عشق را با بردگی اشتباه گرفته اید

لیلی و مجنون از عشاقان نامی تاریخ هستند وهردو قابل احترام.

علت این احترام چیست؟

ازفداکاری متقابل وتحمل درد ورنج یکسان ونهایتا رفتن توامان به زیر خاک.

طوری که هردو محبوب مردم اند وهیچیک را بردیگری ارجحیتی نیست.

آیا عشق کاکاوند به مسعود رجوی هم ازاین قماش است؟

مسلما که نه!

او حتی اگر راست بگوید که اینهمه عاشق مسعود است ، این بازی را بخاطر یکطرفه و صد درصد بنفع مسعود رجوی بودن باخته است واین نه عشق که حماقت است.

مسعود رجوی

جریان این عشق مسخره را که بعیدهم نیست چاپلوسی محض باشد ،از زبان خود خالوکاکاوند بشنویم :

” نه‌تنها کتمان نمی‌کنم؛ بلکه می‌خواهم با سر بلند و سینه ستبر در گوش دنیا جار بزنم: آری، ما به مسعود رجوی عشق می‌ورزیم؟ راستی چرا؟ آیا فرد پرستیم و اهل کیش شخصیت؟ اگر این‌گونه بودیم چه جای چنگ در چنگ شدن با عمامه به سر، چه جای مرارت کشیدن و تیغ و تهمت و تبر به جان خریدن و تحمل دوری طاقت سوز از میهن محبوب خویش؟”

شما دراصل با قبول این چنین رابطه ای که طرف مقابل هیچ اهمیتی جز در راستای منافع فردی بدان قائل نیست ، فرد پرستی نموده وکیش شخصیت را رواج میدهید.

شما مدعی داشتن عشقی هستید که مسعود دارندگان چنین عشقی را چیزی جز برده ومرید خود نمیداند واگر تن به این کارها میدهید ، معتقدید که درب های بهشت برویتان باز خواهد شد والبته معنی این کار نه عشق ورزیدن که عین فرصت طلبی است.

فرصت طلبی ازاین جهت که مریم به شما باورانده که به محض وارد شدن درجهان باقی ، بخاطر مرید رجوی بودن ، سئوال و جوابی از شما نمیشود ویک راست به بهشت برده میشوید که البته جمهوری اسلامی وعده های این چنینی به کسی نداده وازاین جهت وازنقطه نظر تحلیل سود و زیانی که خاص شما هاست، عشق به مسعود پرسودتر است!

بازهم :
” آیا جاهلیم و جوان؟ یا سادگانی فریب خور که با «پیش»ی می‌آییم و به «کیش»ی می‌رویم؟ جای جاهلان در جوال‌رو که اینجا نیست؛ اینجا کجاست؟ نوک پیکان مترقی‌ترین و ضد استثماری‌ترین سازمان انقلابی تاریخ ایران”.

اتفاقا این طور فکرکردن ها محصول فریبکاری های باند رجوی بعنوان ارتجاعی ترین گروه باصطلاح سیاسی تاریخ معاصر ایران است وبخصوص که پیرایه ای بنام دستگاه شستشوی مغزی را هم بهمراه خود یدک میکشد ودر دروغ گویی وفریبکاری، دست ماکیاول ضد بشر را ازپشت بسته وجاهل، نادان ومتوهم بودن شماها محصول این عوامل هست.

با این وصف فکر نمیکنی ، سحر وجادوست که ترا به این عشق گرفتار کرده است؟!

در ادامه :
” آیا محاربیم و منافق؟ منافق کسی است که حرفش با عملش یکی نباشد “.

من تعریف خاصی از منافق ندارم.

اما از نقطه نظر تعریف خودت، رجوی که مدام از خلق قهرمان ایران حرف زده و مدعی دفاع از حقوق آنهاست ولی درعمل با دشمنان مردم همکاری مجدانه ای دارد ، یک منافق هست و تو هم منافقانه- بشرحی که رفت- عاشق او هستی !

او درتوضیح علت این عشق جانکاه اش به مسعود مینویسد:

” آیا به‌خاطر تأسیس جنبش ملی مجاهدین و احیاء دوباره سازمان مجاهدین در سقفی بالا بلند؟ آیا تنها به‌این‌علت که از آغاز، آزادی را فلسفه و جان‌مایه انقلاب ضدسلطنتی می‌دانست…”.

او بجای احیای سازمان مجاهدین خلق، آنرا گام به گام مستحیل کرده وبه یک جریان ضدملی وضدمردمی تبدیل کرد وبجای نشان دادن مخالفت اش با سلطنت، بساط سلطنت را در سازمان مجاهدین خلق برپا نمود واین امر عشق راستینی را بنفع کسی تولید نمیکند!

سپس :

” آیا به این دلیل که فرمان تاریخی ۳۰ خرداد ۶۰ را خروشید؟ ”

یعنی تروریزمی که رجوی براه انداخت ، سبب عشق تو به او شد؟
چه عشق مقدسی که با نشستن درکلاس های ایدئولوژیکی انقلاب مریم- ودراصل مسعود- نصیب ات شد!

من که حسود نیستم و ازاین رو آرزومیکنم:
ترا این عشق وعاشقی گوارا و مبارک باد!

صابر

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا