فریدون جان، هرگز برای شروع زندگی مجدد دیر نیست

هنرمند بزرگ و عزیز، فریدون جان ، سلام .
دیروز گوشی موبایلم را که بالا و پائین می کردم ، در یکی از سایت های سازمان، مقاله ای را باعنوان :” شبی که برایم معادل هزار شب بود – از فریدون پرورش” ، دیدم.
فریدون یکی از مهربانترین بچه ها بود که با هم کار می کردیم.
آقای فریدون پرورش از دوستان سابقم در فرقه ی رجوی بود. در کارهای هنری یار و یاوری داشتم که همیشه قبول زحمت کرده و برایم آهنگسازی می کرد.
فریدون جان ، خیلی دلم برایت تنگ شده است، عکسی که از خودت گذاشتی برایم تمامی خاطرات مشترک را تداعی و زنده کرد. من هم عکسی برایت می گذارم که مرا بیاد بیاوری!

محمد رضا مبین و فریدون پرورش
محمد رضا مبین و فریدون پرورش

همه ی ما روزگاری گرفتار شعبده بازی های آقای مسعود رجوی شده بودیم، کارهای هنری هم سوپاپ اطمینانی بود که فشارهای تشکیلاتی را آنجا تخلیه کنیم و هر از چندی ، دو سه ساعت در اختیار خود باشیم.
همان روزها وقتی با هم سیگاری دود می کردیم (البته من الان با گشایش هایئ که در زندگی ام شده است سیگار را ترک کردم) من غمی بزرگ را در درونت احساس می کردم، همیشه علیرغم کارهای شاد هنری ، تو غمگین و اندوهناک بودی! این از خصوصیات شرایط فرقه ای است. همه در فرقه افسرده و له شده هستند، سیستم هم با همین فشارهای جبری ، به حیات خود ادامه می دهد! فریدون گرامی ام ، متاسفانه رجوی نگذاشت هرگز من و امثال تو ، سرنوشت خود را با اختیار انتخاب کنیم ، چرا که همه چیز در آن فرقه جبری و غیرارادی بود.
می دانم که کاملا آزاد نیستی تا هر چه می خواهی بنویسی، اما همین مقدار هم که نوشتی ، ضمن شنیدن خبر سلامتی ات ، دست نوشته ای هم از تو دیدم و خوشحال شدم .
من نمی دانستم در جریان جنگ ضد میهنی ، سرباز وظیفه بوده و اسیر شده بودید! به جز شما خیلی های دیگر هم در وضعیت مشابه شما بوده اند. اما اکثرا عطای رجوی را به لقایش بخشیده اند و جداشدند و امروز صاحب زندگی و همسر و فرزند می باشند،اما حیف و صد حیف که شما زمانی که فریب وعده های مسئولین فرقه را خورده اید، متاهل هم بوده اید !
من هم روزگاری بطور صادقانه فکر میکردم، “مسیر مبارزه را با افتخار و آگاهی نسبی از روی نیاز مبرم” انتخاب کرده ام. اما در جریان روند آن مبارزه!!! به دلایل پوچ و واهی ، 6 ماه در اشرف به زندان انفرادی افکنده شدم! متاسفانه من در آن 6 ماه زندان در اشرف ، آن روی سکه ی مجاهدین که شقی و شکنجه گر هستند را دیدم.
آقا فریدون ، بقول خودتان 32 سال است که مبارزه می کنی و طی این 32 سال حتی یک لحظه هم از فکر مبارزه برای آزادی خلق و میهن غافل نبوده ای! نتیجه ی این 32 سال ، برای همان خلقی که مدعی مبارزه برای آنان هستی ، چه بوده است ؟
ما وشما هرگز نتوانستیم یک قطره آزادی برای مردممان به ارمغان بیاوریم .جز اینکه مردم به دست خود و با انتخابات آزاد در سرنوشت خود و میهن شان تغییراتی بوجود آوردند که شاید هنوز مرا قانع نکرده است ولی نعمتی برایم محسوب میشود.
آقای مسعود رجوی و خانم مریم فقط به فکر منافع مادی و اقتصادی خودشان هستند و بس ! مبارزه و آزادی و دمکراسی و حقوق بشر و … در دستگاه فکری آن دو کشک است!
فریدون عزیزم، من امروز یک مهندس ارشد در کارهای عمرانی هستم، تشکیل زندگی دادم و فارغ از مسائل حاشیه ای ، یک زندگی گرم دارم و خدا را به همین خاطر شکرگذارم.
دوست گرامی ام ، سران سازمان نمی گذارند که شما فرصت کرده و به وضعیت خود نظاره کنید، زنان در سازمان مهره ای بیش نیستند و مثل ربات فرامین درست و غلط را فقط اجرا می کنند! آنها هم ، همه قربانی سیستم مانیپولاسیون و مغزشوئی رجوی هستند و گناهی ندارند ، وگرنه در شرایط آزاد ، همه می دانیم که انتخاب آنان و شما چیست؟!

فریدون ، دوست عزیز و گرامی ام ، در جائی نوشته ای که :
الآن هم که در اشرف سه در آلبانی هستم امکانات تماس با خانواده‌ام بوده و هست و اگر ارتباطی نگرفتم و یا نمی‌گیرم به خاطر رعایت مصالح خانواده است چرا که می‌دانم هر تماس من با خانواده چه عواقبی برای آن‌ها خواهد داشت…
این حرف ها همه القائات سیستم رجوی ها است ، هیچ عواقبی در انتظار هیچ خانواده ای بعد از تماس نیست! بخدا قسم که راست و حقیقت را می گویم . حتی بچه های تیم های عملیاتی، چه آنهائی که عملیات شان را اجرا کردند ، چه آنهائی که قبل از انجام عملیات دستگیر شدند، الان مشغول زندگی خویش هستند و کسی هم کاری به کار آنها ندارد! حتما از تعجب کم مانده که مغزت منفجر شود، بله سیستم در اینطرف در پی مجازات کسی یا کسانی نیست، چرا که با آگاهی کامل ، مشرف هستند که همه ی اعضای گرفتار در سازمان ، یک قربانی هستند و باید درمان شوند و نه مجازات!
بخدا قسم کلمه ای دروغ یا غلط در نوشته هایم نیست، همه عین واقعیت است ، از شما دوست عزیز هم تقاضای عاجزانه دارم که دلت بحال خانواده ات بسوزد، تمام فکر و ذکر آنها فقط تو هستی! فقط تو!
می دانم سازمان هرگز اجازه نخواهد داد این نوشته ی من را بخوانی ، اما اگر از کانال دوستی ، همرزمی ، رفیقی ، مطلع شدی ، اصل نامه ام را پیدا کن و بخوان و یک انتخاب آزادانه و آگاهانه بکن . فریدون ، تو می توانی براحتی از یک کشور آزاد پناهندگی بگیری و خیلی راحت خانواده ات را نیز نزد خودت ببری. بقول قدما، هر وقت ماهی را از آب بگیری تازه است، هرگز برای شروع زندگی مجدد دیر نیست . شما توانمند هستی و آینده ای آزاد و مرفه در انتظارت می باشد.
محمدرضا مبین – جداشده از فرقه ی منحوس رجوی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا