دفاتر شورای ملی مقاومت، یا مامن تروریست ها؟ – قسمت اول
حرکت به موازات آمریکایی ها …
سازمان و شورای ملی مقاومتش در لیست تروریستی آمریکا و اروپا قرار داشت، تا اینکه پای آمریکا به عراق رسید!
آقای مسعود رجوی هرگز فکر نمی کرد، در روی چنین پاشنه ای بچرخد و ارباب چندین ساله اش شکست خورده وبه سوراخ موش بگریزد! معادلات عراق درچشم بهم زدنی و خیلی سریع تر از آنچه برخی سیاسیون فکرش را می کردند، عوض شد. بدنبال آن سازمان که سلاح را سالیان برای ما ناموس و شرف می خواند، این ناموس و شرف را به رایگان در سینی طلا ، تحویل آمریکا داد و خلع سلاح شد.
رهبران مجاهدین فرصت طلبانه ، هست و نیست خود را در اختیار آمریکائی ها گذاشتند! حتی آن چند کتاب انگشت شمار ضد امپریالیستی را از قفسه های کتاب خود جمع کردند و بسرعت مراتب نوکری برای ارباب جدید به عرض رسید.
مسعود رجوی پیام داد که اشکالی ندارد اگر لازم باشد ، دامن هم بپوشید و به خدمت آمریکائی ها برسید!
ما اعضای ساده، سالیان سال سرکوب شده و رده پائین سازمان نیز از وضعیت جدید زیاد ناراحت نبودیم، چرا که وضعیت جدید ممکن بود ما را به تابلوی خروج نزدیک کند! اما آمریکا کوتاه نمی آمد و مدام شرط و شروط جدید می گذاشت .
رهبران مجاهدین هم تن به هر خفتی می دادند تا در قید حیات بمانند! ما بیشتر دنبال تعارض و رویاروئی سیاسی با آمریکائی ها بودیم تا به سمت تعیین تکلیف رفته و راه خود را از سازمان جدا کنیم. سالها بود که ما دنبال چنین فرصتی منتظر مانده بودیم!
مسعود رجوی غیب شد! دیگر ماهها می شد که از او خبری نبود! رسما به همه هم اعلام کردند که کسی حق سئوال از وضعیت رهبری را ندارد! شورائی ها هم که بی سر شده بودند، یکی پس از دیگری ضمن بیان دیدگاههای خود و افشاگری پیرامون سیاست های سرکوبگرانه ی مسعود رجوی از شورا جدا می شدند و بیانیه پشت بیانیه صادر می شد!
برخی شورائی ها به وضعیت موجود و نزدیکی به آمریکا، آلارم های قرمز می دادند! اما گوش شنوائی نبود.
خانم مریم رجوی ، رئیس جمهور منتخب این شورا هم در فرانسه به جرم تروریسم و پول شوئی و اقدامات تروریستی دستگیر شد! بدنبال این دستگیری ، دفاتر شورای ملی مقاومت رجوی ! دست به کار شدند و سناریوهای خودسوزی را راه اندازی کردند! صحنه های دلخراشی رقم خورد و چهره ی اصلی و فرقه ای سازمان مجاهدین، در خیابان های اروپا نمایان شد.
سرفصل حمله ی نیروهای ائتلاف به عراق ، برای رهبران سازمان آزمونی تاریخی بود تا در این سرفصل تاریخی، آن اقدامات کاریزماتیک رهبران خود را به منصه ی ظهور برساند! اما ما هر چقدر صبر کردیم تا حرکتی استراتژیک از رهبران سازمان ببینیم، هیچ اقدام در خور تحسینی را از این رهبران مدعی خاص بودن، ندیدیم!
تعداد انگشت شمار شخصیت های مستقل در شورا هم ، عطای رجوی را به لقایش بخشیدند و جدا شدند. دیگر در شورا حتی یک شخصیت مستقل و آزادیخواه باقی نماند! هر چه ماند از مسئولین شکنجه گر و زندان بانی بودند که رجوی رنگ کرده بود و می خواست به نام شخصیت ها و گروههای مخالف جمهوری اسلامی به دیگران قالب کند.
شورا دیگر آن شورای قبلی نبود، هر چقدر که مسئولین مجاهدین درپادگان اشرف به آمریکائی ها نزدیک شدند، شورا بیشتر و بیشتر از هم گسیخته شد!
سازمان در سرفصل حمله ی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در عراق ، ذات و اصل خویش را نمایان ساخت و نشان داد که نان به نرخ روز می خورد! اگر تا دیروز از صدام حسین چمدان های دینار و دلار طلب می کرد و دست بوس بود! امروز همان صدام “اخ” است و شایان نکوهش! امروز ارباب جدید را باید ستود و دست بوسی کرد!
آمریکائی ها هم درجمع بندی های خود ، به این نتیجه رسیدند که اگر سازمان را با کمی رنگ و لعاب سیاسی تر کنند و جلوه های نظامی گری و تروریستی آنرا کنار بزنند ، می توان از آن یک نوکر جدید ساخت و بعنوان یک برگ سیاسی علیه ایران استفاده کرد و رژیم ایران را تحت فشار قرار داد، تا به باج خواهی آمریکا در منطقه تن بدهد! آمریکائی ها مطمئن شدند که رهبران سازمان شش دانگ در اختیار آنان قرار گرفته اند. در راستای همین سیاست ها، سازمان و شورا را از لیست تروریستی آمریکا خارج کردند.
مریم رجوی هم که برای در راس ماندن، سوابق درخشانی داشت ، از جمله برای رسیدن به همردیفی در سازمان هر بی آبروئی را پذیرفته و از شوهرش طلاق و به عقد مسعود رجوی درآمده بود، این بار نیز به عقد آمریکائی ها درآمد و برای رضایت اربابان جدید ، هر دم خود را به رنگ دلخواه آمریکائی در می آورد.
موج ریزش جدیدی در سازمان رقم خورد و بدنه اصلی سازمان در سال 2004 و بعد از آن، از رجوی جدا شدند. شورا هم دستخوش تغییرات جدیدتر شد و تا مرز انحلال هم پیش رفت. اکنون هم دیگر این شورا، چیزی برای گفتن ندارد و از چند عروسک و مترسک و شکنجه گر و زندان بان تشکیل شده، که دلقک هائی بیش نیستند.
برخی جداشدگان از این شورا که درحقیقت اکثریت مغلوب بودند عبارتند از :
جبهه دمکراتیک انقلابی زحمتکشان (سال ۱۳۶۲)، حزب دمکرات کردستان ایران (سال ۱۳۶۴)، شورای متحد چپ (سال ۱۳۶۴)، حزب کار ایران (توفان) (سال ۱۳۶۴)-جبهه دموکراتیک ملی ایران، جنبش دموکراتیک-انقلابی زحمتکشان گیلان و مازندران، اتحادیه کمونیستهای ایران (سربداران) و سازمان چریکهای فدایی خلق. ابوالحسن بنی صدر- حسن ماسالی- بهمن نیرومند – منصور فرهنگ – پرویز دستمالچی – ناصر پاکدامن – احمد سلامتیان – علی اصغر حاج سید جوادی، مهدی خانبابا تهرانی، محمدرضا روحانی و کریم قصیم – هدایتالله متین دفتری- مسعود بنی صدر و…
برخی ها هم دراین شورا که تا امروز مانده اند، نظیر پرویز خزائی ، مهدی سامع، اسکندر فیلابی و دو خلبان فراری و … چشمشان بدنبال پول های خون آلودی است که از بابت عضویت در شورا می گیرند و در فرنگستان روزگار می گذرانند.
شایسته است آن ته مانده های تحت عنوان ” شورائی ” هم ، تا عمرشان باقی است ، به راه راست برگردند و به لجنزار رجوی پشت کنند . . .
پایان
فرید