قربانیان او!
باردیگر :
” وظیفه و مسؤلیت ما مجاهدین است که ایران را از یوغ این جانیان رها کنیم و آزادی را بهکشورمان ایران برگردانیم. ما بهاین افتخار میکنیم. از روز اول این آرمان ما مجاهدین بوده و هست، بجز آزادی خلقمان هیچ چیزی برای خودمان نخواسته و نمیخواهیم “.
شما که خود اسیر فرد مجنونی هستید و ضمنا خود را با این اوضاع مجاهد هم میدانید، بدون رها کردن خود ازقید وبندهای رجوی که این قید و بند ها، صرفا وصرفا در راستای منافع فردی کثیف اوست ، چگونه خواهید توانست خلق را آزاد کنید.
فکر نمیکنید هذیان میگویید؟!
گروهی از خانواده های اسرای رجوی