نقدی بر جایگاه مجاهدین در طرح جدید امریکا

سخنرانی جدید رییسجمهور امریکا و اعلام اینکه 21 هزار سرباز تازه نفس به عراق اعزام خواهد شد و تکرار مواضع خصمانهی وی علیه ایران و سوریه، نه تنها استراتژی نوینی نیست، بلکه حتی یک تاکتیک هم محسوب نمیشود، و طراحی و سیاستی است برای پیشبرد برنامهای که دولت بوش در دستور کار دارد.

اکنون مدتها است که طرحهایی نظیر ایجاد “خاورمیانه بزرگ” از دستور کار خارج شده و به حاشیه رانده شده است. شاخص مهم از اولویت خارج شدن طرحهای اینچنینی، تغییرات کلیدیای است که با کنار گذاشتن رامسفلد، جان بولتون و تغییر پست زلمای خلیلزاد، ابیزید و نگرو پونته در ساختار تیم بوش ایجاد گردیده است.

در حال حاضر باید دید امریکا چه برنامهای در عراق دارد که برای اجرای آن، بوش علیرغم مخالفت افکار عمومی و سیاستمداران، تصمیم به اعزام سربازان جدید به عراق میگیرد؟

در یک کلام باید گفت مدتها است که تمام مساعی تیم بوش و دولت امریکا، معطوف به خروج آبرومندانه از باتلاق عراق است بهگونهای که فقط و فقط امریکا را از یدک کشیدن عنوان شکستخورده خلاص سازد.

این طرح ابعاد دیگری نیز دارد که از جملهی آن واگذاری هرچه بیشتر اختیارات امنیتی به دولت عراق و تن دادن به سیاستهای منطقهای رییسجمهور طالبانی و نخستوزیر مالکی میباشد.

برخلاف اینکه ممکن است بسیاری احساس کنند که امریکا در پی آتشافروزی بیشتر در منطقه است، هیچیک از واقعیات موجود مؤید این امر نیست.

مواضع تند رایس و برنز علیه ایران و سوریه و حمایت وی از اظهارت بوش و مواضع منعطف رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا، نشان از آن دارد که تیم بوش پس از گزارش بیکر – همیلتون، ثقل سیاستهای خود را بر کار سیاسی قرار دادهاند. حتی تصویب قطعنامهی شورای امنیت علیه ایران را نیز بایستی در راستای فشارهای سیاسی بر ایران ارزیابی نمود.

در واقع ژست خشن امریکا علیه ایران و سوریه یک اقدام حساب شده برای منفعل کردن این دو کشور، جهت آمادهسازی در مذاکرات است!

اظهارات فرافکنانهی جورج بوش دربارهی ایران و سوریه و نسبت دادن معضلات مبتلابه امریکا در عراق به آنان، در حقیقت تذکاری است به این دو کشور برای وظیفهای که باید برای تأمین امنیت عراق بر عهده بگیرند.

جالب توجه اینکه آقای طالبانی، امروز و پس از آن اظهارات آقای بوش به سوریه میرود!

طرح جدید امریکا، پیچیدگیهای فراوانی دارد که در وقت و موقعیت مناسب باید بدان پرداخته شود، اما همین میزان میتوان گفت که این طرح بر اساس طرح بیکر که یکی از معتمدان و نزدیکان بوش میباشد و همچنین با جمعبندی اطلاعات امریکا در مورد تهدیدات القاعده و بعثیها – برخلاف تبلیغات موجود علیه ایران – برنامهریزی شده است.

در این میان آنچه برای ما در خور توجه است، جایگاه و موقعیت مجاهدین در عراق میباشد!

من با آنچه که دربارهی دوختن جیب گشاد از جانب مجاهدین با توجه به این طرح گفته شده است موافقت دارم. چرا که با دیدگاه سطحی و فرصتطلبانهای که مجاهدین دارند، به جز این، از آنها نمیتوان انتظار داشت و همین رویکرد کودکانهی آنها بوده است که آنها را به فلاکت کنونی کشانده است.

اما در واقعیت، امریکا – بنا به توصیهی تمامی کارشناسان امنیتی – در صدد احیای فرصت ایدهآلی است که در سال 2003 از دست داد. فرصتی که بر اساس آن استرداد اعضای مجاهدین خلق در ازای گرفتن امتیاز از ایران ممکن بود.

تحت نظر داشتن رجوی و نیز انتقال وی جهت حفاظت بیشتر، نشان میدهد که امریکاییها به ارزش وی در این مبادله نیز واقف میباشند.

علاوه بر این، امریکاییها موافقت خود را با طرحهای امنیتی دولت مالکی که یکی از آنها اخراج مجاهدین خلق از عراق است اعلام داشتهاند، اما تلاش دارند بر این اخراج سوار شده و از فواید استرداد آنها به ایران سود ببرند.

بنابراین روند موجود در عراق به سمت تحکیم پایههای دولت آقای مالکی و تضعیف و از بین رفتن تهدیدات امنیتیای پیش میرود که مجاهدین طی ماههای اخیر از آن بستری برای حفظ خود ساختهاند. بهزودی آثار این طرحها هویدا خواهد شد.

محمد مرادی

نقدی ازاد بر مقاله استراتژی جدید آمریکا و جایگاه مجاهدین

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا