فرقه های مختلف بسته به نوع و بزرگ و کوچکی شان، منابع مالی متفاوتی دارند، با این حال اکثر آن ها اتکای اصلی شان روی دستاورد مالی اعضا و هوادارانشان و شیوه های جمع آوری کمک مالی از مردم در خیابان ها و گذرگاه هاست.
کار سخت اعضا و هواداران و جمع آوری کمک مالی از مردم در گذرگاه ها علاوه بر این که منبع مالی مستقل قابل توجهی می تواند باشد، فواید متعدد دیگری هم برای فرقه دارد. درست به همین علت حتی فرقه های ثروتمند اعضای خود را تشویق و مجبور به انجام چنین کارهایی می کنند.
برای مثال اگر چه منبع اصلی درآمد مجاهدین خلق، حکومت صدام حسین در عراق بود و پس از سقوط او بسیاری از دولت های مخالف حکومت ایران عهده دار پرداخت هزینه های سازمان شدند، با این حال هنوز فعالیت اصلی اعضا و هواداران سازمان در کشورهای اروپایی و آمریکایی جمع آوری کمک مالی در خیابان ها، قطارها و زدن درب خانه هاست و در بعضی موارد هم آن ها توانسته اند با ایجاد مشاغلی، در عین افزودن بر درآمدهای مالی خویش برای اعضا تولید کار واقعی و کاذب بکنند.
دلایل اصلی برای کار سخت و جمعآوری کمک مالی از مردم، جدا از ایجاد ثروت برای فرقه عبارتند از:
1- چنین حرکتی یکی از سخت ترین کارهایی است که می توان اعضا را به انجام آن واداشت که منافع متعدد آن عاید فرقه می شود.
2- جمع آوری کمک از مردم عادی بسیار مفید است، چرا که اگر اعضا با برخورد خوب رو به رو شوند، انگیزه بیشتری نسبت به «کار خوب خود» پیدا می کنند و اگر با برخورد بد رو به رو شوند، بیش از پیش بر ترس و شک بیمارگونه ی آنان نسبت به دنیای خارج افزوده خواهد شد.
مهدی ابریشمچی احساس اعضای مجاهدین خلق به هنگام جمع آوری مالی در خیابان ها را چنین بیان می کند: “باید رفت و کار کرد و پول درآورد و ضربات نگاه هایی که آدم را در جامعه بورژوایی، بیچاره و بی چیز و ترحم آمیز تلقی می کند را تحمل کرد و به جان خرید و انقلاب را پیش برد.”
ابریشمچی با این جملات از طرفی افراد را از جامعه بیش از پیش به خاطر “بورژوایی” بودن آن و نگاه های “ترحم آمیز” آن ها منزجر و متنفر کرده و باعث می شود آن ها بیش از پیش از آن جامعه منزوی شوند و از طرف دیگر با بیان این که این بهای پیشبرد “انقلاب” است آن ها را دچار نوعی غرور و احساس مثبت بودن می کند. البته جمع آوری کمک مالی در خیابان می تواند اثرات منفی خود را هم برای فرقه داشته باشد: افراد در حین کار ممکن است کسی را دیده و یاد گذشته خود بیفتند و وادار شوند به گذشته و چیزهایی که از دست داده اند فکر کنند و شاید همین باعث گردد که خواهان جدایی از فرقه شوند. اما فرقه ها به خوبی با این پدیده و این نوع از خطرات آشنا هستند و به همین علت سعی می کنند با جلسات هفتگی و فرستادن افراد به شکل تیمی و نه به تنهایی و فشار دائم روی آنان برای افزایش درآمد به طوری که نتوانند به چیز دیگری فکر کنند، با این خطر مقابله کنند.
3- کار سخت اعضا، صورت خسته ی آنان، چشم های سرخ شده از بی خوابی، بدن های نحیف و کوفته ی آن ها همه و همه در چنین کاری تبدیل به انگیزه برای خودشان و همقطارانشان می شود چرا که این ها شاهدانی هستند بر «صداقت، فداکاری و از خود گذشتگی، از خود تهی شدگی و مفید بودن» آن ها در امر محقق شدن هدف.
همچنین برای کسانی که از بیرون به آن ها نگاه می کنند، کار سخت ایشان و تحمل سختی آن ها مجدداً نشانگر صداقت و فداکاری آن ها به عنوان سمبل های گروه است که تداعی کننده صداقت و فداکاری و احتمالاً به حق بودن فرقه می باشد. بنابراین چنین حرکتی بهترین شیوه ی جذب نیروی جدید برای فرقه است و بهترین جواب در مقابل دشمنان و جداشدگان است که اگر ما حق نبودیم و شما باطل نبودید ما نمی توانستیم چنین از خود گذشتگی و صداقتی را به طور روزانه در خیابان ها به نمایش بگذاریم. این نگرش مردم به اعضای فرقه ها به عنوان افراد فداکار، انقلابی، صادق، … احساس خوبی را به آن ها داده و آن ها را وادار می کند که در فرقه مانده و درد رو به رو شدن با شیوه های کنترل فکری و شستشوی مغزی را به جان بخرند.
4- دیر یا زود اعضای فرقه تحت فشار کسب کمک های مالی بیش تر و بیش تر حتی اگر به آن ها به طور صریح و مشخص آموزش داده نشود، مجبور هستند شیوه های مختلف خدعه و نیرنگ را جهت به دست آوردن کمک های بیشتر از یکدیگر آموخته، ابداع کرده و به کار گیرند. طبعاً اولین باری که آن ها به مردم دروغ گفته و آن ها را فریب می دهند، ممکن است که احساس ناراحتی وجدان کرده و محتاج کار توضیحی از جانب مسئولین شان باشند و با توجیهاتی چون «فریب الهی» در مقابل مکر شیطان، آشنا گردند. ممکن است به آن ها گفته شود که مردم در جامعه سرمایه داری آن قدر از خود بی خود و غرق در مادیات شده اند که دیگر نمی توانند حقیقت را دیده و منافع معنوی و اخروی خود را تشخیص بدهند، بنابراین، این وظیفه ماست که حتی با دروغ و نیرنگ به آن ها کمک کرده تا راه شان به سمت «آخرت» و «انسانیت» و «عدل و انصاف» هموار شود.
به این ترتیب حتی اگر در دفعات نخست افراد از دروغ گفتن به مردم عادی احساس ناراحتی کنند کم کم به آن خو گرفته و بعد از چندی حتی از انجام این کار احساس خرسندی و مثبت بودن پیدا می کنند. به این ترتیب آن ها رفته رفته در چمبره ی خدعه ی ایدئولوژیک فرقه گرفتار شده و دروغ و نیرنگ به غیر، یعنی افراد خارج از فرقه و حتی افراد رده ی پایین فرقه ای، بخشی از فرهنگ، شخصیت، و اخلاقیات آن ها می شود و بدون آن که خود متوجه باشند به تدریج بخشی از دستگاه مخدوش سازی ذهن فرقه شده و در کنترل فکری و حتی شستشوی مغزی هواداران و افراد تازه جذب شده به فرقه شرکت فعال خواهند کرد.
5- کمک گرفتن از هواداران و افرادی که قابل جذب شدن به فرقه هستند فواید بسیار دیگری در کنار پولی که می دهند دارد. دادن کمک از جانب هواداران به آن ها احساس خوبی می دهد که دارند به جنبش کمک می کنند و در حرکت آن نقش داشته و دارند وظیفه خود نسبت به خدا و بشریت را ادا می کنند. مجبور کردن افراد به سرمایه گذاری روی هر چیز هر چقدر هم که کم باشد بهترین و مؤثرترین راه برای کسب وفاداری ایشان نسبت به آن هدف یا خواست و هموار شدن مسیر برای مایه گذاری بیشتر آن ها در همان راه است. این یکی از قدیمی ترین راه های نفوذ روی افراد است که فرقه ها آن را به نحو احسن به کار می گیرند و افراد را با گرفتن کمک مالی به خود متعهد و وفادار و سهیم می کنند.
یکی دیگر از شیوه های نفوذ این است که گرفتن کمک اندک، راه را برای گرفتن کمک بیش تر و متعهد کردن بیش تر فرد هموار می کند. بنابراین کمک هواداران هر چقدر هم که کوچک باشد اهمیت فوق العادهای دارد چرا که زمینه ای می شود که فرقه بتواند از آنان بیشتر و بیشتر خواسته و نهایتاً تمامی دار و ندار و جان و زندگی آن ها را از آن ها طلب کند. گاهی در مجاهدین خلق ما چند برابر مبلغی را که به عنوان کمک می گرفتیم خرج می کردیم تا آن کمک را بگیریم. از نظر اقتصادی گرفتن این کمک ها معقول نبود، اما با توجه به شیوه نفوذ فوق الذکر پرداخت چنین هزینه ای جهت گرفتن چنین کمک هایی کاملاً معقول و برای سازمان به صرفه بود. علاوه بر این اگر فرقه سیاسی باشد گرفتن کمک برای آن هدف، ارزش دیگری هم دارد کما این که رهبر مجاهدین خلق بارها مدعی شده که به دلیل کمک های هواداران، توانسته اند مستقل از نفوذ کشورهای خارجی باشند در حالی که کمک هایی که آنان از هواداران گرفته یا در خیابان جمع می کردند هیچ گاه درصد کوچکی از بودجه آنان را که بخش اصلی اش توسط صدام حسین و دشمنان دیگر ایران تأمین می شد، نبود.
کتاب: فرقه های تروريستی و مخرب – نوعی از برده داری نوين
نوشته: دکتر مسعود بنی صدر
صفحه های: 211 الی 213
انتخاب و تنظیم: عاطفه نادعلیان