خبر فوت آقای حمید اسدیان و پیام تسلیت مریم رجوی برای او، این سئوال را در ذهنم متبادر کرد که پس مسعود رجوی کجاست ؟ اگر زنده است پس چرا پیام تسلیت نفرستاده است ؟
فرقه ی رجوی در سیمای آزادی ! با کمک ترفندهای فیلم برداری و در برنامه های طراحی شده ی گوناگون ، زنده نشان داده می شود، ولی واقعیت این است که این فرقه در تمامیتش در آلبانی زمین گیر شده است و توانی برای حرکت ندارد.
مرگ رهبردر هیچ فرقه ای و هرگز بصورت ناگهانی اعلام نگردیده است! در فرقه ی رجوی هم مرز سرخ است که کسی از وضعیت مسعود رجوی سئوال کند! راز آلود نشان دادن جایگاه رهبر سازمان و پرده پوشی از مرگ مسعود رجوی و چهره ای ماورای انسانی از او معرفی کردن، نشانه ی روشن یک فرقه ی سیاسی – مذهبی است!
به غیر از فرقه های مذهبی هرگز نمی توان چنین رویکردهائی را در هیچ کجای جهان یافت. فرقه ای که حاضر می شود طرفداران خود را با شستشوی مغزی به سوی خودسوزی و آتش زدن جسم خویش بکشاند، سازمان ضدانسانی ضد رفتارهای ناهنجار جامعه است. حتی دعوت از سخنرانان هزاران دلاری و صحبت آنها در مراسم هایشان، خود نیز از علایم فرقه های مذهبی می باشد. بسیار دیده شده است که رهبران فرقه ها در جمع ظاهر می شدند، مریدان برایشان کف و سوت می زدند، شماری از کودکان پشت سر رهبر فرقه حرکت می کردند، شاخه های گل رد و بدل می شد، مریدان چشم و گوش بسته نیز دور و برشان کم نبود!
فرقه ی رجوی جسمی را می ماند که باکمک ترفند های فیلم برداری ، زنده نشان داده می شود، ولی توانی برای حرکت ندارد…
رهبران چنین فرقه هائی ، قاتلانی هستند که هرگز نمی توان آنان را در صحنه های قتل و جنایت هایشان ملاقات کرد! اما آمران اصلی این قتل ها هستند.
اکنون هم مریم رجوی ، بشدت می کوشد بر درجه ی کاریزماتیک بودن مسعود در صحبت هایش بیافزاید! تا بیشتر او را شخصیت رازآلود معرفی کند!
اما مگر واقعی است که چندین سال یک رهبر، از دید انظار مخفی بماند؟ اگر هم تهدیدات امنیتی بهانه است ، می توان دریک زیرزمین تاریک! یا در یک اتاق بسته ! یا در یک جهنم دره ای از او فیلمی گرفت و برای مریدان فریب خورده اش نشان داد!
وقتی یکی از اینهمه صورت نمی گیرد! پس نتیجه گیری معقول این است که بگوئیم مسعود رجوی مرده است، به مریم هم قول می دهیم که بی تابی نکرده و بچه های خوبی باشیم. اما ما اعضای سازمان را از بی خبری در بیاورد(از قول اعضای اسیر در فرقه )!
اما راههای معقول پیش رو:
رهبران مجاهدین یا باید شرافت نداشته ی خود را که تمام عمرشان مدعی داشتن آن بودند را، ثابت کنند که کلا منتفی است! یا مثل گذشته دوروئی پیشه کنند و سر را در خاک پنهان کنند! یا تمام ادعاهای حرفه ای مبارزاتی خود را کنار گذاشته و در یک آزمون صداقت ، تمام حقایق را روی میز ریخته و اعتراف کنند که طی سالیان چه جنایاتی را به نام آزادی و دمکراسی، مرتکب شدند!
آنچه از عقل ناقص رهبران این گروه بر می آید، این است که آنا دورویی پیشه کرده و همچنان سردرخاک نگه دارند!
اما قضیه ی اعضای در بند این فرقه فرق می کند، آنان چیزی برای از دست دادن ندارند، طی سالیان هم تمام داشته هایشان را از دست داده و حتی جیب هایشان توسط رهبر جنایتکار فرقه خالی گشته است.
فرقه هایی در تاریخ بودند که در حضور مردان ، رهبر فرقه به زنان شان تجاوز کرده است، مصداق این امر در فرقه ی رجوی هم، البته به شکلی نوین، همان قضیه ی مریم عضدانلو همسر مهدی ابریشمچی است که در حضور دهها نفر، همسر خود را به رهبر تقدیم کرد! جالب هم اینکه مهدی ابریشمچی در این باره می گفت : احساس آرامش می کنم که انقلاب کردم و نرینه ی وحشی ام را دستبند زدم! تازه دیگران را نیز بدین امر تشویق می کرد!
وقتی در مورد فرقه ی رجوی از ” برده داری مدرن ” صحبت می کنیم، منظور همین شیوه های به ظاهر مدرنی است که در پس پرده اش همان ترویج فساد و فحشاء است!
همه می دانیم که افشاگری معدود زنان جدا شده از فرقه ی مذهبی – سیاسی رجوی ، پرده از چه جنایات جنسی مسعود برداشته است ، قبول این نکته از عقل و منطق هم بدور است که نفرات نزدیک رجوی و حلقه ی نفرات پیرامونش، از مناسک جنسی مسعود بی اطلاع بوده باشند! نتیجه اینکه با یک فرقه ی کاملا فاسد روبرو هستیم و این منطق ایجاب می کند که مرگ رهبر خود را مخفی نگه دارند!
همواره طبل توخالی، اما پر سر و صدای فرقه ها، شخصیت جذابی ساخته شده توسط اطرافیان برای رهبر فرقه است که به اغفال افراد و پیوستن آنها به فرقه کمک می کند، در این تبلیغات کاذب و توخالی ، رهبر فرقه معمولا فردی سخنور، دارای استعداد های فوق العاده و منحصر به فرد معرفی شده و به این طریق مقدمات پیوستن افراد به گروههای فرقه ای را فراهم می سازد!
اما بنظر نگارنده، دیگر بازی تمام شده محسوب می گردد، البته انکار واقعیات در رهبران استثمارگر فرقه ها واز جمله فرقه ی رجوی، تا لحظه هم آغوش شدنشان با خاک ادامه خواهد یافت، چرا که حیات بی ارزش آنان در گرو به بند کشیدن دیگران است . . .
فرید