مرتضی قدیمی زمانی یک ارتشی بوده ودرعملیات چلچراغ بدست نیروهای تحت حمایت صدام رجوی اسیر شده واینک بعنوان یک مجاهد؟! پاک باخته معرفی میشود که باید مقاله بنویسد و از تحرکات خانواده های اسرای رجوی اظهار دلواپسی کند.
ما واژه ی ” منتسب ” را بدان جهت درتیتر این یادداشت جا دادیم که میدانیم نامبرده اهل نوشتن وکتابت نبوده و منطقی تراست که فرض کنیم این نوشته را بنام او ، دیگرانی نوشته اند که در هیئت تحریریه ی روزنامه های مجازی رجوی ، کار میکنند.
درهر صورت، درنوشته ی او یا درستتر منتسب به او، بازهم خشم حیوانی رجوی است که بخاطر درخواست ویزای آلبانی ازطرف خانواده ها ، شعله ور شده است.
از رسانه های خود رجوی بخوانیم :
” قبل از پیوستنم بهارتش آزادیبخش ملی ایران، یکی از کادرهای استخدامی لشکر۱۶زرهی قزوین بودم و در عملیات چلچراغ که در اواخر خرداد ۶۷ توسط ارتش آزادیبخش ملی ایران انجام شد در منطقه مهران بودم…دیگر تمایلی بهادامه این وضعیت نداشتم. دنبال این بودم که از ارتش اخراجم کنند، زیرا استعفایم را قبول نمیکردند و میگفتند جنگ است و بعداز جنگ بهاین مساله رسیدگی میشود “.
البته اینکه اسیر شده ای یا واقعا هم تسلیم گشته ای، محل خدشه است .
به احتمال زیاد اسیر شده ای وفکر کردی که با پس از پایان جنگ به خیر وخوشی به خانواده ات میپیوندی ونمیدانستی که تشکیلات رجوی دربرابر افراد ساده لوحی مانند تو چقدر محیلانه عمل میکند.
احتمال قوی آنستکه تو راه بازگشتی با توجه به تصویری که ازشخصیت نامتعدل خود نشان داده ای ، پیدا نکرده ای وحالا مجبوری که قبول کنی مطالبی بنفع رجوی وبرعلیه خودت تهیه ومنتشر کنند.
سپس :
” در عملیات چلچراغ که تهاجم ارتش آزادیبخش بهجبهه مهران بود، تانکم را برداشته و بهسمت مجاهدین آمدم. در همانجا بود که با دیدن مناسبات مجاهدین و تنظیم رابطه آنها حتی با اسیران جنگی عملیاتهای خودشان دچار شگفتی شدم. چنین رفتاری برایم غیرقابل تصور بود و تا آنموقع درجایی ندیده بودم. با مشاهده این وضعیت و مقایسه با تبلیغات سوء رژیم علیه سازمان، دگرگون شدم …من آن موقع متأهل بودم “.
اگر واقعا اینطور بود ، یک ترسوی خائن بوده ای وحال آنکه ما بیشتر میل داریم که طرف منطقی تر قضیه را که اسیر شدنت بود ، واقعی تر بدانیم.
شما توقع داشتید اسیرانی مثل شما را که سازمان برای تکمیل نیروهای نظامی اش به آن احتیاج داشت، زیر مشت ولگد بگیرد وغیرتی تان کند تا دربرابر این کتک کاری ها مقاومت کرده ومانع برآورده شدن این نیت پلید رجوی باشید؟
نه آقا!
اینها درابتدای کار برخوردهای نرمی با شما کرده ودرطول ایام بازجوئی وکلاس های تفتیش عقاید وشستشوی مغزی مثل موم نرم تان میکنند واراده ی مخالفت با سازمان را ازشما سلب کرده و تبدیل به مجیز گوی سازمان و رهبری آن میکنند وزمانی که فاکت های لازم را ازشما تهیه نموده وراه برگشتتان رامیبندند، به کمک این فاکت ها بکارتان میگیرند و درعملیات ضد میهنی از شماها سوء استفاده کرده وبازهم باایجاد احساس گناه دائم، شما را حقیر وحقیر تر میکنند و ….
دوباره :
” از آن تاریخ تا بهامروز سرفصلهای مهمی را پشت سر گذاشتهایم… اما ما ایستادیم و در عملیات مروارید پس ماندههای رژیم که برای بلعیدن ما دهان باز کرده بودند را سرجایشان نشاندیم و نشان دادیم که نمیتوانند و نباید از دیوار بلندتر از قدشان بالا بروند “.
ونتیجه ی این ایستادن این بود که در عملیات فروغ جاویدان تار ومارتان کردند و ذرات باقیمانده ی احتمالی ازحیثیت مجاهدین خلق را با موفقیت کامل ازدستش گرفتند و نشان دادند که اقلا درمورد شما ها بعنوان رجوی وعمله هایش ، قدی بالا و سروسینه ای استوار دارند.
همینطور :
“… سرفصل انقلاب مریم پاک رهایی بود که بیشترین تاثیر را بر رویم داشت و بهفطرت پاک انسانی هر مجاهد خلق و هر مبارزی پی بردم. بله باید انتخاب میکردم که در مقابل این جرثومههای تاریخ بایستم و مبارزه کنم “.
چرا فکر میکنید که ازهم پاشاندن خانواده های باصطلاح مجاهد، طلاق های اجباری و… که حاصل انقلاب کذائی مسعود وبنام مریم بود ،جزو فطرت پاک به شمار میرود؟
اگر این اعمالی که دربین تمامی مردم دنیا با هر طرز تفکر، مذموم ومطرود و جنایتکارانه است ، پس اکثریت قاطبه ی مردم جهان از داشتن فطرت پاک محرومند؟؟؟!!!
همچنین :
“گویا این رژیم پا بهگور همه مسائل را حل کرده و تنها مشکلش دیدار چند خانواده با عزیزانشان!! در اشرف ۳ است. و یا برای شیطان سازی از مجاهدین بهعنوان تنها نیروی جایگزینش، عوامل و مأموران و توابان تشنه بخون را ردیف کرده که بیایند و ناله کنند که وامصیبتا مجاهدین اعضایشان را بهطلاق اجباری مجبور کردهاند و… مگر میشود بهمدت بیش از سه دهه نفرات را مجبور بهطلاق اجباری نمود “؟
مدارک غیر قابل انکار درمورد طلاق های اجباری آنقدر زیاد است که قبول نکردن آن رویی مانند سنگ پای قزوین میخواهد و البته روی رجوی موثرتر از سنگ پای قزوین عمل میکند . ما این مسئله را دراین نوشته ی مثلا شما مشاهده میکنیم.
اگر طلاق اجباری برای سه دهه ممکن نیست ، درمناسبات نفرت انگیز رجوی وجود دارد واگر بازهم تکذیب میکنید آیا شما میتوانید آن زن خوشبخت ؟!را که به همسری شما درآمده معرفی کنید؟
ضمنا، تهیه ی طوماری با منشآ درخواست ویزا برای آلبانی کار دولت نیست و واقعا هم مشکل مهمی ازمشکلات حکومت ایران بشمار نمیآید.
دوباره :
” مگر میشود کسانی را بیش از ۳۰سال در گرمای طاقتفرسا و در زیر بمباران و موشک باران و یا محاصره غذایی و پزشکی و دارویی و حبس خانگی همراه با پمپاژ لجن پراکنی با بلندگو وصدای عربدهکشی مزدوران برای شکنجه روانی و آوردن خانوادههای الدنگ وانواع توطئهها بهاجبار و زور نگه داشت “؟
بلی خیلی سخت است شدنش!
اما این کار درمناسبات رجوی شده ومحصولاتی شبیه شما بیرون داده است که یا از نوشته های با امضای خود خبر ندارید واگر دارید ، مخالفت طبیعی خود را نمیتوانید اعلام کنید ویا بدتر اینکه در دستگاه بت پرستی وبرده داری رجوی ذوب شده اید!
الدنگ بمعنای داشتن قد بلند و بیقوارگی و بیکاری است وآیا شما خانواده ها را با این مشخصات دیدید یا لغتی یاد گرفته وخواستید که با استعمالش اظهار فضل نمایید؟
مراجعه ی خانواده ها برای ملاقات با شماها ازاصالت تام وتمام برخوردار بود واساسا با اخذ مدارک لازم ازمراجعه کننده در کمپ ها وزندان های رجوی کاملا معمول است ، ممکن نیست که کسی غیر از عضو خانواده ها بتواند با انجام چنین کاری دست به حقه بازی زده و کارش به رسوایی بکشد.
مجددا:
” من با آگاهی و اشراف کامل، از تمامی مظاهر زندگی مثل همسر و بچه و دارایی و… برای خلاصی مردم و میهنم از نکبت این حاکمان ستمگر با افتخار تمام دست کشیدهام تا دیگر دختران و پسران میهنم در سن نوجوانی پرپر نشوند و برای لقمه نانی در میان زبالهها نگردند “.
شما درخدمت اشخاصی بنام مسعود ومریم بودید که خود از عوامل قابل توجه پر پر شدن جوانان ونوجوانان وطن هستند و بنابراین خدمتی درکار نیست واگر واقعا قصد خدمت به میهن را دارید، عرضه و جسارت رها شدن ازاین دشمنان ملک و ملت را بدست آوردید و از اسارت آنها آزاد شوید!
گروهی از خانواده های مرتبط تبریزی
با سلام خدمت شما
مرتضی قدیمی از سال 68 تا سال 81 تحت مسئول من بود وی را بهتر از هر کسی می شناسم .در واقع وی اسیر سازمان بود اسیر شد و اسیر هم ماند چگونگی اسارتش را لحظه به لحظه می دانم . وی هیچگاه اعتقادی به ایدئولوژی سازمان نداشت .بعد از انقلاب درونی سازمان و بحث طلاق وی حتی اقدام یه فرستادن کارت پستال و نامه برای همسرش نمود که مورد بارخواست و مواخذه فرماندهان بالای فرقه قرار گرفت .وی انسانی بسیار پاک و ساده است و از ترس محاکمه شدن به خاطر خیانت در زمان جنگ به ایران باز نگشت . من صد در صد مطمئن هستم این نوشته ها از او نیست بلکه کپی برداری گفته های همیشگی فرقه است من می دانم وی چقدر تحت فشار بوده تا این ها را بنویسد . با مرحوم مادرش صحبت می کردم چقدر دلتنگ دیدن مرتضی بود خدا لعنت کند فرقه رجوی و نگهدارنده های آن را .مادر مرتضی گفت که همسر وی طلاق غیابی گرفت و رفت ابتدا فکر می کردند شهید شده و یعد دیدند اسیر شده ولی بعد ها خبر دار شدند که اسیر فرقه شده و ازادی وی بسادگی میسر نیست . امید وارم که آه مادر مرتضی و مادر مرتضی ها فرقه رجوی و سران این فرقه را بگیرد و بیگناهانی چون مرتضی هر چه زودتر آزاد شوند و یاقیمانده عمر خود را به خوشی سر کنند .
یا تشکر رامین