قطعنامه 598 و عملیات فروغ جاویدان (27 تیر تا 4 مرداد 1367)
هفته گذشته در سالروز پذیرش قطعنامه 598 و اعلام آتش بس میان ایران و عراق، مریم رجوی مراسم گسترده ای برگزار نمود تا از این طریق حمایت دولت های غربی-عربی را به سمت خود معطوف و تیم های ترور و آشوب خود را تحت عنوان «کانون های شورشی» به آنان تحمیل کند تا بودجه و اعتبار بیشتری برای ایرانستیزی و اقدامات تروریستی دریافت نماید. با وجود حمایت رسانه ای و ساپورت مالی که عربستان و برخی دول غربی از مریم داشتند، این پروژه با چنان شکست مفتضحانه در عرصه سیاسی-اجتماعی مواجه شد که توجیه و بهانه تراشی شبکه های ذیربط هم نتوانست از هجوم اعتراضی گسترده ایرانیان جلوگیری کند و قضیه از کنترل صاحبان این پروژه استعماری خارج شد که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
درست 32 سال پیش از این برنامه، مسعود رجوی سرمست از پیروزی در عملیات چلچراغ که با کمک ارتش صدام صورت گرفت، رجز «امروز مهران فردا تهران» سر داده بود، ولی بناگاه خود را با خطر بزرگی مواجه دید که می توانست در کوتاه مدت، چندین سال سرمایه گذاری روی ارتش آزادیبخش را بکلی نقش برآب کند. به همین خاطر تصمیم گرفت تا کل مجاهدین را وارد بزرگترین جنگ نابخردانه و ضدانسانی نماید. جنگی که در عرض چند روز 1400 مجاهد که اکثرشان فرماندهان مجرب بودند را به مسلخ مرگ کشانید و هزاران نفر دیگر را دچار انواع آسیب های جسمانی و روانی کرد. صدها خانواده در این جریان از هم پاشید و کودکان زیادی را یتیم کرد. جنگی که آسیب آن البته فقط به مجاهدین وارد نشد و هزاران خانواده ایرانی نیز در آتش آن سوختند و عزیزان خود را از دست دادند. و البته در آن شرایط حساس سیاسی، کشور را نیز وارد یک بحران گسترده نمود.
عملیات فروغ جاویدان کمتر از یک هفته پس از اعلام آتش بس، در تاریخ 4 مرداد 1367 آغاز گردید. بهانه رجوی برای آغاز چنین جنگی این بود که اگر امروز نتوانیم وارد عملیات شویم، فردا و فرداها خیلی دیر خواهد بود. اما هیچگاه آشکار نشد که اگر فردا و فرداها این عملیات انجام نمی شد، چه تأثیری برای مجاهدین داشت جز اینکه بدون رفتن به این جنگ بی سرانجام، جان هزاران نفر حفظ می شد و اینهمه مصیبت به خانواده های مجاهدین و یا به مردم ایران وارد نمی گردید؟ شکست بزرگ مجاهدین در یک عملیات نظامی گسترده که هیچگونه تدبیر و طراحی مناسب و عقلانی نظامی و کلاسیک در آن به چشم نمی خورد (و مسعود رجوی بناچار آنرا «حرکت عاشوراگونه» نامید تا از فضاحت آن کاسته شود)، آغازی بود بر سلسله سرکوب ها و شکنجه های روحی و جسمی بر تک تک اعضای تشکلی که پس از مدتی کوتاه دچار ریزش شدید نیرو شده بود. 15 سال پس از آن، ساقط شدن صدام حسین و تسلیم رجوی به ارتش آمریکا که مواضع سازمان را بکلی چرخاند و آنان را از یک سازمان ضدامپریالیستی به آلت دست صهیونیسم و امپریالیسم مبدل ساخت، آشکار کرد که عملیات شکست خورده فروغ جاویدان، چیزی جز ننگ و رسوایی برای رجوی در بر نداشته است و سرانجام مجاهدین را با خود به قهقرا کشید.
سالها بعد مسعود رجوی که با لرزش اعضای شورای ملی مقاومت مواجه، و برخی از آنان نسبت به مبارزه مسلحانه دچار تردید شده بودند به صراحت گفت که اگر مبارزه مسلحانه را نفی کنیم، به این معناست که در انجام عملیات فروغ جاویدان اشتباه کرده ایم، و اگر بپذیریم که عملیات فروغ جاویدان اشتباه بوده، پس در تأسیس ارتش آزادیبخش اشتباه کرده ایم، و اگر این اشتباه را بپذیریم، باید بگوییم که در 30 خرداد 1360 اشتباه کرده ایم… به این ترتیب به روشنی گفت که نمی توانیم کوتاه بیاییم چون گام به گام باید از سیاست های پیشین خود نیز ابراز پشیمانی کنیم و در نهایت بگوییم که ورود ما به جنگ مسلحانه اشتباه بوده است. او بخوبی می دانست که در کدام نقطه اشتباه کرده و هرگز به اشتباه خود اعتراف نکرد چون قداست او زیر پای مجاهدین له می شد.
انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین با شاخص مریم رجوی، این پیام مهم را برای مجاهدین داشت که مسعود رجوی، برگزیده خدا و آیت حقانیت راه مجاهدین است چون مسعود بود که در خطیرترین شرایط، 30 خرداد را رقم زد و راه جدیدی برای مردم ایران گشود. حال اگر به اولین اشتباه خود اقرار می کرد، بنیاد انقلاب ایدئولوژیک نیز زیر سوآل می رفت و قداست او از هم می پاشید و باید جایگاهی که اشغال کرده بود را کنار می گذاشت… و این مرزسرخ مسعود رجوی بود.
کنفرانس ویدیویی – اینترنتی 17 جولای (27 تیرماه 1399)
با اتمام سخنرانی تکراری مریم رجوی که اینبار پا روی تمامیت ارضی ایران هم می گذاشت و صراحتاً از خودمختاری بخشهای مختلف ایران سخن می گفت، هجوم گسترده مردم به وی و ساپورت کنندگان شان آغاز گردید که آشکارا با هشتگ «اینترنشنال» شبکه تلویزیونی وابسته به سعودی (که بطور کامل سخنرانی وی را پوشش داده بود) را هدف قرار دادند و خواهان تحریم آن از سوی مردم ایران شدند. بسیاری از مردم که هنوز تردید داشتند این شبکه با بودجه بن سلمان تغذیه می شود، شک شان تبدیل به یقین شد. افتضاح به جایی رسید که حتی برخی میهمانان این تلویزیون ضدایرانی نیز قادر به کنترل خود نبودند و از اینترنشنال می خواستند مشخص کند که بودجه اش از کجا تأمین می شود و چرا از مریم رجوی پشتیبانی کرده است. البته سایر جریانات وابسته و ضدایرانی هم در این کارزار خشم خود را ابراز کردند که می توان به «مینا احدی» مسئول حزب کمونیست کارگری اشاره کرد که به یکی از لابی های غربی مجاهدین که از سخنرانان جلسه بود نامه نوشت و او را از شرط بندی کردن روی مجاهدین برحذر داشت.
اما قابل توجه ترین نکته در این رخداد سیاسی-اجتماعی، هشتگ هایی بودند که در همان ساعات اولیه پس از مراسم، در ابعاد وسیع علیه مریم رجوی توئیت شد و ترند اول توئیتر گشت، به نحوی که شبکه اینترنشنال هم نتوانست آنرا لاپوشانی کند و اجباراً آنرا به نمایش گذاشت. قبح این مسئله در حدی بود که مجری پیشاپیش گفت این هشتگ ها دارای واژه های نامتعارف هستند اما چون ترند شده نمی توان آنرا مطرح نکرد. چنین موضعگیری اجباری علیه فرقه مجاهدین (که سالهاست تلاش می کند خود را یک سازمان و آلترناتیو دمکراتیک در برابر جمهوری اسلامی قلمداد کند) آنهم توسط رسانه ای که از این گروه حمایت تبلیغی می کند، بخوبی موقعیت لرزان مجاهدین در عرصه «اجتماعی» را به نمایش گذاشت. نکته مهم این قضیه، «اجتماعی بودن» این شکست است. طی دهها سال، مجاهدین خلق به رهبری مسعود و مریم رجوی شکست های متعددی را پذیرا شده اند که می توان خیلی مختصر آنرا در چند جمله خلاصه کرد.
یکم: ورود مجاهدین به فاز عملیات های نظامی و تروریستی، نخستین شکست را برای مسعود رجوی کلید زد چون در کوتاه مدت بخش زیادی از نیروها را دچار انفعال و ریزش و بخش مهمی از جامعه ایران را از آنان منزجر کرد و حضور مادی آنان در داخل ایران را برای همیشه پایان داد. مجاهدین از آن روز دیگر حضور علنی و بعد هم حضور مادی خود در ایران را بکلی از دست دادند.
دوم: آتش بس بین ایران و عراق و عملیات فروغ جاویدان، بزرگترین شکست مجاهدین در عرصه «نظامی» بود. پس از آن هرچند مجاهدین به تسلیحات مدرن تر و آموزش های پیشرفته تر مسلح شدند، اما تنها فرصت برای عملیات های کلاسیک و سازماندهی شده را از دست دادند و مجرب ترین فرماندهان مجاهدین نیز کشته شدند.
سوم: سرکوب شدید نیروها، طلاق های اجباری و سلسله اجبارات دیگری که تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک به مجاهدین تحمیل می شد و راه به زندان، شکنجه و قتل مخالفان و معترضان برد، ایدئولوژی مسعود رجوی را برای همیشه به شکست کشانید. از آن پس مسعود قداست خود را گام به گام از دست داد به نحوی که در تابستان سال 1380 که سلسله نشست های دهشتناک موسوم به «طعمه» را برگزار کرد، برای بسیاری از مجاهدین مبدل به یک شیطان مجسم گردید که از برق نگاه شیطانی او بخوبی رویت می شد. شکست «ایدئولوژیک» مسعود رجوی، از داستان ازدواج با مریم قجرعضدانلو آغاز و در نشست های طعمه به انتهای خود رسید.
چهارم: سقوط صدام و فرار گروه زیادی از اعضای مجاهدین، زمینه را برای افشای چهره خشن و ضدانسانی رهبران مجاهدین مهیا ساخت. اعضای جدا شده از فرقه، طی سالها افشاگری، موفق شدند برای همیشه فرقه مجاهدین را در بین خانواده ها و بخصوص بلحاظ سیاسی در بین جریانات مختلف ایرانی بسوزانند و به رسوایی بکشانند. این مسئله، پایان حضور چشمگیر ایرانیان در کنار سازمان بود و از آن پس مجاهدین مجبور شدند به جای ایرانیان از پناهجویان و کارتنخواب های خارجی برای مراسم ها و سخنرانی ها استفاده کنند چون در عرصه سیاسی برای همیشه سوخته بودند.
پنجم: خودسوزی گروهی از مجاهدین در اروپا به دستور مریم رجوی، منفوریت او را در بین مردم اروپا افزایش داد و بهت و حیرت بسیاری از آنان را به همراه داشت. مجاهدین از آن زمان برای خیلی از مردم فرانسه و انگلیس بعنوان یک فرقه خطرناک که هرزمان ممکن است اروپا را به آتش بکشد شناخته شدند. و این نیز شکست مهمی برای مریم رجوی بود که تا آن زمان با چندین کنسرت و برنامه هنری، موفق شده بود خود را در جامعه اروپا، دمکراتیک و حقوق بشری جلوه دهد.
ششم: با افشای حضور سایبری مجاهدین در شبکه های اجتماعی به صورت «ربات و فیک نیوز» و ترند شدن انواع هشتگ های ضدایرانی که از آلبانی، ریاض، حیفا و لندن منتشر می شد، بازی پنهان مجاهدین در شبکه های مجازی لو رفت و دیگر بازی آنان بازخوردی نداشت و اکثر هشتگ ها به محض اینکه منتشر می شوند، تداعی کننده حضور مجاهدین در آن پروژه هستند که به طرز شگفتی مردم را هوشیار می کند که حداقل با هوشیاری وارد بازی ها شوند و زود در دام نیفتند. که این مسئله نیز شکست سایبری مجاهدین محسوب می شد.
هفتم: برنامه 17 جولای مریم رجوی و ساپورت شدن در شبکه سعودی، یک تحول بزرگ را در جامعه ایرانیان رقم زد که برای همیشه مجاهدین را در عرصه «اجتماعی» به شکست کشانید. انتشار گسترده هشتگ علیه مریم رجوی که به طرز وسیعی از داخل و خارج ایران توئیت شد، نشان داد که مجاهدین خلق اینبار در عرصه «اجتماعی» نیز به شکست کامل رسیده اند و آنرا هم لابی های غربی به عینه دیدند و هم شبکه هایی که اسپانسر آنها به حساب می آمدند.
می توان گفت، اضمحلال در این میدان، یک شکست بزرگ در معرفی «کانون های شورشی» بعنوان نمادی از مردم ایران به مقامات غربی و عربی بود. مریم درصدد بود که کانون شورشی را بعنوان نماینده بخش مهمی از جامعه ایران جا بزند و برای آن مشروعیت سیاسی ایجاد کند و از آنجا که مسعود رجوی موسس آن بود، خود را نماینده کانون شورشی و در نهایت نماینده مردم ایران معرفی کند. اما با همبستگی مردم ایران در ترند کردن هشتگ علیه شخص مریم، این نمایش به سرانجام نرسید و در سالروز شکست عملیات فروغ جاویدان، مریم شکست بزرگ دیگری را اینبار در عرصه «اجتماعی» متحمل گردید که به نظر نمی آید تا مدتها بتواند از آن سر بلند کند.
حامد صرافپور