بمیرم برات محمد جان . خوبی عزیزم . نه اینکه بابا تنهاست و غم تو را دارد هرهفته پنجشنبه وجمعه با خانواده یعنی با آقا رضا و دخترام از رشت میرم گیلاکجان رودسر خونه بابا تا بتونم اندک از تنهایی و غم دوری آقاجان رو بپوشونم.
محمد جان قربونت برم فدات بشم الهی، تا کی ما باید انتظار بکشیم. انتظار اومدنت و عجالتا انتظار یه تماس تلفنی یا تصویری از طرف تو ، تا پس از سالیان دوری و بیخبری؛ ذوق وشادی رو دوباره تجربه کنم با دیدن روی ماهت وصدای قشنگت..
داداشی گلم اگه فقط من نامه مینویسم ، به نمایندگی ازهمه اعضای خانواده خاصه باباجونه وتمام فک و فامیله…
همه مون مشتاقانه منتظر برگشتت هستیم قربونت برم …
محمدجان من که با عکست زندگی میکنم و عاشقانه به تماشایش می نشینم تا تو برگردی قربونت..
باورت میشه از روزی که عکس فرستادی ، مرتب همشون با من تماس میگیرن و از تو میپرسن.
عمه زهرا که هفته ای دوبار زنگ میزنه میگه تقی نمیخواد بیاد و بعدش شروع میکنه به گریه کردن..
من که دل دیدن اشکهاشون رو ندارم محمد جان . توچطور؟
دلت میاد همه ما سالیان چشمانمون اشکبار باشه؟! الان دیگه بسه بخدا. تصمیمت رو بگیر تا دیر نشده ..
خبرای ناگوار مرگ کرونایی مقرتون هم مزید برعلت شده . خیلی نگرانمون کرده . خدا بیامرزه مرحوم خلیل حاج حسینی رو. خدا ازسرتقصیراتش بگذره و به خانواده اش صبر بده . اونم مثل تو فریب خورده بود و اعتقاد دارم خدا پای تقصیراتش نمی نویسه وهمه رو از رجوی تقاص میگیره ..
برادرعزیزم قربونت برم.. باورکن هر بار گوشیم زنگ میخوره فکرمیکنم تو هستی.
فدای تو بشم برادر عاقل من یه تصمیم جدی بگیر. خودتو از آن جهنمی که براتون درست کردن نجات بده.
یه کم با خودت خلوت کن. ببین این بود اون بهشتی که رجوی وعده شو به تو داده بود؟
تو لیاقتت خیلی بیشتر از جایی هست که الان هستی. به خدا کانون خانواده عالیه که خدا سفارشش رو به همه کرده که داشته باشن و بهش عشق بورزند.
منم فقط درد و ناراحتیم دوری و فراق توهست و گرنه عاشق خانواده ام و روزگارخوب و خوشی داریم.. بابا وهمسرم آقا رضا که بالای سرم هستند با سه دخترنازنینم که قبلنا بهت گفتم دوتاشون دوقلوهستن البته درکنارمهربانانه برادروخواهرو…
تواین وسط فقط توروکم داریم وجای خالیت احساس میشود عزیزدل خواهر..
محمد جان حالاهرچی بود تموم شد ..گذشته مهم نیست واصالت ندارد . مهم الان هست که میخوایم تو رو در کنارمون داشته باشیم و لذت ببریم ..
توروبخدا یه تصمیم اساسی بگیر و برگرد پیشمون داداشی گلم..
داداش من برای جدایی از رجوی وپیوستن به خانواده هیچ وقت دیرنیست ..
ببین ازدوستانت جناب آقای باقرمحمدی اسیر سابق رجوی چطور دل به دریا زد و از رجوی جدا شد و میخواد برگرده به وطن وکانون خانواده اش.. البته براش مبارک باشه ونصیب توهم بشه انشاالله ..
داداش گلم به امید دیدار.
با این شماره تماس بگیر که مشتاقانه منتظرم
09384905140
خواهرکوچیکت : آمنه یوسفی