پس از تحمل چهار سال سیاست ها و اقدامات خصمانه رئیس جمهور ترامپ (ممنوعیت سفر مسلمانان، تحریم های شدید، تهدید به اعمال خشونت، حمایت از گروه های تروریستی، ترور دانشمندان هسته ای و ژنرال قاسم سلیمانی) مردم ایران حق دارند نتیجه بگیرند که آمریکا در جنگ با آنان است. و اما ایران مقابله کرده است؛ فشار حداکثری تنها منجر به مقاومت حداکثری می گردد. تحریم ها، اگرچه برای اقتصاد ایران ناخوشایند بود، اما آن را نابود نکرده است. در حقیقت، شواهدی در دست است که نشان می دهد فرهنگ مقاومت ایران خود منجر به کارآفرینی برای غلبه بر محدودیت ها شده است. ارتش ایران یک راه تجاری و امنیتی را از طریق سوریه و لبنان به سواحل مدیترانه باز کرد. یک بندر اختصاصی در دست ساخت است. ایالات متحده دیگر نمی تواند امور مالی ایران را کنترل کند، زیرا ایران دیگر محدود به تجارت از طریق دبی نیست. تنها راه برای جلوگیری از نفوذ ایران استفاده از بمب است. اعلام جنگ واقعی، که اسرائیل را در معرض خطر قرار می دهد.
ترامپ و متحدانش چهار سال تلاش کردند تا ایران را خرد کنند و نظام را مجبور به تغییر نمایند و با شکست در این سیاست، تهدید به بمب باران ایران را مثل پنجاه سال گذشته تکرار کردند. اما باز شکست خوردند. نتیجه ناخواسته این شکست ها، نظامی شدن ایران بوده است. سپاه پاسداران قوی تر شده و قدرت آن ها در منطقه با متحدانی چون عراق، سوریه و لبنان وسیع تر گردیده است. بزرگداشت سالگرد 3 ژانویه یعنی سالروز ترور ژنرال ایرانی قاسم سلیمانی و فرمانده عراقی ابومهدی المهندس با عنوان “شهدای بدون مرز” نشان دهنده ارتباط گسترده آن ها بود. در حالی که عراق برای اخراج نیروهای آمریکایی از منطقه با ایران همراه است، اما دولت ترامپ در درک این که “انتقام سخت” آیت الله خامنه ای می تواند از طریق قدرت نرم منطقه ای و قوانین بین المللی به همان اندازه حملات نظامی مؤثر باشد، ناتوان بود.
علاوه بر این، ترور سلیمانی ایران را متحد کرد، گرد هم آمدن ایرانیان در زیر پرچم خود، به گونه ای بود که هیچ سیاست داخلی نمی توانست چنین اتحادی را به وجود آورد. در سال 2016، رهبران ایران تقریباً به طور مساوی بین میانه روهای متمایل به غرب و تندروهای انقلابی تقسیم شدند. اکنون می شنویم که رئیس جمهور روحانی، سخنان آیت الله خامنه ای را تکرار می کند و جواد ظریف وزیر امور خارجه، نقش نیروی قدس در سیاست خارجی ایران تشریح می نماید. وحدت ملی در برابر تهدید خارجی آمریكا اکنون زمینه هایی را فراهم كرده است تا مقامات نظامی اجازه داشته باشند در انتخابات ژوئن نامزد ریاست جمهوری شوند. اگر نظامیان پیروز شوند، درگیری را بیشتر محتمل می کند نه کمتر. ایران می گوید برنامه موشکی اش دفاعی است، جنگ نمی خواهد، اما با موشک های مستقر در ایران و لبنان که منافع آمریکا در منطقه را هدف گرفته اند، واضح است که اسرائیل امنیت کمتری نسبت به گذشته دارد.
اگر رئیس جمهور جو بایدن بخواهد راهی دیپلماتیک را طی کند فقط چند ماه فرصت خواهد داشت تا تغییر ایجاد کند. او باید از طریق سیاست ها و اقداماتی نشان دهد که دوران ترامپ یک مغلطه گذرا بوده است، و بر خلاف آنچه نشان داده شد، ترامپ آمریکا نبود. اگر بایدن می خواهد گفتگو با ایران را آغاز کند، باید موقعیت فعلی ایران را مد نظر قرار دهد و نه موقعیت گذشته را، و مهار کردن ایران نمی تواند نقطه آغاز مذاکرات باشد. باید امتیازات بیشتری داده شود.
متخصصان ایران بر پیوستن مجدد به برجام متمرکز هستند. اما این به تنهایی برای ارزیابی مجدد روابط بین دو کشور کافی نخواهد بود. ایران نه تنها انتظار دارد که تحریم ها برداشته شود، بلکه احساس حق می کند که خسارات مالی ناشی از تحریم های شدید جبران شوند. مردم از دریافت دارو محروم بودند. ایرانیان ترامپ را دیوانه می دانند، اما آمریکا را مقصر مشکلات خود می بینند. جبران خسارات وارده از جانب ترامپ سالها به طول خواهد انجامید، اما دلیلی وجود ندارد که اعتماد سازی بلافاصله آغاز نشود. بایدن باید برای شروع، با احترام با ایران رفتار کند. بپذیرد که سوء قصد و تهدید به خشونت و تروریسم رفتار کشورهای متمدن نیست.
مسلماً، رئیس جمهور با مشکلات داخلی جدید آمریکا روبرو خواهد شد. بایدن یک کشور عمیقاً شقه شده را به ارث می برد. با این وجود، مشکل دهه های طولانی ایران می تواند راهی برای اجماع جدید دو حزب آمریکا در مورد راه پیش رو باشد. اگرچه ترامپ رفته است، اما خانواده آدلسون، نو محافظه کاران و شبکه فاکس نیوز هنوز فعال خواهند بود. جنگ هنوز در دستور کار است. جنگ بین دموکرات ها و جمهوری خواهان نیست، بلکه بین جنگ طلبان و صلح طلبان است. دستور کار آنها بستگی به رئیس جمهور ندارد. آنها می خواهند ایران را در جنگ شکست دهند. اگر ترامپ نتوانست این کار را انجام دهد، آنها دموکرات ها را مجبور به انجام آن می کنند. آنها خواهان جنگ به هر قیمتی هستند. اگر بایدن نتواند جلوی جنگ را بگیرد، آنها پیروز شده اند.
از این نظر، این متخصص از یک اقدام بسیار آسان تر، ارزان تر و موثرتر حمایت می کند. بایدن باید فوراً برنامه دولت اوباما را برای ریشه کن کردن فرقه تروریستی مجاهدین خلق در آلبانی به اجرا در آورد. مجاهدین خلق، البته هم عزیزان طرف های ضد ایرانی در آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی و هم مورد استفاده تندروهای داخل ایران هستند. هر دو طرف از مجاهدین خلق بهره برده اند تا جنبش اپوزیسیون داخل ایران را از بین ببرند و نقش غالب ایران در سیاست های بین المللی را کنترل نمایند.
بایدن با منحل کردن مجاهدین خلق و بازپروری اعضای آن می تواند در صحنه های مختلف به راحتی پیروز شود. در آلبانی می تواند حدود دو هزار عضو این فرقه را از شرایط برده داری مدرن آزاد می کند و به آنها امکان دهد تا دوباره وارد جامعه عادی شوند و به خانواده هایشان ملحق گردند. این امر دولت و سرویس امنیتی آلبانی را از دردسر ناشی از جنایات مجاهدین خلق، فساد و مصونیت از مجازات در کشورشان راحت می کند. برای ایرانیان کل جهان که با انزجار مجاهدین خلق را خائن و فرقه مخرب می دانند، این پیام واضحی خواهد بود كه آمریكا تروریسم یا نقض حقوق بشر را در جهت اهداف سیاست خارجی خود تحمل نخواهد كرد. مردم ایران برچیدن این گروه تروریستی را یک حسن نیت می دانند. ایجاد اعتمادی که ممکن است برخی از رای دهندگان را در ژوئن تحت تأثیر قرار دهد تا به کارآیی دیپلماسی با غرب ایمان داشته باشند.
اما مهمترین پیروزی برای بایدن شروع مبارزه با فساد در داخل آمریکا است، فسادی که برنامه جنگ طلبانه ترامپ و حامیان وی را تسهیل می کند. برچیدن مجاهدین خلق، یکی از مجراهای پنهان جریان پول خارجی و اطلاعات دروغ به آمریکا را سد می کند.
مجاهدین خلق هزاران دلار برای امثال رودی جولیانی و جان بولتون برای شرکت در تجمعات خود در پاریس و تیرانا پرداختند تا اطلاعات جعلی مبنی بر اینکه تنها راه مقابله با ایران، تغییر رژیم و جنگ است، را تثبیت نمایند. رسوایی حشمت علوی که کارگاهی از پیام ها و حساب های جعلی شبکه های اجتماعی و یک مزرعه کلیک در آلبانی را فاش کرد، نشان داد که آنچه قبلاً فعالیت پنهانی بوده است، تحت زمامداری ترامپ به یک جریان اصلی بدل شده است.
در آمریكا، پروفسور ریموند تانتر موظف به ایجاد یك گروه از هر دو حزب برای تضعیف كار دولت جدید بایدن شد. بودجه این پروژه به نوع فسادی بستگی دارد که در بدنه سیاست جای گرفته است. مثل بودجه مجاهدین خلق برای حزب راست افراطی ووکس در اسپانیا که نشان می دهد چگونه مجاهدین خلق از حساب های انجمن های فردی و جعلی برای هدایت وجوه خارجی به پروژه های ضد ایرانی استفاده می کنند.
دولت بایدن وظیفه دارد تا به صفحه جدیدی در روابط با ایران وارد شود. پاک کردن صفحه قدیمی آنقدر که در ظاهر نشان می دهد سخت نیست. هزینه های پاک کردن آثار مجاهدین خلق از این صفحه کم و مزایای آن بسیار زیاد است.
نوشته آن سینگلتون و مسعود خدابنده